موسيقي جزء
جداييناپذير دين و مذهب است. از ادوار گذشته دور تا به حال نقش حساس و
كمكرسان انواع موسيقي به توسعه و تبليغ بسياري از مفاهيم ديني
انكارناپذير و به عنوان مكمل مباحث معنوي هميشه مطرح بوده است.
موسيقي رمضان هم «گونهاي» از موسيقي نيست، بلكه نوعي
كاربرد معنوي از موسيقي محسوب ميشود. چرا كه در ارتباط پيوند با كلام و
صداي خوانندگان، موقعيت اجرا و مراسم مربوط به آن، معني و معرفي ميشود.
تا چندي پيش اصلاً موسيقي رمضان در بين اهل فن و مردم مطرح
نبود. تا اينكه به ياري هوشنگ جاويد پژوهشگر موسيقي نواحي و مذهبي ايران
اين موضوع ، با كمك مركز موسيقي حوزه هنري در قالب همايش چند روزه درماه
مبارك رمضان 1383 و پس از آن چاپ كتابي با نام موسيقي رمضان در ايران به
همراه نگارش آواها از سوي محمدرضا درويش به طور جدي مطرح شد و امروزه جاي
بحث و تأمل يافته است.
موسيقي در ايران كمتر به عنوان فرم محض و بيارتباط با
آيينها و مناسك مطرح بوده. در واقع شايد نتوان موسيقي را در ايران بدون
كاربردهاي بيرون ازمحيط زندگي و باورهاي خرد و كلان تصور كرد. خوب بايد،
با تغيير شرايط زندگي از قديم به جديد، از سنتي به مدرن و از كهنه به نو،
فضا، محيط و بستر پرورشاين صداها از بين ميروند و هيچ دليل يا محلي براي
ادامه حيات آنها و روايتگران آنها باقي نميماند.
موسيقي رمضان، نوعي از كاربردهاي موسيقايي فرهنگ ايران
اسلامياست كه در فضاي مسخ و مرفه شهرنشيني جديد، فراموش شده و ديگر به
ياد نميآيد. اين نوع موسيقي كلاميآهنگين در مدح و منقبت ماهي ازماههاي
سال است كه سوزاننده گناهان است، بيان كننده تماميمفاهيم ديني، عرفاني و
حتي ملي است با هر قوم و مليتي كه اسلام دارند و با زبان حال خود عاشقانه
به صوت و ساز ميآورند و تكعيش ميكنند.
تلقي از موسيقي ديني امروزه متاسفانه دگرگون شده است و يافتن
افراد حقيقي از غيرحقيقي كار دشواري است كه رسانه ملي توفيق خوبي در اين 3
دهه اخير كسب نكرده است.
رمضانخوانان اصيل همچون مرحوم حاج حسين گلپايگاني كه
نسلاندرنسل در هر ژانري از موسيقي مذهبي براي خود تاريخچهاي هستند جزء
حاملاني محسوب ميشوند كه از فرم و اجرا و فضاي اجرا و طرز رساندن پيام دل
به اهل آن نمونه و الگوسازند.
موسيقي رمضان به يك معنا چيزي جز به خدمت گرفتن موسيقي براي
عرض ارادت به پيشگاه باريتعالي نيست و اصولاً هدف هنر در ايران زمين به جز
جستوجوي ساحت قدسي و تقرب به اوليا و پيشوايان معنوي، هدفي نداشته و
ندارد و هر نوا و كلاميكه خارج از اين حلقه قرار گيرد از ارزشهاي هنري و
انساني عاري است.
بايد بپذيريم همانطور كه «كل يوم عاشورا و كل ارض كربلا» پس
«عيد صيام و ضيافتالله» نيز همچنين اسطوره، نوعي است كه زمان، تاريخ و
مكان جغرافيايي معيني ندارد. كيفيتي است همه زماني و همه مكاني.
اما فلسفه مباحث ديني ما فراتر از هر اسطورهاي است و در
واقع حماسههايي است برخاسته از باطن ازلي، همانگونه كه نقارههاي سحري و
نقارههاي رمضان با دميدن روح درون، صدايي ملكوتي مييابند تذ كاري براي
مردمان امروزي است كه نغمههاي بيآلايش ديروز را به جان مهر ارج نهند و
اين همه گستردگي و تنوع و زيبايي از دين را به فراموشي نسپارند تا آيندگان
بهتر زندگي كنند انشاءالله.