25 سالمه و عاشق دختری هستم که در شهر دیگری زندگی می کنه و خانواده اون از لحاظ مالی بالاتر از من هستند.......
25 سالمه و عاشق دختری هستم که در شهر دیگری زندگی می کنه و خانواده اون از لحاظ مالی بالاتر از من هستن.حدود یک سال ونیم هست که باهم ارتباط داریم.می دونم که برای رسیدن بایدخیلی سختی بکشم و موانع و فاصله ها را از سر راه بردارم.
رابطه
ی ما خیلی پستی بلندی داشته چندین بار خواستیم از هم جدا بشیم و باز با
امید و شادی ادامه دادیم . اینکه تلاشمون را کنیم و کنار هم باشیم ...
مطلبی
که در مورد اختلاف طبقاتی نوشته بودید را خوندم دقیقا همینطوره. من هم
تو این رابطه چنین حسی دارم. این جملات ازارم میده...اگر نتونم به نیازهای
همسرم پاسخ بدم و ...واقعابعضی وقتها فشار عصبی زیادی تحمل می کنم . از یه
طرف می گم تلاش می کنم و به جای نگرانیو ترس از اینده از حال استفاده می
کنم که بتونم به جایی برسم که اونو خوشبخت کنم و از طرفی این فکر که
اگر نتونم... زندگی یه دختر را خراب کردم... خیلی سختمه و بیشتر از من
برای اون ممنون میشم
شما کمی راهنمایی کنید باید با چه طرز فکری جلو بریم؟
در
کل از این روابط اینطوری دوست ندارم چرا که اگر نشه زندگی هر دو طرف صدمه
میبینه. روابط پنهانی قبل از ازدواج خصوصا طولانی مدتش واقعا خطرناک هست
ای کاش...منتظر جواب شما هستم
پاسخ:
نوشته شما راکه میخواندم احساس می کردم این رابطه آشفتگی زیادی برایتان به همراه داشته است.
نوشته بودید چندین بار می خواستید این رابطه را تمام کنید و فکر می کنم این موضوع نشان دهنده چالش های زیاد این رابطه بوده است .
از دو شهر متفاوت هستید و اختلاف طبقاتی و احتمالا اختلاف فرهنگی همراه آن به نظر مشکلات زیادی را در رابطه تان ایجاد کرده است.
در
نوشته هایتان به این مسائل اشاره کرده بودید که حس بدی دارید از اینکه
نتوانید نیازهای همسرتان را تأمین کنید و یا فشار عصبی زیادی را متحمل شده
اید، این احساسات شما نشان از واقعیت هایی دراین رابطه است که باید بیشتر
در موردشان تأمل کرد مطمئنا این حس شما از این واقعیت آمده است که تاکنون
نتوانسته ایدارتباط متعادلی با ایشان یاخانواده اش داشته باشیدو شاید
انتظاراتی داشته اندکه شما از پس آن ها برنیامده ایدو این مسئله عامل خطری
برای این ازدواج است.
چندبار
خواسته اید از هم جدا شوید ! این یعنی مشکلاتی در رابطه بوده که حل نشده
و فقط احساس و علاقه بینتان باعث ادامه رابطه شده است نه حل مشکلات.
ننوشته بودیدخانواده ایشان رضایت دارند یا نه ؟! چرا که اگر خانواده نیز مخالف باشند مشکلات برای شما بیشتر و بیشتر می شود.
من
به شما پیشنهاد می کنم برای تصمیم گیری احساسات را کنار بگذارید و منطقی
تر بیندیشید چرا که زندگی آرام و بی دغدغه و همراه با خوشبختی نیازمند
فرمانروایی منطق است.
علاقه لازم است ولی کافی نیست بنابراین همراه گرامی چند نکته را در نظر بگیرید و بعد بر اساس آن ها تصمیم گیری کنید :
نظر خوداین دختر خانم در مورد این ازدواج چیست؟نگرانی هایش چیست؟ آیا او نیز نگران اختلاف طبقاتی یا فرهنگی تان است؟
نظر خانواده دختر و البته خانواده خودتان چیست ؟
آیا علاوه بر اختلاف طبقاتی مسائل و اختلاف نظرهای دیگری نیز دارید بعنوان مثال درارتباط با محل زندگی و...
اگر
خود این دختر خانم نیز حس خوبی ندارد یا خانواده ها نیز مخالفند و
مسائل دیگری نیز در این رابطه وجود دارد بهتر است برای ازدواج تصمیمی
نگیرید.
در
کشور ما جایگاه همسر در خانواده هر فرد نیز اهمیت بسیاری دارد، اگر
خانواده طرف مقابلتان با این ازدواج مخالف باشند مسلما شما فشار روانی
زیادی را متحمل خواهید شد به ویژه اگر خانواده خودتان نیز مخالف باشند
یا طرف مقابلتان نیز حس خوبی نداشته باشد. و این مسائل در رابطه خودشما
نیز تأثیر منفی خواهد گذاشت.
پس بادقت بیشتری سعی کنیدتصمیمی منطقی بگیرید.
موفق باشید.