زندهباد گیشه!
چند سال پیش در «پویا فیلم» فیلمی ساخته شد به نام «زنها فرشتهاند» كه بازیگر اصلی مرد آن امین حیایی بود و خانمها نیكی كریمی، مهتاب كرامتی و لیلا اوتادی
نقشهای اصلی زن را ایفا میكردند. قصه درباره مردی بود كه پس از مسافرت
همسرش به خارج، فرصت را مغتنم میشمارد تا با زنهای دیگرش خلوت كند اما
قضیه لو میرود و زنها برای احقاق حقشان دستبهیكی میكنند.
حالا به جای «زنها فرشتهاند»، «زنها شگفتانگیزند»
از راه رسیده و داستانش درباره مردی است كه پس از یك تصادف و انتقال به
بیمارستان، حقایق زندگی اصلیاش فاش میشود كه 3 زن داشته و این سه زن پس
از اطلاع از ماهیت شوهرشان، با همدیگر متحد میشوند تا دمار از روزگار آن
آقا دربیاورند.
جالب است بدانید كه هر دو فیلم كپیبرداری از یك یا
چند فیلم قدیمی هستند. ظاهراً كارگردانان این دو فیلم، با توجه به رشد
فرهنگی كشور و گستردگی رسانهها، بر آن شدهاند تا در جهت حمایت از حقوق
خانمها این قصهها را دستمایه فیلمهایشان كنند تا به این وسیله تفكر
امروزی و انسانیشان را به رخ بكشند. این فیلم در حال حاضر جزو فیلمهای
در حال اكران سینماهای كشور است. در برابر چنین فیلمهایی چه باید گفت؟ آیا برای هزارمین بار باید از نحوه شخصیتپردازیشان ایراد گرفت؟
باید به سازندگانش یادآوری كرد كه دنیای امروز خیلی پیچیدهتر از این حرفهاست كه كل معضل زندگی این باشد كه یك آقای خوشتیپ مخفیانه و دور از چشم زنش، 2 خانم دیگر را هم عقد كرده است؟
درست
است كه سینمای كمدی جزو جداییناپذیر سینماست. درست است كه مردم به دیدن
فیلمهای خندهدار علاقه زیادی دارند. درست است كه در كمدیهای مفرح جای
مطرح كردن مسائل حاد اجتماعی نیست. درست است كه یك منتقد در مواجهه با یك
فیلم كمدی عامهپسند نباید با همان معیارهای سختگیرانه همیشگی برخورد كند
و درست است كه از هر فیلمسازی در سینمای ایران نمیتوان انتظار داشت كه
«جدایی نادر از سیمین» بسازد. درست است كه گاهی در سینما، حتی اگر شده كمی
هم باید به تماشاگر باج داد تا به هدف اصلیاش از سینما آمدن، كه همان
تفریح و سرگرمی است، احترام گذاشته شود. اما حقیقت امر این است كه چنین
فیلمهایی نمیتوانند هیچ بستری فرهنگی برای تأثیرگذاری اجتماعی فراهم
كنند و دقیقاً نقشی ضدفرهنگ دارند. مهرداد فرید كارگردان نسبتاً تازهكاری
است كه با سابقه سردبیری یك نشریه تخصصی سینمایی وارد عرصه فیلمسازی شد.
فیلم اول او با بازی گلاب آدینه یك اثر روشنفكرانه بود كه خیلیها با
تماشای آن انتظار ظهور یك كارگردان خوشفكر را در سینمای كشور داشتند اما
روند حرفهای كار فرید در این سالها به گونهای پیش رفته كه فیلم قبلیاش «از ما بهترون»
جزو ضعیفترین تولیدات سال قلمداد شد و حالا هم او با «زنها
شگفتانگیزند» نشان میدهد كه میل برگشتناپذیری به این نوع فیلمسازی و
این نوع سینما دارد؛ سینمایی كه مشخصات ظاهری و پنهان آن به ما میگوید كه
فقط برای فروش زیاد ساخته شده است. به این ترتیب اگر یك فیلم دارای
جنبههای گوناگونی است كه از آن زاویه باید مورد توجه قرار بگیرد؛ «زنها
شگفتانگیزند» را تنها از یك زاویه میتوان بررسی كرد: «عوامل موثر در
پررونق شدن گیشه این فیلم». این را هم از نحوه انتخاب بازیگران فیلم
میشود دریافت و هم از نحوه قصهگویی و ساختار آن و مهمتر از همه
تبلیغاتش.
در ابتدا زنی به عنوان همسر آقا افشین (حمید گودرزی)
معرفی میشود كه ویژگیهای ظاهریاش حكایت از آن دارد كه كارگردان به شكلی
زیركانه میخواهد تماشاگر به او این حق را بدهد كه زنان دیگری داشته باشد.
در كمدیهای بیارزش ایتالیایی دهه 60 و 70 میلادی، به جای شخصیتپردازی،
شاهد این بودیم كه بازیگران یا از میان چهرههای زشت و زیبا انتخاب
میشدند یا چاق و لاغر. گاهی هم كه میخواستند آش این ماجرا شورتر بشود،
از گریمهای عجیب و طراحی لباسهای خاص و ناجور استفاده میكردند. نام
همسران افشین عبارتند از: ناهید (بهاره رهنما)، شراره (الهه حصاری) و خاتون (افسانه بایگان). اولی برادری بزنبهادر و خلافكار دارد كه پس از اطلاع از هوسرانی افشین با تفنگ به سراغ او میرود. دومی با نام شراره حسنسابقه ندارد و به «محیطهای نامناسب اجتماعی!» تعلق دارد
و سومی كه خاتون است سن و سالش از افشین بیشتر است. این نوع شخصیتسازی در
شرایطی است كه سینمای ایران از حیث قصه و ساختارهای داستانی با ساخته شدن
فیلمهای خوب و تحسینشده سالهای اخیر، گام در مسیری رو به رشد گذاشته
است و معلوم نیست كه مخاطبان فیلمهایی نظیر «زنها شگفتانگیزند» دقیقاً
چه كسانی هستند.
فروش بسیار كم فیلم «زنها شگفتانگیزند» در زمانی كه آثار موفق و پرمخاطبی مانند «اخراجیها» و «جدایی نادر از سیمین»
روی پردهاند، حكایت از یك حقیقت غیر قابل انكار در سینمای ایران دارد.
این حقیقت حكایت از تغییر ذائقه تماشاگران دارد. این فیلم براساس آمار
بنیاد سینمایی فارابی، تا 20 فروردین در حدود 80 میلیون تومان فروش داشته
است. این در حالی است كه همه میدانیم در این فصل فیلمها چه امكانی برای
فروش بالا دارند. سازندگان این فیلم، دقیقاً از روشی الگوبرداری كردهاند
كه در آن با بهرهگیری از چند چهره سریالهای تلویزیونی و یا تلهفیلمها،
با یك قصه نیمبند درباره آدمهای مشكلدار، دقایقی فقط برای خنداندن به
هر قیمتی ایجاد میكنند. نه سخن گفتن از اشكالات این فیلمها میتواند
باری از دوش سینمای ایران بر دارد و نه بیتفاوتی در برابرشان. در واقع
سازندگان این آثار اگر در زندگیشان فقط 10 فیلم خوب ایرانی و خارجی دیده
باشند، خیلی خوب میدانند كه نقاط ضعف و كاستیهای فیلمشان در كجاست.
بنابراین چنین تصور میشود كه انگار اراده و تصمیمی برای رفع این اشكالات
وجود ندارد و این فیلمها با نیت قبلی ساخته میشوند. اگر زمانی استدلال
فیلم فارسیسازان وطنی این بود كه «چون تماشاگران از اینگونه فیلمها خوششان میآید، ما هم برای بقا در سینما مجبور به ساختن آنها هستیم.»
اما
وضعیت سینمای ایران در یكی دو سال اخیر چیز دیگری را ثابت میكند؛ مردم
دیگر از این آثار هیچگونه استقبالی نمیكنند و برایشان همان اندازه
جنبههای سرگرمیساز اثر مهم است كه مایههای تفكربرانگیز و فرهنگساز آن.
در واقع تماشاگران فهیم سینما رفتهرفته آموختهاند كه با قصههای جدی و
فیلمهای ارزشمند سرگرم شوند، نه با هر قصه مصوری كه با هزار آب و رنگ قصد
دارد تصویری كاذب و دروغین از جامعه و روابط انسانها نشان دهد.
بهتر
آن است كه در یك بازنگری كلی و اساسی، این بحث مطرح شود كه تا كی قرار است
چنین فیلمهایی در سینمای ایران ساخته شوند و چه ظرفیتی در سینمای تجاری
ایران است كه بسیاری از اهل فرهنگ را به خود میكشاند اما نتیجهای كه از
فعالیت آنها به دست میآید كاملاً شبیه همان نمونههای قبلی است.