آیا فرزندان باعث تداوم یك زندگی میشوند یا برعكس موجب برهم خوردن آسایش در زندگی زناشویی میشوند؟
برای جواب دادن به این سؤال لازم است یك زندگی را قبل از حضور بچهها و
بعد از آن مورد بررسی قرار دهیم. در اوائل سال 1957 دكتر لی مسترز گزارش
داد كه در83 درصد از اختلافات زناشویی كه منجر به جدایی گشته، مشكلات
اساسی بعد از تولد اولین بچه بروز كرده است. دكتر آرتوپی جك بای در مجله
ازدواج و خانواده طی گزارشی مینویسد: 87 درصد از زنان و شوهران
جوان بعد از تولد اولین بچه یعنی به محض این كه فرم خانواده تغییر
مییابد، ازدواج خود را در خطر میبینند.
دكترهارولد
فلدمن استاد دانشگاه كرنل میگوید: بسیاری از زوجهای جوان میپندارند كه
اگر پدر و مادر شوند لذت ازدواج برای آنها از بین خواهد رفت. زنان و
شوهران جوان در ابتدای زندگی زناشویی از یك آرامش مخصوص برخوردارند. اما
وقتی پدر و مادر میشوند با صدای اولین گریه كودك خود در شب درمی یابند كه
دیگر از آن آسایش و آرامش خبری نیست، و با خرید اولین اسباب بازی برای
كودك خود میفهمند كه دیگر مانند گذشته نمیتوانند همه پول خود را آن طور
كه میخواهند خرج كنند. زیرا كودك آنها علاوه بر مراقبت و توجه ، نیازهای مادی هم دارد كه باید برآورده شود. عدم
توانایی عده ای از زوجها در تطبیق دادن خودشان با موقعیت جدید و ناآگاه
بودن از وظایف مادری و پدری و نداشتن آمادگی برای پذیرفتن این تازه واردان
است كه سبب بروز مشكلاتی در زندگی میشود.
اكثر زنان معتقدند پنج سال اول پرورش كودك بسیار مشكل است. زیرا بچه به مراقبتهای دائم احتیاج دارد.
دراین دوران است كه آنان بیشتر ، مشغول انجام وظایف مادری گشته و به نحوی
از انجام وظایف همسری خود غافل میشوند. و مورد دیگر كه این دوران را مشكل
تر میكند، توقعات بیش از حد شوهران و خرده گیریهای بی مورد آنان است.
زیرا به طور طبیعی هر كودكی وقتی از مرحله نوزادی خارج میشود، نسبت به
محیط اطراف كنجكاو گشته و با هر چیزی كه در دسترسش باشد بازی میكند. و
دراین میان امكان دارد باعث جابجایی و یا شكستن و یا از بین رفتن بعضی از
وسائل خانه شود و بعد از انجام این كارهای كودك شكایتهای شوهر شروع
میشود كه مثلاً " چرا مراقب نبودی كه فلان چیز نشكند؟" و یا " چرا اجازه
دادی به فلان چیز دست بزند؟ . این خرده گیریها باعث رنجش زن و از بین رفتن آرامش در خانواده میشود
و شاید شروعی برای تلخ شدن و از هم پاشیدن زندگی زناشویی باشد. یا مورد
دیگری كه دراكثر خانوادهها به طور ناخواسته وجود دارد وجود اختلاف نظر در
پرورش كودك است. گرچه پدرو مادر هر دو به پرورش صحیح كودك خود علاقه مند
هستند اما در بعضی موارد اختلاف عقیده پیدا میكنند.
مثلاً
كودك برای اجازه گرفتن انجام كاری نزد پدر و مادر خود میآید. یكی اجازه
انجام كار را به اومی دهد و دیگری با انجام آن مخالف میكند. گاهی پدر ،
كودك را برای انجام كاری سرزنش میكند. این نوع اختلاف نظرهایی
كه تنها با تشریك مساعی زن و شوهر به راحتی قابل حل است، دربسیاری موارد
باعث بروز اختلافات در زندگی زناشویی میشود. مثلاً مادر فكر
میكند اگر پدر با انجام فلان كار نظری مخالف او داده است، علتش این است
كه قصد دارد عقاید و نقطه نظرهای او را نادیده گرفته و شخصیت او را خرد
كند و پدر فكر میكند اگر مادر برای انجام كاری كه به عقید ه او درست
نبوده كودك را تشویق نماید. قصد دارد بدین طریق از قدرت و توانایی او در
محیط خانه بكاهد. ناگفته نماند كه این اختلاف نظرها نه تنها در شخصیت كودك
اثر نامطلوب دارد بلكه سبب بروز اختلافاتی در زندگی زناشویی میشود.
متأسفانه در پاره ای از موارد مشاهده شده است كه كودك بزرگتر گشته ، حتی
از مرحله كودكی خارج شده و به مدرسه میرود، اما روابط پدر و مادر بهتر
نشده و هنوز محیط خانه سرد و بی نشاط است.
بنا به گفته جامعه شناس معروف "جیسی برنارد" ،
اگر خانوادهها قبل از تولد كودك برای پرورش او آمادگی نداشته باشند ،
فرزند نه تنها در دوران خردسالی بلكه در دوران نوجوانی كه بین 6 تا 14
سالگی است اثرات نامطلوب و عمیقی در خانواده میگذارد. نه تنها
در جوامع مدرن امروز، بلكه در جوامع سنتی كه هنوز در بعضی از كشورها وجود
دارد فشار پرورش كودك بیشتر به عهده زنان است. زیرا پدر تمام مدت روز را
مشغول كار و امرارمعاش است و مادر تنها در خانه به پرورش بچهها مشغول
است. فشار و تحمل مسئولیتهای مادری به مراتب بیشتر از مسئولیتهای پدری
است و تحمل این مسئولیتها بدون یاری پدركاری بس مشكل و تحمل ناپذیر است.
مسئولیت مادر از بدو تولد كودك شروع میشود و تا زمانی كه فرزندان كاملاً
بالغ گشته و مسیر زندگی خود را جدا كنند ادامه مییابد. بسیاری
از زنان و شوهران در تمام این مدت قادر نیستند یكدیگر را دریابند تا وقتی
كه بچهها هریك به طرفی رفته و آنها دوباره خود را مانند روزهای اول
ازدواج تنها یابند.
گروهی
دیگر از زنان و مردان تنها به علت داشتن بچههای مشترك به زندگی زناشویی
خود ادامه میدهند و میل و رغبتی به یكدیگر ندارند. و گروهی دیگر چه قبل
از پدر و مادر شدن و چه بعد از آن همیشه با علاقه و عشق زندگی كرده اند و
ثمره ازدواجشان بچههای موفق بوده است و وقتی علت موفقیتشان را میپرسیم
در پاسخ میگویند كه رعایت احترام، داشتن آگاهی، درك كردن یكدیگر، دلسوزی و نداشتن توقع زیاد ، خوشبختی را برای آنان به ارمغان آورده است.
پر واضح است كه در هر خانواده ای مشكلات كوچك و بزرگی بوجود میآید كه
ناشی از بزرگ شدن خانواده و افزایش اعضای آن خانواده است.اگر با چنین
مشكلاتی برخورد كردید سعی كنید با صبوری و آگاهی آنها را حل كنید.
زیرا در تمام دنیا و میان همه ی ملل چنین مشكلاتی بروز میكند و با كمی
آگاهی رفع میشود. همواره به خاطر داشته باشید كه یك مادر و یا
یك پدر خوب بودن، به معنی فراموش كردن مسئولیتهای همسری نیست. و فكر
نكنید اگرهمه مسئولیتهای همسری خود را دفن كنید در پرورش كودك خود موفق
میشوید. زیرا بنیان یك زندگی را پدر و مادر میگذراند و رفتار آنان در
دیگر اعضای خانواده اثر مستقیم دارد. به دنیا آمدن فرزندان ، ناخودآگاه به
مشغولیتهای زندگی میافزاید. لازم است بیشتر فعالیت كنید؛ زیرا مسئولیت
خطیر مادری و پدری به مسئولیت همسری شما افزوده شده است.
برای این كه یك كانون خانوادگی گرم تشكیل دهید لازم است مطالب زیر را رعایت كنید:
- از مقصر شمردن همسرتان در به وجود آوردن مشكلات به شدت پرهیز كنید.
- فراموش نكنید كه پرورش فرزندان به عهده زن و مرد است.
- از آنجائی كه مسئولیت امرار معاش به طور طبیعی به عهده مرد میباشد لازم است ساعاتی را از خانه دور باشد و به ناچار این مادر است كه بیشتر از پدر باید در پرورش فرزندان بكوشد.
- اگر در مورد پرورش كودكان دچار اشكال شدید با همسرتان در مورد آن مشورت كنید. اما فراموش نكنید كه یك مرد از درك كامل احساسات مادرانه عاجزاست ؛ شاید خود شما راحت تر بتوانید مشكل را حل كنید.
- هرگز به شوهرتان نگویید : اگر من خوشبخت نشدم تو مقصر هستی.
در
انتهای این مبحث یكی از پیشنهادات مفید مشاوران خانواده را برای بهبود
بخشیدن زندگی زناشویی ارائه میدهیم. بنا به عقیده این عدّه، زنان
و شوهران بعد از به دنیا آمدن بچهها باید سعی كنند هفته ای یك بار و یا
حداقل ماهی یك بار بدون حضور بچهها برای گردش و قدم زدن و یا خوردن شام و
نهار از خانه بیرون بروند . این كار تأثیر بسزایی در ایجاد همدلی
بیشتر بین همسران دارد. زنی كه بیشتر اوقات روز را به مراقبت از بچهها و
تمیز كردن خانه و آشپزی میگذراند، بالاخره روزی از تكرار این كارها خسته
شده و زبان به ناله و شكایت باز میكند و میگوید: تو چطور شوهری هستی
اصلاً روح من برای تو اهمیتی ندارد. تو كوچكترین توجهی به من نداری، چه
بسا كه پا را از این حد هم فراتر گذارده و بگوید: تو اصلاً به من علاقه
نداری.
البته زنان نیز نباید از همسرشان انتظار داشته باشند كه حتماً برنامه ای ترتیب دهد تا با آنها چند ساعتی بیرون از خانه باشد.
شاید شوهر شما اصلاً نداند كه این مسئله چقدر میتواند در زندگی مؤثر
باشد. پس به جای این كه زبان به ناله و شكایت باز كنید. یك شخص دلسوز را
پیدا كنید كه چند ساعت از بچههایتان مراقبت كند، سپس از همسرتان بخواهید
كه برای شام یا نهار بیرون بروید و حتماً انتظار نداشته باشید كه او مقدار
زیادی پول خرج كند و شما را به یك رستوران لوكس ببرد. شاید پیدا كردن كسی
كه شب بتواند از بچههایتان مراقبت كند مشكل باشد. اگر روز هم برای نهار
چنین برنامه ای ترتیب دهید كارتان نتیجه مطلوب خواهد داشت. اگر موضوعی شما
را ناراحت كرد ، به جای این كه غرولند كنید و یا اینكه دائماً ناله و
شكایت كنید صادقانه موضوع را با همسرتان در میان بگذارید. به او اجازه
دهید بداند شما چه میخواهید و چه انتظاراتی از او دارید. فراموش نكنید كه غرولند كردن و دائماً شكایت كردن غیر از ناراحتی اعصاب و روان نتیجه دیگری ندارد.
توصیه
نهایی ما به شما این است كه هیچ گاه نگذارید وجود بچهها و كارها و مسائل
آنها ، شما را از همسرتان دور كند و رابطه ی گرم و صمیمی شما را دستخوش
ناملایمات كند.