تصوری که از مادرشوهر یا مادر
زن در ایران وجود دارد موجودی غالب است که طرف مقابلش، یعنی داماد و بیشتر
عروس را مغلوب و مطیع خود می خواهد و...
به
نقل از خبرآنلاین، حتماً شنیده اید که می گویند مادرزنم چنین و چنان یا
مادر شوهرم فلان و بهمان. به نظر می رسد که مادرزن و مادرشوهر الگویی
قالبی در زندگی مشترک انسان ها باشند. گفتیم انسان ها و نه ایرانی ها ،چون
این مشکل ظاهراً در بسیاری از جوامع و فرهنگ ها به چشم می خورد.
الگوی قالبی یا به عبارت بهتر، تصوری که از مادرشوهر یا مادر زن در ایران وجود دارد موجودی غالب است که طرف مقابلش، یعنی داماد و بیشتر عروس را مغلوب و مطیع خود می خواهد
و از این جا در ارتباطات بین عروس یا داماد و مادرشوهر یا مادرزن شکلی از
روابط پیش می آید که سرانجام به اختلافات بین زن و شوهر می انجامد دعوا و
اختلاف هم از این جا شروع می شود که عروس و داماد کلام یا رفتار (گفته ها
و اعمال) مادرزن یا مادرشوهر را نوعی دخالت در زندگی خود می دانند و رفتار
آنها را اهانت به خود تلقی می کنند از طرف دیگر، مادرزن یا مادرشوهر هم
انتظار دارند که عضو تازه خانواده احترام آنها را نگه دارد و جایگاهی خاص
برایشان در نظر بگیرد.
این
جا طرف سومی هم وارد ماجرا می شود، یعنی عروس یا داماد به این ترتیب، در
این ماجرا تعاملی سه جانبه وجود دارد: عروس، داماد و مادرزن یا مادرشوهر.
طرف سوم ماجرا معمولاً خود را چندان درگیر نمی کند، اما دو طرف دیگر، یعنی
مادرزن یا مادرشوهر و عروس یا داماد سعی می کنند حمایت وی را به دست
آورند. در حقیقت، آنها تلاش می کنند ائتلافی به ضرر طرف دیگر شکل دهند اما
چرا بین مادرشوهر و عروس تا حدی کمتر، بین مادر زن و داماد اختلاف و تعارض پیش می آید؟
می
دانیم که یکی از زیباترین پیوندهای موجود در عالم هستی پیوند بین مادر و
فرزند است. از سوی دیگر، مادر طی سال ها زندگی، نوعی احساس هویت خاص در
خانه پیدا می کند و خانه را با ارزش ها و افکار و سلایق ویژه خود اداره می
کند او عشق فرزندان و همسرش را به خود احساس می کند و از سوی دیگر، عشق و
محبت خود را نثار آنها می سازد. به این ترتیب، مادر شکلی از نظارت را بر
خانه و خانواده اعمال می کند (این وضوع به ویزه در جوامع شرقی، از جمله در
کشور ما نمود بارزتری دارد.) او در
خانه ای که خود در ساخت و برپایی اش نقش داشته هویت خویش را می یابد و
طبیعی است که هر فردی یا شرایطی که این نقش را با مخاطره رو به رو کند یا
عشق و عواطف فرزندان را از او به جانب دیگری بازگرداند نوعی تهدید برای
او، عواطفش، احساس ارزشمندی، هویت و در نهایت، حس نظارت او بر خانواده
محسوب می شود. این موضوع علت اصلی رفتار روان شناختی مادرشوهر یا مادرزن است.
به
نظر روان شناس ها، پسر برای مادر ثمره تلاش ها و درگیری عاطفی اوست. وقتی
می بیند که پسرش به سمت زن دیگری رفته، با خود می اندیشد که
مبادا تأثیرش را بر فرزندش از دست داده باشد.
او وجوه این تأثیر را در اطاعت قبلی فرزند از خود، در مراقبتی که فرزند از
او می کرد و در احترامی که به وی می گذاشت می بیند و چون احساس می کند که
پسرش دیگر به حد سابق از وی اطاعت نمی کند و برایش احترام قائل نیست یا به
اندازه کافی از او حمایت و مراقبت نمی کند احساس می کند که فرزندش دیگر از
وی تأثیر نمی پذیرد. از سویی، زن دیگر که در این جا عروس است هم نمی تواند
بپذیرد که شوهرش احساس امنیتی را که انتظار دارد از او دریغ کند و انتظار
دارد
شوهر صددرصد عشق و محبتش را صرف او کند.
از
این جاست که تعارض مادرشوهر و عروس بروز می کند. بررسی ها نشان می دهد که
حتی اگر عروسی احترام بالایی برای مادرشوهرش قائل باشد و بین آنها کمترین
حد تعارض و اختلاف وجود داشته باشد، باز هم از نظر وران شناختی نوعی گسست
بین آنها وجود خواهد داشت.
این تعارض شخصی نیست، شخصیتی است. این تعارض
تلاش برای حفظ موقعیت از یک سو و ایجاد موقعیتی جدید از سوی دیگر و جلب توجه شوهر (پسر) است. بعضی از روان شناسان اجتماعی نوعی تعارض بین نسلی را هم در این زمینه دخیل می دانند. افکار و رفتار نسل ها با یکدیگر متفاوت است و
این اختلاف سلایق و خواسته ها به تعارض مادرشوهر و عروس می انجامد.
اما مادرشوهر و عروس یا مادرزن و داماد در چه زمینه هایی با یکدیگر اختلاف دارند؟
دکتر
تری آپتر، روان شناس دانشگاه کمبریج، در یک تحقیق با عده ای مادرشوهر و
عروس و مادرزن و داماد مصاحبه کرد و سپس به تحلیل نتایج آن پرداخت. او بر
اساس یافته های این بررسی، از وضعیت عروس و داماد و مادرشوهر و مادرزن می
گوید از نظر رابطه بین مادرشوهر و عروس، عروس ها رابطه خود را مادرشوهرهایشان «پرفشار»، «ناراحت کننده»، «سخت و دشوار» توصیف کرده اند. مادرشوهرها هم رابطه با عروس هایشان را «پرتنش»، «سخت» و «ناراحت کننده» دانسته اند. تعداد کمی از مادرشوهرها عروسان خود را «دوستی خوب و نازنین» یا «خوب مثل دختر خودم» دانسته اند.
دامادها عمدتاً پدر زن خود را «دوستی نزدیک» دانسته اند، چنان که عروس ها هم پدرشوهر
خود را این گونه توصیف کرده اند. از سوی دیگر، پدرشوهرها هم عروس های خود
را «به حد کافی خوب» دانسته اند. دکتر آپتر، سپس، شکایت های عروس را از
مادرشوهر بیان کرده است.
شکایت های عروس از مادرشوهر
* بی احترامی مادرشوهر و به رسمیت نشناختن هویت عروس به رغم عشق و محبت پسرشان.
* دخالت های نا بجا در زندگی زن و شوهر. انگار آنها بچه اند و مادرشوهر باید آنها را تر و خشک کند.
* شرایط ایجاد شده نامساعد در خانواده شوهر
* دخالت در نحوه تربیت فرزند و نحوه خانه داری او (عروس)
* تنش ناشی از خواسته مادرشوهر برای همه چیز در بهترین حالت خود بود.
شکایت های مادرشوهر از عروس
* عدم درک خصومت عروس به خود و رفتار خویش
* اشتباه دانستن نظرهای مادرشوهر
* اجبار به حرف زدن با او برای راهنمایی
* بی توجهی به شوهر
* بی توجهی به زندگی و آشفتگی خانه و خانواده اش
* گوش سپردن مدام به حرف های مادر و خواهر خودش