فولکلور در زمینه بعد زمانی
باید در زیر سنگ آسیای زمان ، خرد و نرم شود .و با گذشت زمان ، از طریق
واسطههای انتقال شفاهی یعنی فرد و جمع ، نسل به نسل بگذارد و ادامه یابد
...
فرهنگ عامه ( عمومیـ همگانی )
فرهنگ
عمومییا فولکلور » یكی از اجزای سازنده فرهنگ است . همه فرهنگهای شناخته
شده در جهان ، چه در جامعههای ابتدایی و روستایی كه تكنولوژی « و ابزار
كار ساده و ضعیف دارند وچه در جامعههای پیشرفته و صنعتی كه از تكنولوژی
پیچیده و ابزار نیرومند برخوردارند ، واجد فرهنگ عامه میباشد و صورتهایی
از آن را به كار میبرند.
فرهنگ
عمومی، جزیی از سنتهای آموخته انسان و از میراث اجتماعی جامعه اوست .
بعضی ، ادبیات شفاهی را فرهنگ عامه و خود فرهنگ عامه را مقوله ادبی یا
هنری فرهنگ پنداشته اند . برخی دیگر ، همه آداب و رسوم ، سنتها ، آیینها و
جشنها ، ادب و هنر را در جامعه ابتدائی و روستایی و بازمانده آنها را در
جامعههای پیشرفته صنعتی كه به صورت شفاهی منتقل میشود، فرهنگ عامه
دانستهاند .
قسمت
عمده زندگی روزانه ما از عاداتی كه به ارث بردهایم تشكیل یافته و سرچشمة
آنها ملی نیست ، بلكه بشری میباشد ، زیرا تظاهرات گوناگون زندگی عامّه،
حاكی از عمومیت و قدمت است. این عادات هر جا كه بشر هست، خودنمایی میكند
و میتوان حدس زد كه تمام آنها از ابتدای بشریت آغاز میشود و یا لااقل
مربوط به دورههای بسیار باستانی است.
ابزارهای
یكسان كه در مناطق گوناگون پیدا شده است نه تنها دلیل ارتباط اقوام است،
بلكه مؤید این نظر میشود كه همه آنها از ابزارهای ماقبل تاریخ منشعب شده
است . عادات و رسوم نیز از همین قرار است .
خوش
آمد گفتن به كسی كه عطسه میكند در همه سرزمینها و بین همه قبایل مرسوم
میباشد . آتش كردن به وسیله سایش چوب در سرتاسر سرزمین معمول بوده است .
ادبیات عامه چه از حیث موضوع قصهها و ترانهها و چه از جنبه های دیگر ،
عمومیت محصول زندگی توده را میرساند . اغلب در كشورهای دور از هم كه به
هیچ وجه ، وسیله ارتباط بین افراد آن وجود نداشته ، اشعار عامیانهای هست
كه از حیث مضمون و آهنگ ، همانند میباشند
از
مقایسه تمام قصههای ملتهای گوناگون كه در سرتاسر زاد بوم نژاد هند
واروپای وهمچنین میان نژادهای سرخ و سیاه رواج دارد، چنین برمیآید كه
بسیاری از آنها با جزیی تغییر در همه جا یافت میشود . چوپان اسكاتلندی ،
ماهیگیری سیسیلی ، دایه ایرانی ، برزگرهندی و شتر چران عرب كه ممكن است
بیسواد و نادان باشند و هرگز راجع به یكدیگر چیزی نشنیدهاند، یك وجه
مشترك دارند و آن عبارت از قصههای عجیب و یا خنده آوری است كه گاهی
ساختمان ظاهری آنها فرق میكند ولی موضوع آنها همه جا یكی است . مثلاً
قضیه «ماه پیشانی » ایرانی با جزیی تغییر نزد فرانسویها ، آلمانیها و
ایرلندیها وجود دارد و از حیث موضوع، با قصه نروژی نزدیكتر میباشد. این
اختلاف كوچك در مضمون یك قصه كه از نواحی مختلف یك كشور جمعآوری شود نیز
مشاهده میگردد. به همین مناسبت، چنین تصور، كردهاند كه تركیب اولیه
ترانهها ، قصهها و اعتقادات بشر به زمانی میرسد كه خانوادههای گوناگون
این ملل باهم میزیسته وهنوز از یكدیگر جدا نشده بودند . شالوده مذاهب
اولیه و پرسشهای مردم به طور خلاصه از سه سر چشمه ، ناشی میشده است :
پرستش مردگان ، پرستش طبیعت و موجودات آن .
رسوم
و جشنهای موسمیكه مربوط به پیوند بین انسان و طبیعت میشود ، رابطه میان
ستارگان و فصلها كه تأمل احوال ملتهای گوناگون در طبیعت بدست آمده است .
از این رو عادات ، آداب و اعتقادات ما نه تنها از جانب پدر ویا كسانی كه
در سرزمین همنژاد نیاكان میزیستهاند به ما رسیده بلكه از تمامینژادهای
دیگر، این عادات واعتقادات را گرفتهایم. فولکلور، دشمنی با بیگانگان را
زائل میكند و همبستگی نژاد بشر را نشان میدهد . از این قرار ، اساس
زندگی افراد مردم ، عمومیت دارد ، ولی مطلب مهم دیگر این است كه این اساس
مشترك به زمانهای ماقبل تاریخ میرسد .
فولکلور،
علم نوزادی است ولی جمعآوری مصالح آن ، بسیار لغزنده و دشوارمیباشد.
زیرا این گنجیه ، فقط از محفوظات اشخاص بیسواد و عامیبه دست میآید و
وابسته به پشتكار و همتی است كه اهالی تحصیل كرده یك ملت از خود نشان
بدهند، زیرا هر گاه در جمعآوری آن مسامحه و غفلت شود ، بیم آن میرود كه
قسمت عمده فرهنگ مردمیفراموش گردد.
تعریف و قلمرو فولکلور
با
این كه حدود 150 سال از گزینش اصلاح «فولكلور » و معرفی آن به جهان علم و
ادب میگذرد ولی هنوز در طول این مدت ، تعریف « فولكلور » روشن نشده و
میان دانشمندان اجتماعی و « فلكلریستها » درباره آن بحث و گفتگو و اختلاف
سلیقه وجوددارد . « فولكلور » هم به بخشی از عناصر و مواد فرهنگ و هم به
دانشی كه این مواد فرهنگی را بررسی و تحلیل میكند،اطلاق میشود . در این
كه «فلكلر » جزیی از فرهنگ و پاره تكمیلی آن است ، میان صاحب نظران
اختلافی وجود ندارد، ولی در این كه فلكلر ، كدام یك از جنبهها و مواد
فرهنگی را در بر میگیرد، میان آنها اختلاف رای و عقیده وجود دارد .
فولکلوریستها
در تعریف فولکلور ، توافق كامل ندارند . نه تنها فولکلوریستها كشورهای
مختلف جهان ، تلفیقها و برداشتهای گوناگونی از فولکلور و مفاهیم آن دارند
، بلكه فولكلوریستهای یك كشور نیز نظرها و توصیههای مختلفی از فولکلور و
دانش آن دارند.
در
كتاب « لغتنامه استاندارد فولکلور ، اسطوره شناسی و افسانه » بیست و یك
تعریف از فولکلور مضبوط است علمای اجتماعی ، بویژه مردم شناسان ، فولکلور
را جزیی از فرهنگ قومیو مقوله هنری یاادبی آن و شكلی از تعابیر زیبا
شناسانه در میراث اجتماعی جامعه میپندارند. این گروه ، ادبیات نوشته یا
روایاتهای سنتی مانند اسطورهها ، قصه ها ، افسانهها، مثلها ، ترانهها
،افسونها ، معماها و صورتهای دیگر ادبیات شفاهی را فولگلر میدانند و
آیینها ، جشنها ، مناسك و شعائر مذهبی و غیر مذهبی ، بازیهای سنتی ،
هنرها، دست ساختهها و دست بافتها و معتقدات مردم را از فولکلور جدا و از
اجزای دیگر فرهنگ میانگارند . « ویلیام باسكام » یكی از مردم شناسان
امریكایی، قلمرو فولکلور را به « هنر شفاهی » محدود میكند .از فرهنگ ،
تنها اسطورهها ، افسانهها ، و قصهها ، ضربالمثلها، چیستانها،
ترانهها، تصنیفها را در همه جوامع، چه ابتدایی و چه پیشرفته و صنعتی ،
فولکلور میخواند . « باسكام » هنرهای تجمسمیو نمایشی ، موسیقی ، پوشاك ،
پزشكی ، رسوم و معتقدات اقوام را جزء « هنرهای شفاهی »یا فولکلور بشمار
نمیآورد ، و آنها را اجزایی از فرهنگ اقوام میداند كه وظیفه مردم شناس
یا مردم نگار است كه آنها را مطالعه و بررسی كن . تعبیر « باسكام » از
فولکلور به هنرهای شفاهی » كاملاً با تلقی دیگران از آن به «ادبیات عامه »
تطبیق میكند .بعضی دیگر، دامنه فولکلور و قلمرو و تحقیق آن را وسیعتر
دانسته ، به آن «فرهنگ قومی»یا « فرهنگ عامه » كه همه عناصر و پدیدههای
فرهنگ ابتدایی یاروستایی را شامل میشود، اطلاق كردهاند در این گروه از
دانشمندان و صاحبنظران، همه سنتها و آداب ورسوم اقوام ابتدایی و روستایی
یا بازمانده آنها را در جامعههای پیشرفته صنعتی كه شفاها منتقل میشود ،
فولکلور دانسته اند.
«گریستن
سن » ایران شناس دانماركی ، اصطلاح فارسی « علم انتقال عوام » را در برابر
كلمه «فولکلور » انتخاب و در مقالهای زیر همین عنوان ، آن را چنین تعریف
كرده است :
«
از علومیكه در این قرن اخیر در فرنگستان نشو ونما یافته ، یكی هم علم
اساطیر و به عبارت دیگر ، علم انتقال افسانهها در میان عوام است .این علم
عبارت است از تبع عادات آیین های قدیم ، عقاید باطل ، خرافات وسواس ، و
رسوم روزهای عید و همچنین تحقیق كردن حكایات ، افسانهو روایتهای افسانه
آمیز قدیم ملتهای دنیا »
این
موضوعات، جزئیات مهم حیات و تمدن پیشین ملتهای مختلف را كه در كتب تاریخی
، محافظت نشده است ، برای ما روشن و آشكار میسازند، زیرا كه این گونه
عادتهای و مراسم خیلی پایدار بوده و قرنها بلكه هزاران سال نیز پاینده
خواهند بود . بویژه وقتی كه معنی مذهبی و حكمت اصلی آن عادتها از میان
رفته و فراموش شده باشد .
زمینه اجتماعی فولکلور
چون
فولکلور پدیدهای مستقل و جدا از فرهنگ و جامعه نیست لذا ماهیت آن به
زمینه فرهنگی و اجتماعی آن وابسته است . زمینه فرهنگی یا اجتماعی فولکلور
ممكن است كیفیت جغرافیایی ، زبانی ، قومییا شغلی داشته باشد . فولکلور در
زمینه اجتماعی یك جریان ارتباطی است كه در آن ، گویندگان نقل و شنوندگان
نقل ، با واسطه نقل به یكدیگر میپیوند و یك رشته ارتباطی برقرار میكنند
. این جریان ارتباطی فقط در یك گروه كوچك یا برزگ باشد بوجود میآید . این
گروه اجتماعی میتواند یك خانواده ، یك دسته دوره گرد ، مجموعه كارگران یك
كارخانه، یك روستا و حتی یك طایفه یا ایل باشند . هر یك از این گروهها یا
واحدهای اجتماعی ، سنتها وویژگیهای دارند كه ممیز آنهاست .
بعد زمانی فولکلور
فولکلور
در زمینه بعد زمانی باید در زیر سنگ آسیای زمان ، خرد و نرم شود .و با
گذشت زمان ، از طریق واسطههای انتقال شفاهی یعنی فرد و جمع ، نسل به نسل
بگذارد و ادامه یابد .
تاریخ
حیات فولکلور . قدمت و كهنگی عناصر آن تنها عامل برای تشخیص ماهیت آن نیست
هستی كنونی فلكلر نیز ماهیت و چگونگی آن را نشان میدهد . مثلاً یك شعر
مردم پسند یا یك شوخی یا یك طنز و لطیفه سیاسی و اجتماعی كه در زمانی
مناسب با وضع و موقعیت خاص آن زمان وجامعه در میان گروهی اجتماعی با طرزی
هنرمندانه ساخته و بكار برده میشود، فلوكلر است .مهم نیست كه از چه تاریخ
،این شعر یا شوخی بدین گونه بكارفته یاسابقه تاریخی و خصوصیت سنتی آن به
چه زمانی میرسیده است.
واسطه انتقال فولکلور
فولکلور
در زمینه واسطه انتقال ، كیفیت شفاهی مییابد . اغلب دانشمندان و فولکلور
شناسان جهان به عقیده دارند كه عناصر فولکلوری یا صورتهای گوناگون آن باید
غیر مكتوب و زبانگرد و شفاهی باشند و از شخصی یاگروهی به شخص یا گروهی
دیگر ، نسل به نسل ، بیواسطه هر گونه متن نوشته به طور شفاهی تقلید و
منتقل شوند...
فولکلور در رابطه با مردم شناسی
فولکلور
، یك همبستگی دو گانه با علوم انسانی و علوم اجتماعی دارد . در میان
رشتههای مختلف این علوم ، فلوكلر بیشتر با مردم شناسی فرهنگی یا مردم
شناسی اجتماعی ـ كه به تحقیق نهادها ، نظامها ، فنون ،آداب و سنتها و...
اقوام زنده جهان میپردازد – و به زبان شناسی اجتماعی وابسته است . وقتی
میگوییم كه فولکلور، جزء و پاره ای از فرهنگ است ، پس ضرورتاً در سلك
موضوعات مورد تحقیق مردمشناسی قرار میگیرد هر تحقیق مردم نگارانهای كه
فولکلور یا قوم یا جامعه را دقیقامورد بررسی قرار ندهد ، توصیف و تحقیقی
ناقص از فرهنگ آن قوم و جامعه ارائه خواهد داد...
نقش فولکلور و اهمیت بررسی و گردآوری آن
فرهنگ
عمومیبرای تصدیق و تجویز نهادهای دینی ، اجتماعی ، سیاسی ، اقتصادی
ومعتبر ساختن نقش و وظیفه آنها درجامعه بكار میرود. فرهنگ عمومیدر
انتقال معلومات ارزشها، ویژگیها و تدبیرهای آموزشی یك نسل به نسل دیگر،
نقش و وظیفه مهمیبه عهده دارد. فرهنگ عمومیبا انتقال این معرفتها به
پایداری و دوام فرهنگ و القای آداب و معیارهای اخلاقی و مشتركات جمعی به
افراد جامعه كمك میكند .
مفهوم فولکلور و قلمروآن در ایران
در
حدود 60 سال است كه فولکلور به مفهوم و معنای غربی آن در فرهنگ و زبان و
ادب ما راه یافتهاست . از آغاز نخستین سالهای قرن چهاردهم ه . ش تنی چند
از نویسندگان ، دانشمندان و پژوهشگران ایرانی با آگاهی از فرهنگ و زبان
غربی و آشنایی با فرهنگ عمومیدر غرب و چگونگی شیوه و روش غربیها در
تحقیقات فرهنگ عامه ، این دانش جوان رابه مردم ایران شناساندند. این
دانشمنان نویسندگان، هر یك به ذوق وسلیقه خود، معادلی فارسی در برابر واژه
انلگلیسی «فولکلور » مانند: فرهنگ عامه ، فرهنگ عوام ، فرهنگ عامیانه ،
فرهنگ مردم ، دانش عامه ، ادب عامه ، دانش مردم ، دانش تودهها وضع و
معرفی كرده اند.
ظاهراً
اصطلاح فرهنگ عامه را نخستین بار ، مرحوم « رشید یاسمی» استاد دانشگاه
تهران مقابل كلمه فولکلور برگزیده و بكار برد . رشید یاسمیدر سخنرانی خود
به تاریخ اسفند ماه 1314 خورشیدی، درباره مفهوم فولکلور و موضوعاتی كه این
علم ، تحقیق و بررسی میكند و نیز لزوم جمعآوری «افسانهها ، ترانهها ،
عادات، آداب و اخلاق مینویسد : «طبقات عالیه و افراد تحصیل كرده غرب ،
معلومات و فرهنگ طبقه روستایی و عوام را كه تا آن زمان چندان محل اعتنا
نبود ، گرد كردند و از مجموع آن ، علم جدیدی پیدا شد موسوم به فولکلور
یعنی فرهنگ عامه و این معنی ، ترجمه تحت الافضلی دو كلمه انگلیسی «فولك و
لر » است كه از سال 1846 میلادی ، درست 90 سال قبل (139 سال قبل ) بنیان
آن نهاده شده است . « او میگوید كه علمای همه ملتهای اروپا بویژه انگلیس
و آلمان آگاه شدند كه تمدن هر قوم ، صد برابر آنچه در صفحات كتب ثبت
میشود در افواه و قلوب مردمان محفوظ است كه از نسلی به نسلی ، آن را
انتقال میدهند . البته آنچه در سینه مردمان ، حفظ میشود ، دستخوش خیال و
وهم آنان میگردد و در طول زمان و كثزت انتقال ، صورت اصلی را تغییر
میدهد و جزء افسانه و قصه محسوب میشود . اما قصه را نباید خوار شمرد .
همیشه هسته و لب آن مطابق واقع است . پیرایه ها تفاوت میكند .
مولوی فرمایند :
ای برادر قصه چون پیمانه است
معنی اندروی بسان دانه است
دانه معنی بگیرد ، مرد عقل
ننگرد پیمانه را گر گشت نقل
همچنین
، از موضوع كلی مورد تحقیق فولکلور و رابطه آن با دانشهای دیگر یاد میكند
و مینویسد : این علم كه وارد تحقیق احوال روحی اشخاص و دیگر صنایع آنها ،
رسوم ، عقاید، ادبیات فرد و جمعیت میشود در واقع موضوعش با موضوعات چند
علم دیگر تماس دارد. از آن جمله معرفه الانفس ، اقتصاد ، ادبیات ، صنایع
علم ادیان ، فقه اللغه ، تاریخ ، جغرافیا و مانند آنها با این تفاوت كه
مخاطب و مخاطب فولکلور نامعین و نامشخص است و در سایر علوم ، این دو چیز
كاملاً معلوم است. مثلاً در ادبیات ، ما شاعر را میشناسیم و طرف خطاب او
را هم میدانیم . اما اشعار عامیانه ، گوینده و مخاطب خاصی ندارد. از مردم
برآمده و به عامه خطاب شده است .
زمانی كه محمد علی فروغی
در سال 1314 ه ش . فرهنگستان ایران را بنیاد نهاد ، اعضای آن ، نظر به
اهمیت فولکلور به كوشش چندین تن از دانشمندان و نویسندگان بویژه صادق هدایت
، اهمیت آن شناسانده شده بود، بررسی و گرد هم آوری آن را رسماً جزیی از
كارهای فرهنگستان شناختند و واژه فارسی توده شناسی را در برابر فولکلور
وضع وآن را علم به عادات و رسوم توده مردم و مجموع افسانه ها و تصنیفهای
عوامانه تعریف وتوصیف كردند. همچنین ، اعضای آن وقت فرهنگستان در ماده 5و
7و اساسنامه فرهنگستان ، جمع آوری لغات و اصطلاحات پیشه وران و صنعتگران و
لغات و اصطلاحات ، اشعار ، امثال ، قصص ، نوادر ، ترانه ها و آهنگهای
ولایتی را تصریح كردند. محمد علی فروغی در مقالهای زیر
عنوان مردم شناسی چیست ؟ ( ماهنامه آموزش و پرورش آذر ماه 1317 ) فولكر را
تعریف میكند و مینویسد : یكی از مسائل بسیار شیرین علم نژاد شناسی، چیزی
است كه توده شناسی نام گذاشتهایم و به زبانهای اروپایی، آن را فولکلور
میگویند یعنی معارف عامه یا معلولاتی كه در میان عوام شایع است از
داستانها، افسانهها ، خرافات ، موهومات، مثلها، شعرها، ترانه ها و
آهنگهای خوانندگان و نقش و نگارهایی كه عامه در زندگی خود معمول میدارند
واین جمله، دلالت تامه براحوال، روحیه ، افق فكری و ذوق و سلیقه عامه مردم
هر قوم دارد. و سرانجام معارف عالیه وخاصه نوع بشر از همین معرف عامه
بیرون آمده و سیر تكاملی كرده و صورت علم، فلسفه، ادبیات، لطایف شعر،
موسیقی، نقاشی، حجاری ومعماری را پذیرفته است . در جای دیگر مینویسد: شك
نیست كه مهمترین علوم برای انسان، معرفت براحوال بشر است و از این رو از
میان رشتههای علوم طبیعی، علمیكه به زبانهای اروپایی انتروپولوژی
میگویند و ما مردمشناسی ترجمهكردهایم اهمیت خاص دارد. و یكی
از شعب علوم مردمشناسی آن است كه اروپائیان، فولکلور میگویند و ما توده
شناسی اصطلاح كردهایم و آن آگاهی ازمعلومات و ذوقیاتی است كه از عوام و
مردمان بیعلم و سواد بروز میكند. از ترانهها، اشعار، آهنگها، لغات،
داستانها، افسانهها، عقاید عامیانه و امثال آنها.
یكی
دیگر از تصمیمات آغازین فرهنگستان ایران، تدوین و تصویب اساسنامه ، مؤسسه
مردمشناسی ایران در سال 1316 ه. ش بوده و این اساسنامه، موسسه مردمشناسی
با دو شعبه نژادشناسی ( اتنولوژی ) و تودهشناسی (فولکلور ) برای
گردآوردن اطلاعات دقیق و اسناد حسی نسبت به اقوامیكه در كشور ایران ساكن
بوده و هستند و تحقیق كیفیت زندگانی مادی و معنوی آنان از لحاظ مردمشناسی
( انتروپولوژی ) بنیاد گذاشته شد.
این
مؤسسه در مهرماه همان سال ، زیر نام بنگاه مردمشناسی تأسیس شد ووظیفه
گردآوری ، بررسی و نگاهداری فرهنگ عامه ایران را در سراسر نقاط كشور به
عهده گرفت . در همان دهههای نخستین قرن چهاردهم، كسان دیگری مانندد :
حسین كوهی كرمانی ، عباس شوقی ، علی اكبر دهخدا، امیرقلی امینی و...با همت
و علاقه و پشتكار به بررسی فرهنگ و ادب توده مردمگردآوری و انتشار
صورتهایی از فرهنگ عامه ایران پرداخته است.