بعضی از افرادی كه در لحظه
گردش سال در تخت جمشید بودهاند، گواهی دادهاند كه اگر در زمان گردش سال
به آسمان تخت جمشید نگاه كنیم خط سفیدی را در آنجا میبینیم كه...
تخت جمشید، دروازه ملل
هنوز
در مورد بنای تخت جمشید نظری قطعی وجود ندارد بعضی آن را پایتخت شاهان
هخامنشی میدانند و عده ای دیگر آن را محلی برای برگزاری جشنی بزرگ
میدانند كه هدیه آورندگان هدایای خود را تقدیم پادشاه میكردند اما آنچه
بر نظر دوم صحه بیشتری میگذارد كتیبه ای است از داریوش شاه كه در ورودی تخت جمشید در دروازه ملل نگاشته شده است:
(( خدای بزرگ است اهورا مزدا كه این آسمان را آفرید، که این زمین را آفرید، كه انسان را آفرید و شادی را برای انسان آفرید.))
ایرانیان
كه همواره پایه گذاران جشنهای شاد بودند و در طول سال به دلائل مختلف به
شادمانی میپرداختند و پرداختن به شادیهای بیشتر را موجب افزایش خشنودی
اهورامزدا میدانستند برای جشن نوروز ارزش بیشتری قائل بودند.
پیشینه جشن نوروز هنوز به درستی معلوم نیست ولی فردوسی شاعر پارسی گوی ایران آن را منسوب به جمشید میداند كه دارای فر ایزدی بوده است:
منم گفت با فره ایزدی همم شهریاری همم بخردی
جمشید
در طول پادشاهی خود بنای سازندگی را نهاد و ایوانها و كاخهایی ساخت كه
برای مردمانی كه تا آن زمان آنرا ندیده بودند آنقدر شگفت آور بود كه آنرا
ساخته دیوان دانستند.
بسنگ و بگچ دیو دیوار كرد نخست از برش هندسی كار كرد
چو گرمابه و كاخهای بلند چو ایوان كه باشد پناه از گزند
بعضی
از افرادی كه در لحظه گردش سال در تخت جمشید بودهاند، گواهی دادهاند كه
اگر در زمان گردش سال به آسمان تخت جمشید نگاه كنیم خط سفیدی را در آنجا
میبینیم كه اندكی پس از آن محو میگردد. علاوه بر این در سنگ نگارههای
تخت جمشید نبرد شیر و گاو و سربازانی كه دست دوستی به یكدیگر میدهند و
هدیه آورندگان ایالات كه از دوست و دشمن به این مكان امده اند همه گواهی
است بر برگزاری جشن بزرگی چون نوروز در این مكان.
عقیده فردوسی در این مورد این است كه چون جمشید در روز هرمز
از فروردین یعنی اولین روز سال بر تختی نشست كه دیوان آن را به آسمان
بردند مردم آن روز را جشن میگیرند و شاید سنت تاب خوردن در روز اول
فروردین در برخی از روستاهایمان از همین اعتقاد گرفته شده باشد.
بفر كیانی یكی تخت ساخت چه مایه بدو گوهر اندر نشاخت
كه چون خواستی دیو برداشتی زهامون بگردون بر افراشتی
چو خورشید تابان میان هوا نشسته برو شاه فرمان روا
جهان انجمن شد بر تخت اوی فرو مانده از فره بخت اوی
بجمشید بر گوهر افشاندند مر آن روز را روز نو خواندند
سر سال نو هرمز فرودین بر اسوده از رنج تن دل ز كین
بنوروز نو شاه گیتی فروز بر آن تخت بنشست فیروزروز
بزرگان شادی بیاراستند میو رود و رامشگران خواستند
چنین جشن فرخ آن روزگار بمانده از آن خسروان یادگار