بعضی از دوستان شما کارآفرین
شدهاند. کسانی که به این هدف دست یافتهاند، تقریبا هر روز عکسشان در صفحه
اول روزنامهها و وبسایتها است.
بعضی از دوستان شما کارآفرین شدهاند.
کسانی که به این هدف دست یافتهاند، تقریبا هر روز عکسشان در صفحه اول
روزنامهها و وبسایتها است.
حتی اوباما هم در مورد این موضوع صحبت میکند. حال
سوال این است که آیا شما هم میتوانید کارآفرین شوید؟ آیا شما
میتوانید به میلیونها فردی که هر ساله دل به دریا میزنند و رویای کار
آفرینی خود را محقق میکنند، بپیوندید؟ من طی سالها به عنوان یک کارآفرین و
حالا به عنوان یک استاد کارآفرینی به این نکته پی بردهام که در وجود تمام
کسانی که کارآفرین بالقوه هستند، یک میزان حداقلی از جسارت و جربزه وجود
دارد. همیشه انگیزهها و محرکهای قوی وجود دارد که افراد را وادار به
راهاندازی کسبوکار خودشان میکند.
من یک تست 2 دقیقهای آماده کردهام که به شما
کمک میکند دریابید آیا یک کارآفرین هستید یا نه؟ فقط جواب بله یا خیر
بدهید. با خود صادق باشید و همیشه به خاطر داشته باشید بدترین دروغها دروغ
به خود است.
1 - دوست ندارم کسانی که توانایی کمتری از من دارند به
من دستور بدهند.
2 - دوست دارم خودم را به چالش بکشم.
3 - برنده شدن
را دوست دارم.
4 - دوست دارم رییس خودم باشم.
5 - همیشه دنبال
راههای تازهتر و بهتری برای انجام کارها هستم.
6 - دوست دارم عرف
متداول را مورد پرسش قرار دهم.
7 - سازماندهی افراد برای پیشبرد امور
را دوست دارم.
8 - مردم از شنیدن ایدههای من هیجان زده میشوند.
9 -
خیلی کم از خودم قانع و خشنود میشوم.
10 - نمیتوانم بیتحرک و ساکن
بنشینم.
11 - میتوانم در سختیها گلیم خودم را از آب بیرون بکشم.
12
- شکست در کار خودم را به پیروزی در کار دیگران ترجیح میدهم.
13 - با
مشاهده مشکلات آمادهام به درون آن شیرجه بزنم.
14 - فکر میکنم سگهای
پیر هم میتوانند حقههای تازه یاد بگیرند (اشاره به یک ضربالمثل انگلیسی
دارد که میگوید شما نمیتوانید به یک سگ پیر حقههای تازه یاد بدهید -
مترجم).
15 - افراد خانوادهام کسبوکار خودشان را راه میاندازند.
16
- دوستانی دارم که آنها نیز کسب کار خودشان را دارند.
17 - وقتی در
حال رشد بودم، بعد از مدرسه و در تعطیلات کار میکردم.
18 - از فروختن
چیزها دچار هیجان زیاد میشوم (آدرنالین خونم بالا میرود).
19 - با
کسب نتایج شادمان میشوم.
20 - میتوانم تستهای بهتری ازآیزنبرگ طراحی
کنم.
اگر شما به 17 یا بیش از 17 تا از این سوالها پاسخ
مثبت دادهاید، به فیش حقوقی تان نگاه کنید. اگر شرکتی که آن فیش حقوقی را
صادر کرده تحت مالکیت شخصی خودتان نیست وقت آن است که یک بررسی مجدد روی
انگیزههای خود انجام دهید: آیا قرضهایی برای ادا کردن دارید؟ یا فرزندی
در دانشگاه؟ کمک خرج میدهید؟ میخواهید زندگی را آسان بگیرید؟ شاید بهتر
باشد کمی صبر کنید. آیا شما مقدار کمی پسانداز در بانک دارید و چند تا
کارت اعتباری؟ آیا شما یک همسر، یک شریک، دوستان یا فرزندانی دارید که شما
را تشویق کنند؟ اگر چنین است در فکر این باشید که چه نوع کسبوکاری
میخواهید راه بیندازید.
مهم نیست در
چه سنی هستید:
تحقیقات «بنیاد
کافمن» نشان میدهد که افراد بالای 50 سالی که کسبوکار خودشان را راه
میاندازند، به صورت روز افزونی در حال افزایش است. با افرادی که دل
به دریا زدهاند، صحبت کنید و چگونگی طراحی و ارائه یک محصول یا خدمات را
یاد بگیرید. در مورد کارگاه کوچکی که احتمال دارد آن را بخرید، فکر کنید و
با افرادی که دوست دارید با آنها همکاری کنید و نیز مشتریان احتمالی آینده
صحبت کنید.
«دوست دارم ریسک کنم» در لیست کارآفرینان نیست.
افراد با انتخاب یک سبک زندگی پرخطر کارآفرین نمیشوند. در واقع
آنچه آنها انجام میدهند، انتخاب بین دو نوع ریسک متفاوت یعنی کارآفرینی در
برابر حقوق بگیری است. چیزهایی که آنها در باره حقوق بگیری دوست
ندارند، شامل ریسک یک شغل یکنواخت و ملالآور، ریسک کار کردن برای یک رییس
بد، فقدان استقلال، نداشتن کنترل روی سرنوشت خود و یا اخراج شدن از کار
است. همچنین چیزهایی که آنها در مورد کارآفرینی میترسند، عبارتند از:
شکستهای احتمالی، نااطمینانی مالی، خجالت و شرمساری و از دست دادن سرمایه.
نهایتا باید دانست کسانی کارآفرین میشوند که اعتقاد دارند تواناییهای
آنها شامل قدرت رهبری، ابتکار، شهامت،سخت کوشی و دارایی هایشان مانند پول،
نیروی عقلانی، اطلاعات و دسترسی به مشتریان به طور قابل ملاحظهای ریسک کار
آفرینی را کاهش میدهد. نهایتا اینکه ریسک یک مساله کاملا شخصی
است؛ چیزی که برای من ریسک دار است، لزوما برای شما نیست.«میخواهم ثروتمند
شوم» نیز در لیست کارآفرینان نیست. در شرایط مساوی -اگرچه این
شرایط در دنیای واقعی به ندرت اتفاق میافتد - معمولا کسانی که کسبوکار
خودشان را راه میاندازند، پول زیادی به دست نمیآورند؛ اگر چه برخی از
آنان نیز در این زمینه به موفقیت چشمگیری نایل میشوند، اما منافع روانی
شامل استقلال، به رسمیت شناخته شدن، هیجان، خلاقیت و چالش، کارآفرینی را با
ارزش میکند.