شنبه 23 فروردین 1404
(12 / 4 / 2025)
بازدید امروز :0 مرتبهبازدید دیروز :0 مرتبهبازدید کل :2158786 مرتبهآی پی شما :3.147.27.20سیستم عامل شما :Unknownمرور گر شما :Mozilla
نوین وب »« طراحی تخصصی بانکهای اطلاعاتی تحت وب تلفن: سلیمی 64 52 913 -0913
لطفا چند لحظه صبر نمایید.در حال انجام عملیات
امکان ارسال ديدگاه شما در اين باره، در قالب ارسال نظر در انتهاي همين صفحه قرار دارد. صاحبان وب سايت ها و فعالان اينترنتي مي توانند با ايجاد صفحه شخصي از امکان ارسال محتوا: مقالات, لينک, آگهي و...برخوردار شوند. امکانات و خدمات ما را مقايسه کنيد!
مردی از یکی از دره های پیرنه در فرانسه می گذشت که به چوپان پیری برخورد غذایش را ...با او تقسیم کرد و مدت درازی درباره ی زندگی صحبت کردند بعد صحبت به وجود خدا رسید مرد گفت : اگر به خدا اعتقاد داشته باشم باید قبول کنم که آزاد نیستم و مسوول هیچ کدام از اعمالم نیستم زیرا مردم می گویند که او قادر مطلق است و اکنون و گذشته و آینده را می شناسدچوپان زیر آواز زد و پژواک آوازش دره را آکند بعد ناگهان آوازش را قطع کرد و شروع کرد به ناسزا گفتن به همه چیز و همه کس صدای فریادهای چوپان نیز در کوهها پیچید و به سوی آن دو بازگشت سپس چوپان گفت: زندگی همین دره است آن کوهها، آگاهی پروردگارند و آوای انسان، سرنوشت او آزادیم آواز بخوانیم یا ناسزا بگوییم اما هر کاری که می کنیم به درگاه او می رسد و به همان شکل به سوی ما باز می گردد ... پائولو کوئلیو
... پائولو کوئلیو