پنجاه سال از غروب آفتاب
آسمانی وحی میگذشت و بیش از بیست سال بود كه زمین و زمان از تابش خورشید
قسط و عدالت محروم شده بود، پنجاه سال پیش از این...
امام حسین (ع) به همراه 72 تن از یاران
صدیقش حماسهای خلق كرد كه حتی با یادآوری آن میتوان به عظمت این نهضت
حسینی پی برد و برای حركتها و مبارزات ظلمستیزانه بعدی، در طول تاریخ پس
از امام (ع) و یارانش الگویی گشت. در باره رویداد عاشورا بسیار گفته و
نوشتهاند. باز هم جاى گفتن و نوشتن باقى است، چرا كه این رویداد از چنان
ابعاد بزرگ و گستردهاى برخوردار است كه هر چه بیشتر به تحلیل و بررسى آن
پرداخته شود زوایاى نوتر و تازهترى از آن آشكار خواهد شد. عاشورا نه یك
حادثه كه یك فرهنگ است، فرهنگى برخاسته از متن اسلام
ناب كه نقش حیاتى را در استحكام ریشه ها، رویش شاخه ها و رشد بار و برهاى
آن ایفا كرده است. عاشورا هیچ گاه در محدوده زمان و جغرافیاى خاصى محصور
نمانده است، بلكه همواره الهام بخش تشیع در راستاى حركت ها، جنبش ها و
قیامهاى راستین شیعه ـ پل بسیارى از نهضتهاى دیگر ـ در برابر كانون هاى
ظلم و كفر و نفاق بوده است. قیام عاشورا از سال 61 هجرى تا امروز همچون
چشمهاى جوشان و خروشان از آب زلال و گواراى خود تشنگان معرفت و حقیقت را
سیراب كرده، و الهامبخش بسیارى از نهضتهاى حقّ علیه باطل بوده است. انقلاب اسلامى، به رهبرى امام خمینى (ره) از عاشورا حسینی الهام گرفت. وصیت نامه سیاسی ـ الهی امام خمینی
(ره) نیز این مفاهیم را بیان میدارد كه هر كس خود را بیشتر برای ظلم محیا
كنید، ظالم بیشتر میشود و اگر در برابر ظالم ایستادگی كنید ظلم از بین
میرود. روحانیت شیعه همواره براى حراست از كیان فرهنگ عاشورا، نه فقط آن
را در طول اعصار متمادى بازگو كرده است، بلكه حتى به بازسازى آن و پاسدارى
از ارزش هاى ناشى از آن پرداخته است. بازسازى مضامین و مفاهیم بلند فرهنگ
عاشورا در هر عصر و زمانى به فراخور حال آن زمان، تأثیر بسیار شگرف و
سازنده اى در راه پیشبرد اهداف مقدسى همچون نشر معارف و فرهنگ اسلام ناب،
بر جاى نهاده است. تاریخ شیعه گواه صادق و روشنى از این بازسازىها است.
این بار نیز آذرخشى دیگر از آسمان كربلا درخشید كه نور آن مشعل فروزان راه
حق طلبان و حقیقت جویان، و ابهت و صلاى آن، در هم كوبنده الحاد و نفاق
است. عاشورا رسالت بزرگى را بر دوش همه دینداران به
ویژه آگاهان جامعه نهاده است. همگان پس از شناخت ابعاد آن موظفاند خود و
جامعه خود را با آن مقایسه و از آن درس و عبرت بیاموزند، چرا كه زنده بودن
تاریخ به ترسیم و تصویب آن و سنجش خودمان با آن است. از این روى، سخنی هر
چند كوتاه پیرامون اساسىترین بعد این حادثه بزرگ است كه در بخشی از آن
تحت عنوان « عاشورا در محرم » كه بر گرفته از موضوعات مختلف پیرامون این
حادثه تاریخی خواهد بود بیان میگردد.
تولد تاریخ
پنجاه
سال از غروب آفتاب آسمانی وحی میگذشت و بیش از بیست سال بود كه زمین و
زمان از تابش خورشید قسط و عدالت محروم شده بود، پنجاه سال پیش از این،
پیامبر اسلام (ص) رحلت فرموده بود و در طول این نیم قرن تنها چهار سال و نه ماه آفتاب عدالت
درخشیده بود، دیگر هرچه بود سیاهی بود و ستم، ظلم بود و ظلمت، و هرچه
عقربه تاریخ پیشتر میرفت سیطره سیاهی و ستم بیشتر میشد و این سیطره
چنان باسرعت پیش میرفت كه دیگر امید به نور نجاتی نبود، میرفت كه نام
قرآن و اسم اسلام نیز به فراموشی سپرده شود و این، یعنی محو حقایق و
نابودی انسانیت و به باد دادن تمام زحمات و خدمات پیامبران و اصلاحگران
تاریخ؛ به عبارت دیگر تحریف و تدفین تاریخ، تاریخی كه رسولان حق، از آدم
تا خاتم به آفرینش آن كمر همت بسته بودند و با تحمل سختیهای طاقتفرسا و
با صداقت و صمیمیت فوق العاده خویش آن را ساخته بودند و چه میثمها كه در
حراست از آن به سر دار نرفته و چه ابوذرها كه به خاطرآن، شكنجه و تبعید
نشده بودند و از همه مهمتر حضرت علی (ع) آن عین عدل و عرفان و انسان كامل در این راه مقدس شهید شده و با خون خویش و این ابرمرد، كسی جز امام حسین(ع) و این كار سترگ، جز با حماسه بینظیر كربلا،
نمیتوانست باشد این كار با منبر و خطابه یا با نوشتن نامه و رساله تحقق
نمییافت، خون خـدا میبایست دین خدا را از نو زنده كند و با شهادت خویش
حجاب از چهره اهل تزویر بردارد. حضرت با آگاهی تمام به آخركار وبا شوق
واشتیاقی وصف ناپذیر به دیدار دوست به راه افتاد ورفت كه كربلا راعرش عشق
وعاشورا را قیامت قرآن وتولد تاریخ كند كه كرد وحیرت آبادی را بنام كربلا
تا ابد زنده وبالنده دربلندای ابدیت پدید آورد كه هنوز هم كه هنوز است
جهانخواران وزورمداران وریا كاران تا نام كربلا وعنوان عاشورا را میشنوند
خوابشان آشفته میشود و كربلا بزرگترین و مهیبترین كابوسی است كه خواب را
بر چشم همه یزیدیان حرام كرده است.
حسین بن على (ع)
امام
سوم شیعیان، شهید كربلا و خون خدا، كه نهضت عاشورا بر محور فداكارى و جان
فشانى آن حضرت شكل گرفت و تاریخ بشرى را سرشار از حماسه و ایثار كرد و درس
آزادگى و عزت به انسان داد و با خون خویش كه در كربلا ریخت،درخت اسلام
آبیارى شد و امت مسلمان بیدار گشت. سومین امام معصوم، در سوم (یا چهارم)
شعبان سال چهارم هجرى در شهر مدینه دیده به جهان گشود. او دومین ثمره
پیوند فرخنده حضرت على (ع) و حضرت فاطمه (س) دختر پیامبر اسلام (ص) بود.
رسول خدا «ص» نام فرزند حضرت زهرا «ع» را «حسین» نهاد. وى مورد علاقه شدید
پیامبر خدا «ص» بود و آن حضرت در باره او فرمود: «حسین منى و انا من
حسین...»
حسین
بن على (ع) مدت شش سال از دوران كودكى خود را در زمان جد بزرگوار خود سپرى
كرد و پس از آن حضرت، مدت سى سال در كنار پدرش امیرمومنان حضرت علی (ع)
زندگى كرد و در حوادث مهم دوران خلافت ایشان به صورت فعال شركت داشت. پس
از شهادت امیر مومنان حضرت علی (ع) (در سال 40هجرى) امامت به حسن بن على
«ع» رسید، همچون سربازى مطیع رهبر و مولاى خویش و همراه برادر بود. پس از
انعقاد پیمان صلح،با برادرش و بقیه اهل بیت «ع» به مدینه آمدند. مدت ده
سال در صحنه سیاسى و اجتماعى در كنار برادر بزرگ خود حسن بن على (ع) قرار
داشت و پس از شهادت امام حسن(ع) (در سال 50هجرى) بار امامت به دوش سید
الشهدا قرار گرفت در آن دوران ده ساله كه معاویه بر حكومت مسلط بود، امام
حسین «ع» همواره یكى از معترضین سرسخت نسبت به سیاستهاى معاویه و
دستگیریها و قتلهاى او بود و نامههاى متعددى در انتقاد از رویه معاویه در
كشتن یاران وفادار به حضرت على «ع» بودند و پیرامون اعمال ناپسند دیگر او
نوشت.
در
عین حال، حسین بن على «ع» یكى از محورهاى وحدت شیعه و از چهرههاى برجسته
و شاخصى بود كه مورد توجه قرار داشت و همواره سلطه اموى از نفوذ شخصیت او
بیم داشت. با مرگ معاویه در سال 60 هجرى، یزید به والى مدینه نوشت كه از
امام حسین «ع» به نفع او بیعت بگیرد. اما سید الشهدا كه فساد یزید و
بىلیاقتى او را مىدانست، از بیعت امتناع كرد و براى نجات اسلام از بلیه
سلطه یزید كه به زوال و محو دین مىانجامید، راه مبارزه را پیش گرفت.از
مدینه به مكه هجرت كرد و در پى نامه نگاریهاى كوفیان و شیعیان عراق با آن
حضرت و دعوت براى آمدن به كوفه،آن امام ابتدا مسلم بن عقیل را فرستاد و
نامههایى براى شیعیان كوفه و بصره نوشت و با دریافت پاسخ كوفیان در
بیعتشان با مسلم بن عقیل،در روز هشتم ذیحجه سال 60 هجرى از مكه به سوى
عراق،حركت كرد. پیمانشكنى كوفیان و شهادت مسلم بنعقیل، اوضاع عراق را
نامطلوب ساخت و سیدالشهدا كه همراه خانواده، فرزندان و یاران به سوى كوفه
مىرفت، پیش از رسیدن به كوفه در سرزمین «كربلا» در محاصره سپاه كوفه قرار
گرفت. تسلیم نیروهاى یزیدى نشد و سرانجام در روز عاشورا در آن
سرزمین،مظلومانه و تشنه كام، همراه اصحابش به شهادت رسید، از آن پس،كربلا
كانون الهام و عاشورا سرچشمه قیام و آزادگى شد و كشته شدن وى،سبب زنده شدن
اسلام و بیدار شدن وجدانهاى خفته گردید.
تداوم عاشورا
دیگر
بار، محرم فرا رسید و دلهای احرار و آزادگان جهان به سوی حسینبنعلی (ع)
متمایل گشت و چشمانشان به واقعه عاشورا دوخته شد؛ واقعه ای که 1421 سال از
وقوع آن میگذرد؛ اما هنوز، هر سال در سالگشت وقوع آن، نه تنها مسلمانان و
شیعیان، بلکه تمامی آزادگان را به سوی خویش جلب میکند. آنچه در اولین
نظر و مطالعه در واقعه عاشورا به چشم میخورد و جلب توجه مینماید، انگیزه
ماورای مادی این جنبش عظیم است. حسین بن علی (ع) از سر آغاز قیام خویش و
حرکت از مدینه، و حتی قبل از آن، نه تنها به عدم پیروزی مادی خویش آگاه
بود؛ بلکه ازشهادت خود و اسارت خاندانش اطلاع و بارها، از طریق اخبار غیبی
توسط پیامبر اکرم (ص) و علی (ع) از شهادت خویش با خبر گشته بود و این نکته
ای بود که افراد مختلف نیز در مواقف متعدد، با او در میـــان میگذاشتند؛
اما او همچنان بر هدف خویش که انجام وظیــفه خطیر الهی و احیای دین و سنت
نبوی بود، اصرار میورزید. از سوی دیگر این انگیزه و نیت خدایی قیام حسین
(ع) و اصحابش در لحظه به لحظه این واقعه به چشم میخورد؛ از سبقت گرفتن
اصحابش برای شهادت از یکدیگر گرفته تا جان باختن طفل 6 ماهه امام حسین (ع)
در راه حق و تا آخرین لحظات حیات امام حسین (ع) که نه تنها تمام هستی خود
را در راه حق، جانانه واگذار نموده است، بلکه هنوز هم خویشتن را تسلیم حق
میداند و زیر لب زمزمه میکند: الهی رضا بقضائک، تسلیما لامرک، لا معبود
سواک.
انگیزه الهی عاشورا
که در آن ذره ای غیر خدا راه ندارد، سبب شده است که اهداف عاشورا و قیام
اباعبدالله الحسین (ع)، اهدافی مطابق فطرت و سرشت تغییر ناپذیر انسانی
گردد. و مگر ممکن است که روزگاری از ایام زندگی بشر، انگیزه ظلم ستیزی و
آزادی از قید و بند ظلم از صفحه جان آدمیخارج شود و یا عشق به مبدأ خلقت
در میان آدمیان فراموش گردد. پس همین پیوستگی عاشورا و فطرت انسانی، خود
سبب تضمین عاشورا، نه تنها پس از 14 قرن، بلکه تا آخر زندگی بشر است.
دامنه وسیع اثرات اجتماعی و فردی این قیام الهی که نه تنها پیروان سید
الشهدا (ع) را تحت تاثیر قرار داده، بلکه سبب بیداری و تأثیر پذیری احرار
و آزادگان جهان نیز گردیده است. ریشه های این فرهنگ و پیام جاودانه را در
دل تاریخ مستحکم نموده است و تا زمانی که این اثرات عمیق و وسیع، در گستره
تار یخ باقی و پا بر جاست، نام و یاد حماسه سازان کربلا نیز پایدار خواهد
بود. از آنچه تاکنون مورد بررسی اجمالی قرار گرفت، به وضوح مشخص میشود که
فراموشی این واقعه عظیم، هرگز متصور نیست. اسلام از همان آغاز تبلیغ،
اصلیترین برنامه خویش را رهایی آدمیاز قید طاغوت و بندگی و اطاعت غیر
خدا، معرفی نمود و بر آن پافشاری نمود. به همین خاطر مستکبران و مشرکان که
منافع خویش را در خطر میدیدند، و تعارض آشکار اسلام با اهداف و مطامع
خویش را در یافته بودند، همواره بر آن تاختند. اما رهبری الهی
پیامبراكرم(ص) و امدادهای الهی مانع به ثمر نشستن کوششهای آنان میشد. از
طرف دیگر، مسلمین نیز آنان را دشمن آشکار دین خویش میدانستند و در راه
مبارزه با آنان، هرگز کوتاه نمیآمدند. اما پس از رحلت رسول خدا (ص)، روش
خویش را تغییر دادند و شروع به استحاله و تغییر تدریجی این دین الهی از
درون و وارونه جلوه دادن تعالیم آن و افزودن خرافه به آن نمودند؛ تا جایی
که پس از رسول اکرم (ص)، رفته رفته تمام ارکان قدرت را به دست گرفتند و
آنچه در عصر نبی گرامیاسلام (ص)، از انجام آن عاجز بودند، امروز در زیر
پوشش ظاهری اسلام و به نام دین، انجام میدادند و هرچه زمان گذشت، بخشهای
بیشتری از دین خدا را زیر و رو کردند. با ذکر این مطلب، این نکته واضح و
آشکار میگردد که قیام حسینی تنها در یک پیکار و ستیز میان اقلیت حق و
اکثریت باطل، خلاصه نمیشود؛ بلکه خود چشمه جوشان معــرفتی و شناختی است و
دارای یک پیام جاودانه الهی و انسانی و به وجود آورنده یک معیار ابدی است
که در تمامی اعصار عمل نمودن به آن سبب کوتاه شدن دست مستکبران و ظالمان
از دامان اسلام و انسانیت انسان میگردد. بر این اساس، اسلام بقای خویش را
مرهون مجاهدتهای سید الشهداست و این همان مفهوم حدیث نبوی است که «حسین
منی و انا من حسین» امروز دشمنان هجوم همه جانبه خویش را به اسلام ادامه
میدهند و تنها راه مبارزه با اسلام را تغییر اصول و مبانی
اسلامیمیدانند و از سوی دیگر هوا و هوس آدمی، همواره انسان را در بند
خود اسیر مینماید.
پس امروز نیز ما به ماهیت پیام و قیام سیدالشهدا
نیازمندیم تا اسلام اصیل و به دور از پیرایه را که پیامبر اسلام (ص) به
عالمیان عرضه نمود را درک نماییم و آنرا حفظ کنیم و باورهای خویش را از
هرگونه جهالت و ضلالت به دور نگه داریم و درون انسانی خویش را از بند
برهیم تا بدین وسیله مقدمات برپایی نظام جهانی مبتنی بر عدالت و بر پایه
تعالیم جهان شمول اسلام را فراهم آوریم و راه را برای حکومت جهانی مهدی
موعود (عج) هموار کنیم. در حقیقت، قیام حسینی در عصر حاضر و در فضای غبار
آلود تبلیغاتی موجود، هر چه بیشتر مرز حق و باطل را تبیین مینماید و
دوباره فطرت مدفون شده بشر را که در زندگی مادی غوطه ور است بیدار میکند.
پس نه تنها نیاز بشر در عصر حاضر به قیام عاشورا از بین نرفته است، بلکه
فزونی یافته است.