تيترآنلاين - گاهی بانوان
گرامی، شکایت از نحوه برخورد شدید شوهرانشان خصوصا گلایه از ایراد ضرب و
جرح دارند. بسیاری از آنها خواستار طلاق نیستند.در قوانین داخلی در اصل 21
قانون اساسی به شکل کلی حمایتی از زنان شده است.در مورد راهکارهای قانونی
برخورد با این مسئله با بهمن کشاورز به گفتوگو نشستیم.
از
گذشتههای دور تاکنون زنانزیادی در خانه از جانب همسرانشان مورد ضرب و
شتم قرار گرفتهاند. بسیاری از این زنان در عین حال مورد علاقه همسرانشان
بودهاند ولیکن باز هم این اتفاق در مورد آنها جاری بوده است. چگونه
برخوردی را در مقابل به خانمها توصیه میکنید؟
به مسئلهای که طرح کردید باید از دو جنبه توجه کرد: 1- این جنبه که اصولا چرا چنین مقولهای باید مطرح باشد.
به
عبارت دیگر بدوا این سوال مطرح میشود که هر چند وجود تنش و تعارضی بین
افراد بشر متاسفانه امری است که از آن گریزی نیست و این تنش و تعارض در
گفتوگوی تند و توام با پرخاش دو نفر تا جنگهای بزرگ و کشتارهای عظیم
نمود خارجی مییابد اما چرا چنین حالتی باید بین دو نفر که زندگی مشترکی
بر مبنای تفاهم و علاقه شروع کردهاند به وجود آید؟
همچنین این سوال
نیز قابل طرح است که چرا با وجود این همه کلمات قصار و دستورات اخلاقی و
اخبار و احادیث در مورد احترام خانمها و مادران باید مردی به خود اجازه
دهد که به یکی از مصادیق این احادیث و اخبار و دستورات اخلاقی – که در عین
حال نزدیکترین کس به اوست– تعرضی جسمی کند؟ پاسخ این سوالات را باید
روانشناسان و جامعهشناسان بدهند.
طرفه اینکه «این مقوله مخصوص
جوامعی که آنها را در حال توسعه مینامیم نیست و در کشورهایی که
توسعهیافته و پیشرفته نیز نامیده میشوند با این پدیده مواجه هستیم. حتی
در بعضی از کشورها محلهایی به نام خانه یا پناهگاه زنان کتکخورده وجود
دارد.
به گمان من مسئله بیشتر فرهنگی است تا قضایی، از یک سو باید از
کودکی به طور کلی به بچهها آموخته شود که تعرض به دیگران خواه با سخن و
خواه به طور فیزیکی جز در حالت دفاع به هیچ وجه جایز نیست و حرکت
غیرانسانی است.
در عین حال به طور خاص باید احترام به خانمها از کودکی به بچهها آموخته شود.
اگر
پسربچهای از سنین طفولیت رفتار ناهنجار پدر خود را با مادرش و پدربزرگش
را با مادربزرگش ببیند ناچار به خویش اجازه خواهد داد که همان رفتار را با
خواهرانش و بعدها با همسرش و حتی با مادرش تکرار کند.
شگفت این است
که تقریبا همگان در زشتی و قباحت این گونه رفتار متفقالقولند به این
ترتیب فراوانی مواردی از این گونه حیرتانگیز مینماید و با این اتفاق
اقوال سازگار نیست.
چه برخورد قضایی و قانونی را موثر میدانید؟
اما از جنبه قضایی و حقوقی ضرب و شتم زوجه به وسیله زوج در هیج حدی در قوانین ما تجویز نشده (حتی در حدی مانند تنبیه با مسواک).
بنابراین هر نوع تعرض جسمی یا قولی از طرف زوج به زوجه، ممنوع و طبق ضوابط کلی مربوط به ایراد ضرب و جرح قابل مجازات است.
این قواعد کلی در مواد قانون مجازات اسلامی راجع به قصاص و دیات آمده است.
از طرفی تعرضات شفاهی نیز به عنوان قذف یا توهین یا افترا و اشاعه اکاذیب حسب مورد قابل تعقیب و مجازات میباشد.
متاسفانه
در بسیاری از موارد با این استدلال – البته اگر بشود این مورد را استدلال
نامید – مواجه هستیم به خانمی که مورد تعرض قرار گرفته است، گفته میشود:
«از این اتفاقات در همه خانوادهها میافتد، نباید بابت اینگونه مسائل
زندگی را برهم زد... زن باید تحمل داشته باشد... و امثال اینها» البته
باید پذیرفت که چون تحمل و صبر انسان حد مشخصی دارد ممکن است در حالت
بسیار خاصی از حالت عادی خارج شود و به اقدامی که در خور انسان نیست دست
بزند و ضرب و جرح کسی را مرتکب شود. اما اگر طرف این حرکت غیرانسانی همسر
فرد باشد و قضیه تکرار هم بشود این بحث که زن باید به منظور حفظ نظام
خانواده تحمل و سازگاری پیشه کند به نظر این جانب غیرقابل طرح خواهد بود.
به
عنوان یک نظر و سلیقه شخصی - که البته احتمالا طرفداری جز خودم ندارم –
حتی یک بار تعرض بدنی از این نوع را غیرقابل قبول و غیرقابل تحمل میدانم
زیرا در اینجا آنچه که خدشهدار میشود کرامت انسانی است. گمان میرود
آنچه که باعث توصیه تحمل و سازگاری به خانمها میشود در اینگونه موارد از
یکسو جنبه اقتصادی دارد و از دیگر سو جنبه اجتماعی.
از طرف دیگر
وضعیت ناهنجار و نامطلوبی که بعد از طلاق از نظر پذیرش اجتماعی برای
خانمها پیش میآید آنها را در موضعی قرار میدهد که به رغم مواجه شدن با
توهین و تحقیر و تعرض صبر و تحمل پیشه کنند.
آیا ضرب و شتم از مصادیق عسر و حرج است؟
قطعا
این مسئله که خانمی به طور مستمر و مکرر در معرض ضرب و شتم و توهین باشد
از مصادیق عسر و حرج است و اصولا نباید فراموش کرد که در اغلب موارد توسل
به ضرب و شتم ناشی از ضعف منطق ضارب است. یعنی وقتی مردی در مباحثه با
همسر خود به اصطلاح «کم میآورد» به ضرب و شتم متوسل میشود. بنابراین
وجود این حالت حکایت از وجود وضعیتی در زندگی مشترک دارد که به نوبه خود
حالت دیگری از عسر و حرج را – که همانا عدم انطباق افقهای فکری طرفین بر
یکدیگر میباشد – جلوهگر میکند.
آیا برای جلوگیری از چنین مواردی و
یا اینکه در صورتی که چنین مشکلاتی پیش آید بشود به وسیلهای جلوی اعمال
مرد را گرفت، آیا در نظر گرفتن مهریه سنگین برای زنان روش خوبی است؟
بنده
با تعیین مهر سنگین و بیش از آنچه که صرفا برای رعایت ضوابط شرعی و حفظ
سنن لازم است مخالفم و معتقدم باید موجباتی فراهم شود که خانمها از نظر
مادی و مالی نیازی به مهریه نداشته باشند. وصول به این نتیجه از یک سو با
تشویق خانمها به ادامه تحصیل و برخورداری از تخصصهای مختلف میسر است و
از دیگر سو – همچنان که بارها گفتهام باید نوعی تامین اجتماعی با بیمه
برای خانمها برقرار شود که از بدو ازدواج و همزمان با آن آغاز گردد. به
نحوی که به فرض گسیخته شدن نکاح به هر علت حتی طلاق ولو اینکه به تقاضای
زوجه باشد زوجه تحت پوشش این بیمه قرار گیرد و مشکل مالی پیدا نکند.
تردیدی نیست که این مهم جز با دخالت وکمک دولت انجام شدنی نیست.
سومین
توصیه: این است که چیزی به عنوان دوران شناسایی متقابل پایگاه و مقبولیت
عرفی به وجود آید زیرا بیشتر و شاید همه این تعارضات ناشی از عدم تفاهم به
ویژه عدم تطابق فرهنگی زوجین است.
آنچه توصیه میشود معاشرت طرفین با رعایت ضوابط شرعی و مقتضیات اجتماعی با آگاهی خانوادهها و تحتنظارت آنهاست.
گفتگو بهمن كشاورز با روزنامه آرمان