...همان اول سفر به مقدار مصرف لااقل یک روزتان آب همراهتان باشد تا آبادی بعدی و آب سالم بعدی. آب نخوردن همان و...
وقتی مسافر هستید
این
یکی از مصیبتهاست؛ از یکطرف میخواهید وقتتان را بگذارید جاهای دیدنی را
ببینید و از طرف دیگر اعتمادی به رستورانهای شهر غریب و بین راهی ندارید.
راه حلهای ما صد درصد نمیتوانند شما را از مسمویت نجات بدهند اما رعایت
کردنشان بد نیست:
تا جایی که میتوانید یک غذای سبک با خودتان ببرید
چه
عیبی دارد که دقیقا مثل کسانی که سفر کوهنوردی میروند و مجبورند خودکفا
باشند سفرکنید؟ فقط یادتان باشد که کنسروهایی که میخرید بادکرده نباشند،
ساندویچ را از قبل درست نکنید و به سالم ماندن و سالم بودن مواد اولیهای
که با خودتان میبرید مطمئن باشید.
از بومیها بپرسید که کدام رستوران بهتر است
اگر
غذا همراهتان نیست، تا جایی که میتوانید در رستورانهای بین راه غذا
نخورید؛ بگذارید به یک آبادی درست و درمان که رسیدید یک جای درست و حسابی
را با راهنمایی محلیها انتخاب کنید و غذانوش جان کنید. اگر به جیبتان
نخورد هم با خانواده تعارف نکنید و بروید سراغ همان تن ماهی همیشگی. به
رستورانهای شلوغ و ارزان که آدم میماند چطور به این همه مهمان همزمان
غذا میدهند توجه نکنید.
شاخکهایتان حساس باشد
چرک
روی لباس پیشخدمت، رفتار زننده حسابدار، تمیزنبودن میزها، سیاه بودن صندلی
های سابقا سفید پلاستیکی، نشانههای کافیای برای ناسالم بودن غذایی که
دارید میخورید هستند. بی خیال نباشید لطفا. عیدتان با یک مسمویت بهتان
زهر میشود.
همه چیز سفارش ندهید
سالادفصل،
پیاز، سالاد الویه و کباب کوبیده را لطفا بی خیال شوید؛ سهتای اول معلوم
نیست که چقدر ماندهاند و آخری هم که معلوم نیست محتویاتش چیست و چقدر
پخته است. اینجا کبابی محلتان نیست که مطمئن باشید. میتوانید به جای
اینها یک ساندویچ ساده ژامبون سفارش دهید و حالش را ببرید یا اینکه به
برنج ساده و ماست اکتفا کنید.
آب یادتان نرود
به
جای اینکه هی دودل باشید که این آبی که ریختهاند توی پارچ رنگ و رو رفته
رو به رویتان سالم است یا نه، به جای اینکه هی حسرت بخورید که دارید مرتب
پول آب معدنی میدهید، همان اول سفر به مقدار مصرف لااقل یک روزتان آب
همراهتان باشد تا آبادی بعدی و آب سالم بعدی. آب نخوردن همان و یبوست
همان. از ما گفتن بود.