عصر
ایران:سید محمود صادقی، از طلاب سطح خارج حوزه علمیه قم و از شاگردان آیت
الله جوادی آملی و سید حسن خمینی است. وی جزو روحانیان نواندیشی است که
نگاهی روشنفکرانه به دنیای امروز و روابط انسانی دارد. نوگرایی و
خوشامدگویی اش به پدیده های مدرن، وی را به فیس بوک نیز کشانده است. او شش
ماه است که عضو فیس بوک است و در این شبکه عظیم اجتماعی، با دیگران آشنا
می شود و افکارش را با آنها در میان می گذارد.
وی در گفت و گو با
عصرایران ، درباره روحانیت و فیس بوک، فیس بوک در جمع طلاب حوزه علمیه قم
و انگیز های روحانیان از حضور در فیس بوک توضیح می دهد. گفت و گو با محمود
صادقی در قم و در حرم حضرت معصومه، پس از ادا شدن نماز مغرب این طلبه خوش
مشرب، انجام شد.
***
لطفاً ابتدا کمی خودتان را برای خوانندگان ما معرفی کنید.
سید
محمود صادقی؛ در سال 72 با دیپلم فنی وارد حوزه علمیه قم شدم. حدود ده سال
با موسسه فرهنگی تحقیقاتی اسراء (آیت الله جوادی آملی) همکاری داشتم که
حاصل این همکاری سیزده مجلد کتاب است که تا کنون منتشر شده است.
این کتاب ها درباره چیست؟
اين
آثار در زمینههای مختلف بوده است؛ البته بیشتر جنبه تفسیری داشتهاند.
آخرین کارهای من در این مؤسسه، ارائه آثار استاد جوادی آملی به شکلی قابل
فهم برای عموم مردم بوده است.
شما چند وقت است که عضو فیس بوک هستید؟
حدود
شش ماه است؛ یکی از دوستان برای من در فیس بوک صفحه درست کرد. قبلاً مشکل
دسترسی به اینترنت داشتم؛ اما الان مدتی است که اینترنت دارم و در فیس بوک
فعال هستم.
چرا وارد فیس بوک شدید؟
دوست
من که سابقه عضویت بیشتری در فیس بوک دارد، از مدت ها قبل درباره موضوعات
و مسائلی که در فیس بوک مطرح می شد، با من حرف می زد. مثلاً می پرسید که
فلان مساله در فیس بوک مطرح شده و چطور باید در قبال آن موضع بگیریم؟ کم
کم به این نتیجه رسیدیم که اگر به صورت دسته جمعی وارد مباحث فیس بوک
شویم، بهتر است. این شد که من هم در فیس بوک عضو شدم.
چه مسائلی در فیس بوک مطرح می شد که شما را به عضویت در این شبکه اجتماعی ترغیب کرد؟
به
هر حال من یک سری دلبستگی هایی دارم؛ به انقلاب اسلامی، تفکرات دینی، امام
و... من فکر می کنم و واقعاً اعتقاد دارم که انقلاب بستر خوبی برای احیای
تفکر دینی است؛ این زمینه هنوز هم وجود دارد.
البته
تفکر دینی باید به شکل صحیح ارائه شود. متاسفانه برخی از ما حوزویان نگاه
درستی نسبت به جامعه نداریم. یعنی دیواری دور ما است و یا شاید هم خودمان
این دیوار را به گرد خود کشیده ایم. احساس من این بود که ما می توانیم از
طریق فیس بوک با افرادی در ارتباط باشیم که در حالت عادی، دسترسی چندانی
به آنها نداریم.
البته طلبه ها در طول سال فرصتی برای تبلیغ دارند.
یعنی در ماه رمضان یا ایام محرم یا به مناسبت های دیگر، به سفرهای تبلیغی
می روند و این تا اندازهای موجب آشنایی آنها با فضای جامعه می شود. ولی
با این حال، این حصار خودساخته ما موجب می شود که مردم ما را در حریمی خاص
بپندارند و چنانکه باید به ما نزدیک نشوند. البته بهتر است بگویم ما به
سمت مردم نمی رویم (این جمله شاید درست تر باشد).
به هر
حال چنین وضعیتی باعث می شود که ما ارتباط عمیقی با مردم نداشته باشیم و
نتوانیم چنانکه باید واقعیات جامعه را ببینیم. اما وقتی که شما با کسی رو
در رو نیستید، خیلی راحت تر حرفتان را مطرح می کنید. فیس بوک به ما و مردم
این فرصت را می دهد که با سهولت بیشتری با هم ارتباط برقرار کرده و حرف
بزنیم.
در حوزه علمیه قم، طلبه ها به اینترنت دسترسی دارند؟
قم
ظاهراً یک شبکه داخلی یا اینترانت دارد. سایت هایی که دفتر تبلیغات راه
اندازی کرده در اینترانت قم قابل دسترسی است. اما به طور کلی اینترنت در
قم در دسترس مردم قرار دارد و از این حیث بین قم و تهران فرق چندانی نیست.
من خیلی وقت است که دیگر در مدارس حوزه علمیه قم
نیستم. مدارس برای طلبه های سطوح پایین تر است. اما بعید می دانم که در
این مدارس امکان دسترسی به اینترنت وجود داشته باشد.
یادم
است زمانی که ما تازه طلبه شده بودیم، حتی دسترسی ما به تلویزیون و
روزنامه هم چندان آسان نبود؛ یعنی در این زمینه سخت گیری می شد. الان طلبه
های جوان تر به تلویزیون و روزنامه دسترسی دارند ولی بعید است که در مدارس
به اینترنت دسترسی داشته باشند.
از چه سالی فاصله تان با مدارس حوزه علمیه بیشتر شد؟
از
سال 1378. البته از حوزه فاصله نگرفتم. ما در حوزه سطوح مختلفی داریم. سطح
اول "مقدمات" است که این سطح را باید در مدارس حوزه گذراند. مدتش هم
حداکثر شش سال است. از سال ششم به بعد، طلبه هایی که دوره های مقدماتی
ادبیات عرب، فقه و اصول را گذراندند، طلبه های آزاد محسوب می شوند و به
فضای عمومی حوزه راه می یابند. یعنی دیگر با حضور و غیاب در کلاس های درس
سر و کار ندارند. خودشان ملتزم هستند که در کلاس ها شرکت کنند و آخر سال
باید امتحان بدهند.
این کلاس ها، کلاس های دروس
آزاد هستند که نظام خاص خودشان را دارند و سطوح 2 و 3 و 4 حوزه محسوب می
شوند. بعد از آن هم دروس خارج شروع می شود. در این مقاطع دیگر، آن نظام و
برنامه ای که در مدارس سطوح مقدماتی حاکم است، وجود ندارد.
الان در چه سطحی هستید؟
من الان خارج می خوانم. یعنی طلبه دروس خارج هستم.
کامپیوتر در حوزه علمیه خیلی کاربرد دارد؟
بله.
تاسیس مرکز کامپیوتری علوم اسلامی، واقعه بسیار خوبی در حوزه علمیه بود.
این مرکز کارهای بسیار خوبی انجام داده است. این مرکز به غیر از کارهایی
که در فضای مجازی انجام داده، یک سری از نرم افزارهای اسلامی را طراحی
کرده و انبوهی از کتاب ها را به صورت نرم افزارهای تخصصی در اختیار طلبه
ها گذاشته است. مثلاً نرم افزارهای تخصصی فقه، اصول، حدیث، رجال و ... این
کار باعث شده که کامپیوتر در حوزه کارکرد زیادی داشته باشد.
الان
کمتر طلبه ای را در حوزه پیدا می کنید که با کامپیوتر آشنا نباشد. طلبه ها
شاید در دسترسی به اینترنت ضعیف عمل کنند و استفاده از اینترنت را برای
خودشان لازم ندانند ولی 99 درصد آنها کار با کامپیوتر را به خوبی بلد
هستند و از این نرم افزارها هم به خوبی استفاده می کنند.
خارج از سیستم کامپیوتری حوزه علمیه، طلبه های حوزه چقدر به حضور در فیس بوک رغبت نشان می دهند؟
بیشتر
طلبه ها از سال ششم به بعد، که از نظام حضور و غیاب حوزه آزاد می شوند، در
خانه های خودشان هستند و از آنجا، اگر بخواهند، می توانند به اینترنت
دسترسی داشته باشند. البته فقط قشر خاصی از طلبه ها در فیس بوک فعال هستند
ولی قشر دیگری از آنها شاید اصلاً ندانند فیس بوک چیست و یا فیس بوک را
بشناسند و رغبتی به عضویت در آن داشته باشند. اما آن گروه اول، هم فیس بوک
را می شناسند و هم نهی ها به گوششان رسیده است ولی باز هم وارد این شبکه
اجتماعی می شوند.
طلبه ها و روحانیانی که شما می شناسید، با فیس بوک آشنا هستند؟
نه،
شاید بیست درصد دوستان من با فیس بوک آشنا باشند و جمع محدودی از این بیست
درصد وارد فیس بوک شده اند. ما یک عده را تشویق کرده ایم که عضو فیس بوک
شوند؛ ولی این دوستان محدودیت هایی برای فعال بودن در فیس بوک دارند.
مثلاً ممکن است در خانه خودشان به اینترنت دسترسی نداشته باشند و فقط از
مکان های ویژه ای بتوانند وارد فیس بوک شوند. به هر حال محدودیت های زیادی
وجود دارد.
طلبه هایی که عضو فیس بوک می شوند معمولاً با چه انگیزه ای وارد این شبکه اجتماعی می شوند؟
بخشی
از این طلبه ها، دیدگاهشان مثل من است؛ یعنی با انگیزه های تبلیغی و
تبیینی وارد فیس بوک شده اند. بخشی دیگر با انگیزه خبرگیری و رصدکردن فضای
ایران و جهان وارد فیس بوک می شوند. عمدتاً هم به اخبار سیاسی علاقه مند
هستند. بخش دیگری از این طلاب، با انگیزه های تفریحی وارد فیس بوک می
شوند. ولی در مجموع، طلبه هایی که عضو فیس بوک هستند و من آنها را می
شناسم، هیچ کدامشان خوره فیس بوک نیستند!
حضور در فیس بوک برای طلبه ها دردسر ساز نمی شود؟
نمی
دانم ( خنده ). شاید بشود. من هنوز نشنیده ام کسی را به دلیل عضویت در فیس
بوک بازداشت کنند. وبلاگ نویسان را شنیده ام؛ اما فیس بوکیها را نه!
طلبه وبلاگ نویس منظورتان است؟
بله.
به دلیل محتوای انتقادی نوشته های وبلاگش؟
بله، تقریباً.
مراجع تقلید درباره فیس بوک چه فتاوایی دارند؟
ببینید
فقه ما مسئله محور است و مسائل بر اساس فرضها شکل میگیرند. از این رو
باید در فتاوای مراجع معظم دقت نظر به خرج داد. گاهی سؤال به گونهای طرح
میشود که بر فرض مطرح شده در سؤال، جواب حرمت خواهد بود و گاهی به
گونهای دیگر.
برخی مراجع فتاوايي در زمينه فیس بوک فتاوايي
دادهاند که به نظر باید با همین رویکرد با آنها مواجه شد و از انجا که
در فقه ما موضوع شناسی به عهده مکلف است، ممکن است پاسخ مرجعی بر اساس فرض
مسئله از نگاه مکلفی خاص باشد و از این جهت ما در برداشت از فتوا با مشکل
مواجه شویم.
بعضی آقایان فرمودهاند اگر مفسده نداشته باشد
و موجب تقویت محاربین با اسلام نشود مانعی ندارد؛ حال تشخیص اینکه این
شرایط درباره فیس بوک محقق میشود یا نه، به عهده خود مکلف است.
ارزیابی شما از موضع سیاسی و مذهبی جوانان ایرانی حاضر در فیس بوک چیست؟ دین گرا هستند یا دین گریز؟ با حکومت موافقند یا مخالف؟
سابقه
حضور من در فیس بوک خیلی زیاد نيست. البته من آدمهای زیادی را در فیس بوک
دیده ام. اما کسانی که الان در لیست دوستان من هستند، آدمهایی اند که
دغدغه دینی دارند و بسیاری از مسائل کنونی جامعه برایشان دردناک است. این
افراد دغدغه دینی دارند و به فکر اصلاح امور هستند.
دوستان
من در فیس بوک به اصل نظام معتقدند ولی انتقادات جدی هم نسبت به شرایط
موجود دارند. سوالات آنها گاه همان سوالاتی است که برای خود ما طلبه ها و
روحانیان هم ایجاد می شود.
حضور روحانیان در فیس بوک چه واکنشی در سایر اعضای این شبکه اجتماعی ایجاد می کند؟
من
شاید برای پاسخ دادن به این سوال مناسب نباشم؛ زیرا روحیه انتقادی در ما،
نسبت به خیلی از طلبه های دیگر، قوی تر است. به همین دلیل شاید بهتر باشد
این سوال را طلبه هایی جواب بدهند که با جو غالب حوزه همراهی و همسویی
دارند. آنها بهتر می توانند توضیح دهند که در فیس بوک چه برخوردی با یک
روحانی می شود.
کسانی که مرا در فیس بوک می بینند برخورد خوبی با من دارند و نوشته
ها و تحلیل هایم گاهی برای آنها جالب است و با کامنت های آنها مواجه می
شود.
براي مثال من در فیس بوک نام خوانندهاي را در کنار
نام استاد شجریان، به عنوان خواننده مورد علاقه ام قرار دادم. دوست جوانی
در فیس بوک از من پرسید واقعاً به اين خواننده گوش می کنی؟! گفتم: " بله،
ايشان کارهای خوب زیادی دارد. " دوست جوان من چیزی گفت که براي من خیلی
جالب بود. او گفت: "کسانی مثل شما باعث می شوند که ما نتوانیم یک حکم کلی
درباره روحانیان صادر کنیم."
شايد این دوست فیس
بوکی من، چندان هم مذهبی نبود(البته در نظر آدمهایی مثل من). اما یک بار
هم یک آقای مذهبی، پیامی خصوصی برایم فرستاد و کلی بد و بیراه به من گفته
بود. حرفش دقیقاً این بود که تو خجالت نمی کشی به صدای اين خواننده گوش می
کنی؟! این هم برای من خیلی جالب بود. یعنی گاهی غیرمذهبی ها در فیس بوک با
ما خوب برخورد می کنند؛ اما مذهبی ها به ما ناسزا می گویند.
الان
بیش از 700 میلیون نفر در کل دنیا عضو فیس بوک هستند؛ اما ظاهراً اکثر
روحانیان، که علیالقاعده باید مبلغان دین باشند، فیس بوک را فضایی ضاله
می دانند که این همه از آن فاصله دارند.
من دین اسلام را
دینی کاملاً انسانی می دانم و معتقدم که این دین آمده است تا به انسان
ارتقاء و کمال ببخشد. اگر انسان نباشد، دین هم موضوعیت نخواهد داشت.
فضای
فیس بوک برای من فضایی است که می توانم در آن بسیاری از مسائل انسانی را
مطرح کنم. اینکه فیس بوک فضای خوبی است یا نه، سوالی است که الان نمی توان
به آن پاسخ دهم.
زمانی من جداً به این موضوع فکر
می کردم که آیا ما سینما و رمان دینی داریم؟ و اگر داریم، این ها چه
تعریفی دارند؟ فیس بوک هم مثل سینما و رمان یک قالب است. شما باید ببینید
که آیا می توانید آموزه های دینی را در این قالب بریزید یا نه؟
در بحث سینمای دینی شما به چه نتیجه ای رسیدید؟
من
معتقدم سینمای دینی وجود دارد اما تعریفم از سینمای دینی، متفاوت از تلقی
رایج است. به نظر من، هر فیلمی که بتواند یک فضیلت انسانی را ترویج کند،
مصداقی از سینمای انسانی است. بر اين اساس ممکن است فیلم " امام علی (ع)"
میرباقری و یا " تنهاترین سردار" مهدی فخیم زاده، مصداق سینمای دینی
نباشند ولی " بچه های آسمان " مجید مجیدی و یا " خیلی دور، خیلی نزدیک "
رضا میرکریمی، سینمای دینی باشند.
سینمای دینی را
لزوماً نباید در فیلمی دید که در آن نمازخواندن شخصیت ها پخش می شود. فیس
بوک هم مثل سینما یک قالب است که در آن می توان مباحث دینی و انسانی را
مطرح کرد.
اگر کسی در فیس بوک به مقدسات شما توهین کند، چه واکنشی نشان می دهید؟
این
امر را تجربه کرده ام. مثلاً از عید غدیر تا پایان محرم امسال، تک نگاشته
هایی روی صفحه ام می گذاشتم. هر روز هم به یک موضوع می پرداختم. در این
مدت به دفعات با هجمه سنگین به مقدسات دینی مواجه شدم.
مخالفان
چند دستهاند: یک عده از مخالفان هیچ ادبی در گفتارشان نیست. فقط فحاشی
بلدند. من به این قبیل کامنت ها جوابی نمی دهم و آنها را از صفحه خودم حذف
می کنم. اما کسانی که دیدگاه مخالفشان را با استدلال مطرح می کنند،
کامنتشان را نگه می دارم و به آنها دوستانه جواب می دهم.
یادم
است یکبار دوستی از هند، به حضور امام حسین (ع) در جریان فتح ایران
انتقاداتی کرده بود. من هم به او توضیح دادم که امام حسین (ع) در جریان
جنگ های فتح ایران حضور نداشتند. قول ضعیفی وجود دارد که امام حسین (ع) در
جریان فتح مازندران حضور داشت؛ اما این روایت اشتباه است؛ زیرا مازندران
امروز یا دیلمان آن زمان در حدود سال 130 هجری قمری فتح شد در حالی که
امام حسین در سال 61 هجری به شهادت رسید.
به هر
حال بحث من و این دوست منتقد، به گونه ای پیش رفت که لحن انتقادی ایشان به
نحو محسوسی ملایم شد. البته نمی دانم که او متقاعد شد یا نه؛ ولی کامنت
های بعدی اش از آن شدت و حدت اولیه فاصله گرفت.
به نظر شما، به عنوان یک روحانی، کسانی که در فیس بوک به مقدسات دینی توهین می کنند، مستوجب تعقیب و مجازات در بیرون فیس بوک اند؟
ما
باید ببینیم که حکم هر یک از این ها چیست. فرض کنید کسی مرتد شده است. ما
باید ببینیم وظیفه جامعه اسلامی در قبال او چیست؟ من شخصاً با چنین آدمی
قطع رابطه می کنم؛ اما اینکه حکومت چه برخوردی باید با او بکند، موضوعی
است که من نمی توانم درباره اش نظر بدهم. ولی نگاه بنده، دفعی نیست. اگر
از من بپرسند که با چنین آدمی باید چه کرد، من روش های دفعی و قهری را
توصیه نمی کنم. خیلی از این مخالفان دین و مذهب مشکلی با دین ندارند بلکه
با دینداری ما مشکل دارند.
در فیس بوک صفحاتی طنزآلودی هم راجع به برخی شخصیت ها و حتی خطوط قرمز ساخته اند ؛ درباره چنین صفحاتی چه نظری دارید؟
به
نظرم این کارها به نوعی مشغول کردن مردم و ناشی از عدم شناخت است. نمی
خواهم از شخصیت های دینی اسطوره بسازم؛ ولی امامان ما انسان هایی هستند که
کاملترين مراتب انسانی دریافتهاند. از این رو این صفحات به نظر من توهین
به مقدسات است و توهین به مقدسات به هر روی درست نيست.
خداوند
در قرآن به مسلمان ها توصیه می کند که حتی به بت ها اهانت نکنید تا آنها
به خدای شما اهانت نکنند. کسانی که درباره شخصیت های دینی و سیاسی و یا
قومیت ها ایرانی جوک می سازند، به نظر من، این کارشان تا حدی ریشه های
سیاسی دارد. یعنی شاید عده ای از این جوک ها سود می برند. من سعی می کنم
در این زمینه خیلی به کسی سواری ندهم و همراه هیچ موجی نشوم.
شما در فیس بوک با خانم ها هم چت می کنید؟
بله،
بعضی از دوستان فیس بوکی من خانم هستند و بسیار هم خانم های خوبی اند. در
نگاه اول، همه آدم ها از نظر من آدم های خوبی هستند. یعنی خیلی راحت به
آدم ها اعتماد می کنم؛ مگر اینکه به من ثابت شود که نظر اولیه ام درباره
آنها اشتباه بوده است. اعتقادات همه افراد هم برای من محترم است. ممکن است
من عقیده ای را قبول نداشته باشم ولی فقط در حد راهنمایی، و نه در حد
نصیحت، به او می گویم که می توانی جوانب دیگر مساله را هم ببینی. در همین
حد.
الان
اگر با یک سلطنت طلب در فیس بوک مواجه شوید، این نکته را لحاظ می کنید که
آن شخص به محمدرضا پهلوی علاقه دارد و من نباید حرف تندی درباره شاه بزنم؟
بله،
قطعاً این نکته را لحاظ می کنم. من صفحه کسانی را که برایم درخواست دوستی
می فرستند، نگاه می کنم. اگر ببینم که اهل بددهنی و فحاشی نیستند، با
درخواست دوستی شان موافقت می کنم. اما اگر ببینم یک کلمه توهین امیز
درباره هر انسانی در صفحه شان وجود دارد، درخواست دوستی آنها را رد می
کنم؛ چون که نسبت به توهین و فحاشی بسيار حساس هستم. انتقاد اشکال ندارد؛
اما توهین نه.
شما خودتان هم برای دیگران درخواست دوستی می فرستید؟
بله، ولی خیلی کم.
چرا؟
آن فرد باید خیلی برایم جذابیت داشته باشد تا برایش درخواست دوستی بفرستم.
الان چند تا دوست در فیس بوک دارید؟
حدود دویست تا.
معمولاً در روز چقدر برای فیس بوک وقت می گذارید؟
تقریباً
یک ساعت. گاهی اوقات هم مشغول کار خودم هستم اما صفحه فیس بوکم باز است.
گاهی هم خودم چیزی می نویسم و خانمم آن را در صفحه ام می گذارد.