آيا مي بايست عصبانيت خود را نشان دهيم يا کظم غيض کنيم؟
بيشتر کارشناسان توصيه مي کنند بهتر است عصبانيت خود را اظهارنمائيد تا اينکه آن را در خود حبس کنيد.
آنها
به اين نکته اشاره مي کنند که بيرون نريختن عصبانيت مي تواند سلامت جسمي
فرد را به خطر بيندازد و بيماريهاي قلبي را به دنبال داشته باشد.
درمقابل،
برخي ديگر معتقدند که اظهار عصبانيت، شرايط را وخيم تر کرده وآثار مخربي
را بر روي رابطه، شغل و حتي آزادي شخصيتان برجاي مي گذارد.
به نظر نمي
رسد اين توصيه گزينه هاي زيادي را به ما ارائه دهد. مسلما اظهار خشم و
عصبانيت براي سلامتي شما مفيدتر خواهد بود، اما بهتر است اين عصبانيت را
در خلوت خالي کنيد. درست است که وقتي خشم خود را فروکش مي کنيد مردم شما
را دوست خواهند داشت، اما با اين حرکت شايد به سلامت خود آسيب بزنيد.
پس چاره چيست!!
خوشبختانه
اينها تنها راههاي موجود نيستند و راه سومي نيز وجود دارد و آن عصباني
نشدن در وهله اول است. موضوع اين مقاله نيز درباره همين راه است.
برطرف نمودن عصبانيت
بهترين راه مقابله با اين عادت
بد اين است که در وهله اول از بروز آن جلوگيري کنيد؛ يعني عواملي را که
موجب تحريک اين احساس مي شوند شناسايي کرده و با برنامه اي دقيق هر يک از
اين عوامل را که روي شما اثر مي گذارد برطرف نمائيد.
عمل اول: برخي حقايق را به خود يادآوري کنيد
حقيقت
اول: شما قادر مطلق نيستيد. نمي توانيد دنيا را تغيير دهيد. نمي توانيد
درهر بحثي پيروز باشيد- جدل هايي که من راست مي گويم و تو اشتباه مي کني.
نمي توانيد ديگران را تغيير دهيد. تنها حق داريد ديدگاهها و رفتارهاي خود
را تغيير دهيد.
حقيقت دوم: اين موضوع را درک کنيد که ديگر مردم هم
مثل شما بشرند و جايزالخطا. آنها هم درست مثل شما گاهي اوقات حرفهاي
نامناسب يا کارهاي غير منطقي اي انجام مي دهند. اين حقيقت را بپذيريد و
هنگامي که خطايي سر مي زند، شکايت و گله گزاري نکيند.
حقيقت سوم: متوجه
اين قضيه باشيد که عصبانيت، بيشتر از همه به خود شما آسيب مي رساند. براي
مثال روابط تان را تيره کرده ، آرامش ذهن تان را برهم زده وسلامت جسمي تان
را به خطر مي اندارد.
عمل دوم: عوامل عصبانيت خود را شناسايي کنيد
ابتدا
عوامل را پيدا کنيد. اين عوامل، نشانه ي زمان عصبانيت شما بوده و بسيار
مهم هستند، چرا که بطور خودکار و غير قابل اجتناب باعث فعال کردن اين
احساس مي شوند. بنابراين هر لحظه به اين توجه کنيد که چه چيزي شما را آزار
مي دهد. از اين رو، ليستي از اين عوامل تحريک کننده تهيه کرده و آن را روي
کارت يا کاغذي بنويسيد که در طول روز دائما همراهتان باشد.
عمل سوم: عوامل را از 10- 1 رده بندي کنيد
وقتي
ليست مناسبي را از اين عوامل تهيه کرديد، به آن دسته از آنها که موجب
تحريکات غير قابل کنترل مي شوند نمره 10 و آن دسته که خيلي کم شما را آزار
مي دهند نمره 1 بدهيد و به همين ترتيب از يک تا ده شماره گذاري کنيد. يک
کاغذ برداريد، آن را به دو قسمت تقسيم کنيد و در قسمت چپ آن، عواملي را که
بيشترين نمره را دارند يادداشت کنيد؛ ما اين عوامل را " عوامل قرمز(
پرخطر)" مي ناميم. در طرف ديگر، منظوري را که ازانجام هر کاري داشتيد
بنويسيد. براي مثال فرض کنيد هنگام رانندگي کساني از شما سبقت مي گيرند و
اين مسئله شما را عصبي کند. شايد با خود فکر کنيد که آنها از من بهتر
هستند ويا مي خواهند مرا به خاطر ماشين مدل پايين يا سنم تحقير کنند و
مسائلي از اين دست. اين عوامل را بنويسيد.
وقتي اين عوامل را روي کاغذ
مي آوريد، برخي از آنها برايتان خنده دار و احمقانه به نظر مي رسند. همين
احساس عاليست، چون شما در حال کنترل شرايط روحي خود هستيد. اما بيشتر اين
عوامل، هنوزعوامل فعالي هستند- همچون ترس هاي غير منطقي و مداوم. اين
واکنش هاي عصبي، احساسي هستند و ربطي به فعاليت عقلاني ندارند.
عمل چهارم: هر هفته يک عامل را انتخاب کنيد
ابتدا
با يک عامل تحريک کننده ي متوسط شروع کنيد؛ يعني عاملي که نمره 4 يا 5 در
جدول شما دارد. اين عامل را به عنوان " عامل هفته " انتخاب کرده و آن را
روي يک پاکت نامه يا روي يک کارت فهرست به ابعاد 3 در 5 سانتيمتر بنويسيد
تا هميشه آن را به خاطر داشته باشيد. پشت آن، عکس العملي را که در مورد
اين عامل داريد بنويسيد و اين که چطور شما را تحريک مي کند.براي مثال، در
نظر بگيريد که اگر بچه ها اتاقشان را تميز نکنند، چطور و تا چه اندازه
عصبي شده و چه عکس العملي خواهيد داشت؟ يقينا آرامش ذهنتان تا چند ساعت
بعد از اين بحث به هم مي ريزد و بچه ها هم اگر در سنين نوجواني با شند چند
ساعتي با شما قهر مي کنند. احتمالا شما و همسرتان در مورد اهميت اين موضوع
اصلا با هم صحبت نمي کنيد و سراغ عامل ديگري در ليست خود مي رويد.
سپس
در طرف ديگر کارت خود، " راههاي بهتري" از عصباني شدن را بنويسيد. مثلا
راه بهتر از فرياد زدن بر سر بچه ها وقتي دير به خانه مي آيند چيست؟ راه
بهتر احترام ديدن از سوي همکاران، دوستان يا غريبه ها چيست؟ ( البته در
برخي شرايط هيچ راهي براي اين مورد وجود ندارد، پس بايد آن را پذيرفت.)
اگر مي خواهيد مشکلات خود را با همسرتان حل کنيد، راههاي بهتري از
درکوبيدن و فرياد زدن وجود دارد. در ضمن به ياد داشته باشيد که شما هميشه
هم نمي توانيد به خواسته هاي خود برسيد؛ پس بهتر است اين مساله را پذيرفته
و در زندگي بکارگيريد.
عمل پنجم: وقتي يکي از عوامل فعال شده است، به کارت خود رجوع کنيد
هر
بار که عامل تحريک کننده ي هفته شروع به فعاليت کرد، همان لحظه با خود فکر
کنيد که " دوباره دارم اشتباه مي کنم- دوباره دارم عصباني مي شوم و مثل
عروسک خيمه شب بازي که نخ هايش را مي کشند، عصبانيت به هر سو که مي خواهد
مرا مي برد و کنترلي روي خودم ندارم؛ ديگر اين رفتار برايم قابل قبول
نيست."
چند نفس عميق ( راحت ) بکشيد و يک لحظه تصور کنيد که مغلوب اين
حس شده ايد. چه حالي به شما دست مي دهد. از دست خود عصباني نشويد، اين يک
موضوع درونيست. تنها تصميم بگيريد آن را تمام کنيد؛ با خود بگوئيد که ديگر
کافيست و من در حال يادگيري اين هستم که بهتر و مناسب تر واکنش نشان دهم.
از ليست " راههاي بهتر" خود استفاده کرده و تصور کنيد چطور مي توانستيد
واکنش نشان دهيد.
تلاش در رسيدن به آرامش ذهني
روي عوامل عصبانيت در
ليست خود کار کنيد. تک تک عوامل را بررسي کنيد تا به آخرين عامل برسيد.
مطمئنا روبرو شدن با اين عوامل نياز به مهارت و اعتماد به نفس دارد. بررسي
اين ليست و گذراندن اين مراحل نيازمند آن است که زماني را در هفته به
پرداختن به آنها اختصاص دهيد، اما با ماندگاري اثر عصبانيت بر روي شما،
شايد توجه مضاعفي به اين مساله کرده و وقت بيشتري هم براي آن بگذاريد.
آگاهي از نتيجه ثانويه
" نتيجه دوم يا ثانويه" يک
اصطلاح روانشناسانه بوده و به معني نتيجه حاصل از يک مشکل است. مثلا، از
عصباني شدن چه سودي خواهيم برد؟ آيا زماني که مي بينيد ديگران از عصبانيت
شما حساب مي برند، احساس قدرت مي کنيد؟ آيا آن، به شما احساس قاطعيت مي
دهد؟ آيا عصبانيت تنها راهيست که در حال حاضر از آن براي موضع گرفتن در
مقابل ديگران، زماني که قصد کنترل شما را دارند، استفاده مي کنيد؟
اين نتيجه ثانويه بر روند برطرف نمودن عصبانيت اثر مي
گذارد، مگر اينکه واقعا خواستار چنين نتيجه اي نبوده و راههاي بهتري را
براي حل آن پيدا کنيد.
به اين نکته توجه کنيد که تمام عصبانيت ها نيز
بد نيستند، گاهي اوقات عصبانيت کاملا هم بجاست. عصبانيت مي تواند آخرين
دفاع در برابر تحميل يا آزار ديگران بوده و مي تواند حس ما را در برابر نا
عدالتي بر انگيزد.
عصبانيت در صورتي مفيد است که تداوم نداشته و به عملي مناسب تبديل شود که سودمند باشد.