دل من در ده و ده ها سال قبل مانده که :
" از دوست به یادگار دردی دارم "
نمی دانم باور می کنی یا نه ؟
ولی من برخلاف تو اصلاً بزرگ نمی شوم
و اشکم هنوز
به
تلنگری بند است ...
با عاشقی که درد دل می کنم
اصلاً حرف حساب سرش نمی شود
چه رسد به سن و سال و
چه رسد به جیب های سوراخ سوراخ
به تلنگری می ریزم و...
معترضین نمورم می پرسند ؛
اینجا مگر یک شکسته را چند بار بند می زنند ؟