مرز شكننده كمدی و تراژدی
اجرای نمایشهای چخوف
همیشه برای كارگردانان مساله بوده است؛ چراكه 2 وجه كمدی و تراژدی به طور
همزمان در هر یك از درامهای این نویسنده وجود داشته و این پرسش را برای
كارگردان پیش آورده كه اولویت را به كدام بدهد. البته بهترین گزینه، رفتن
به سمت هر دو وجه است كه همین كار را بسیار سخت میكند.
فرار از كیش و مات
محمدحسن معجونی
كه تاكنون 2 بار داستانهای كوتاه چخوف را دستمایه كارهای تئاتریاش قرار
داده، این بار سراغ 2 نمایشنامه بلند این نویسنده قرن نوزدهم روسیه به
نامهای مرغ دریایی و دایی وانیا رفته
و آنها را بر صحنه تماشاخانه ایرانشهر آورده است. آنچه معجونی را در این
دو اجرا موفق نشان میدهد، توازن برقرار كردن بین 2 جنبه تراژیك و كمدی
كار است كه همان طور كه پیش از این گفتیم، همیشه سخت بوده، اما در این 2
نمایش، معجونی توانسته همچون خود چخوف، زندگی را در مرز شكننده تراژدی و
كمدی به نمایش درآورد.
نمایشنامه مرغ دریایی، اگرچه داستان عشق های
ناكام است، اما بیشتر به بطالت و بیهوده زیستن مردم در یك روستا
میپردازد. مرغ دریایی، حدود 110 سال پیش در اولین اجرایش در سنپترزبورگ،
با شكستی بزرگ مواجه شد، چرا كه غفلت از شادی موجود در متن باعث انحراف
اجرا و شكست آن گردید، اما 2 سال بعد،همین متن با كارگردانی استانیسلاوسكی
در تئاتر هنر مسكو موفقیت چشمگیری را به دست آورد كه ناشی از تاكید این
كارگردان بزرگ بر وجوه كمدی كار بود.
حسن معجونی سال گذشته با اجرای نمایشنامه اپیزودیك (چند بخشی) «به خاطر یك مشت روبل»
كه توسط نیل سایمون آمریكایی براساس چند داستان كوتاه چخوف تنظیم شده بود،
نشان داد كه از پس تداعی دو وجه كمدی و تراژدی آثار این نویسنده روس
برخواهد آمد، بویژه این كه معجونی قاعده بازی را خوب میشناسد و میداند
در صحنه چگونه مهرههایش را حركت دهد كه كیش و مات نشود.
خنده متفكرانه
بازیگران
نمایش معجونی به نحو مطلوبی هدایت شدهاند تا به هر طریقی در وهله اول
تماشاگر را بخنداند. البته این خنداندن هم حد و مرزی دارد و به ورطه مضحكه
و هزل و هجو نمیافتد؛ در واقع خنده در لفافه یك كمدی متفكرانه قرار
میگیرد. در ضمن وجه تراژدی كار هم به واسطه عشقهای بینتیجه، زندگی
ملالآور و خودكشی یكی از شخصیتها، هویت راستین خود را در اجرا مییابد.
معجونی در شبهای ابتدایی اجرای این 2 نمایش، در كارگردانی مرغ دریایی نسبت به دایی وانیا
موفقتر بود. چراكه او دایی وانیا را خیلی تلخ و سیاه دیده و اثر را از یك
كمدی نفسگیر دور كرده بود. او برای همین بهتدریج در اجرای دایی وانیا
تغییرات اساسی ایجاد كرد و به همین دلیل دایی وانیا نیز از سوی تماشاگران
مورد توجه بیشتری قرار گرفت. معجونی در اجراهای اولیه به مكثها، كندی و
لحظات اهمیت بیشتری قائل شده بود و بهتدریج از این مكثها و سكوتها كاست
و از تیرگی صحنه نیز پرهیز كرد. او همچنین با حذف برخی از صحنهها و
رفتارهای زائد بر تندی ضرباهنگ اجرا افزود تا بالاخره همان تراژدی ـ كمدی
مدنظر را بر اجرای دایی وانیا حاكم گرداند.
البته بازیگران در اجرای
اولیه دایی وانیا هم خیلی كند و خسته بازی میكردند. در حالی كه شخصیتها
و لحظاتی وجود داشت كه با تاكید بر آنها می شد همچنان شادابی را در دل
بطالت و بیهودگی حفظ كرد. اصلا خندیدن به بیهودگی خود می توانست یك ركن
باشد كه معجونی به تدریج به این نكته واقف شد. یعنی او توانست اجرای خود
را از توجه به انتقادات موجود نجات بدهد.
به هر تقدیر حسن معجونی این
بار هم نشان داد كه نهتنها در درك آثار چخوف خبره است كه با تكیه بر
دراماتورژی درست و اصولی متنهای این نویسنده، توانسته نمایشنامههای او
را به جامعه ایرانی و طبقه متوسط در حال رشد كشورمان و زمانه اكنون پیوند
بزند. او همچنین با بهرهگیری از بازیگران ناشناخته، از آنان بهترین
انرژی و بازی ممكن را بر صحنه هویدا ساخته است.
نیشخند در پس اندوه
در
مرغ دریایی بازیگران از هر فرصتی برای خنداندن اصولی و بجا استفاده
میكنند. حالا این خنده میخواهد به واسطه ظاهر بلاهتآمیز «معلم» با بازی
داوود پژمانفر باشد یا كاهو خوردن پانتهآ میرفصیحی در نقش «زن مباشر» باغ باشد. مازیار سیدی هم با روایتهای خود و خرناس كشیدن و آب خوردن بر این خنده میافزاید. مردم همچنین به شلوار پوشیدن «پیوتر» با بازی مهرداد مصطفوی میخندند؛ چراكه او با این كه در بستر بیماری و بیرمق است، از كند بودن حركات معلم به ستوه میآید.
در نمایش دایی وانیا این خنداندن بر عهده هوتن شكیبا در نقش دایه است؛ جوانی كه نقش یك پیرزن خمیده را بازی میكند و كندی حركات او ناخواسته موجب خنده میشود. میلاد شجره نیز در نقش تلگین
(یك مرد زشت و گوژپشت) و با بازی گرفتن از موبایل برای گرفتن عكس و پخش
موسیقی، لحظات مفرحی را در دایی وانیا موجب میشود. بقیه موارد ضمن جدی
بودن و اندوهناك بودن در پس خود نیشخند و مطایبهای را هم به دنبال دارد.
مثلا اشكان جنابی در دایی وانیا با نحوه صحبت كردن و استفاده از حركت دست در ارائه نقش دكتر آسترف چنین كاركرد كمیكی را بر اجرا سوار میكند. در حالی كه «سونیا» با بازی آوا شریفی و «دایی وانیا» با بازی رضا بهبودی ناخواسته بر وجه اندوهناك و تراژیك اثر میافزایند. مهدی كوشكی نیز در نقش «سربایكف»
پدر سونیا و شوهر خواهر سابق دایی وانیا، بلاهت و طنز شیرینی را بر اجرا
تحمیل میكند. همین شرایط دوگانه بازیگری است كه فضای تراژدی ـ كمدی را بر
هر دو نمایش حاكم و رضایت تماشاگران را فراهم میكند.