داریوش بزرگ |
|
دوران |
۵۲۲ - ۴۸۶ پیش از میلاد (۳۶ سال) |
زادروز |
۵۴۹ پیش از میلاد |
مرگ |
۴۸۶ پیش از میلاد |
آرامگاه |
کوه رحمت، نقش رستم |
پیش از |
خشایارشا |
پس از |
کمبوجیه دوم |
دودمان |
هخامنشیان |
پدر |
ویشتاسپ |
فرزندان |
خشایارشا
ویشتاسپ
ارته زوستر (دختر داریوش)
هخامنش |
دین |
مزدیسنا |
داریوش یکم (به پارسی باستان: )، پسر ویشتاسپ، ناموَر داریوش بزرگ[۱]، سومین پادشاه هخامنشی بود. وی در سال ۵۲۲ پیش از میلاد، با کمک چندی از بزرگان هفت خانوادهٔ اشرافی پارسی با کشتن گئومات مغ
بر تخت نشست. پس از آن به فرونشاندن شورشهای درونمرزی پرداخت.
فرمانروایی شاهنشاهی را استحکام بخشید و سرزمینهایی چند به شاهنشاهی
افزود. آغاز ساخت پارسه (تخت جمشید) در زمان پادشاهی او بود.
از دیگر کارهای او حفر راهآبی بود که دریای سرخ را به رود نیل و از آن سو به دریای مدیترانه پیوند میداد. آرامگاه او در دل کوه رحمت در جایی به نام نقش رستم در مرودشت فارس (نزدیک شیراز) است. پس از جهانگیری کوروش و کمبوجیه سراسر آسیا (آسیای صغیر) مگر عربستان جزو قلمرو او محسوب میگردید.[۲]
محتویات
[نهفتن]
- ۱ نام
- ۲ بر تخت نشستن داریوش از دید پژوهشگران
- ۲.۱ نظریه بردیای دروغین
- ۲.۲ نظریهٔ قتل بردیای واقعی بهدست داریوش
- ۳ شورش در استانها
- ۴ تشکیلات داریوش
- ۴.۱ تقسیم قلمرو شاهنشاهی به چندین ساتراپ
- ۴.۲ ایجاد راه شاهی
- ۴.۳ ایجاد لشکر جاویدان
- ۴.۴ تنظیم مالیاتها
- ۴.۵ ارتباط دادن دریای مدیترانه و دریای سرخ
- ۴.۶ یکسان کردن واحد پول و واحد اندازهگیری
- ۴.۷ بازسازی نیایشگاهها
- ۴.۷.۱ داریوش یکم در کتاب مقدس
- ۵ لشکرکشیهای داریوش بزرگ
- ۵.۱ ضمیمه کردن سند و پنجاب
- ۵.۲ لشکرکشی به سرزمین سکاها
- ۵.۳ جنگ با یونان
- ۶ کتیبههای داریوش
- ۷ مقبرهٔ داریوش
- ۸ جستارهای وابسته
- ۹ نگارخانه
- ۱۰ پیوند به بیرون
- ۱۱ پانویس
- ۱۲ منابع
|
نام [ویرایش]
نام داریوش در پارسی باستان به صورت «دارَیَوَهوش» (Dārayavauš) تلفظ
میشده و این نام به معنی «استوار نگاه میدارد آنچه نیکوست را»، میباشد.[۳]
بر تخت نشستن داریوش از دید پژوهشگران [ویرایش]
نظریه بردیای دروغین [ویرایش]
روایت هرودوت از به پادشاهی رسیدن داریوش چنین است
گئومات (سمردیس) یا بردیای دروغین پس از دستیابی به تاج و تخت، تمام زنان کمبوجیه را به همسری گرفت. یکی از این زنان فیدمیا، دختر اتانس (هوتن)
یکی از تواناترین نجبای ایران بود. اولین کسی که پس از هفت ماه فرمانروایی
به گئومات ظنین شد که او فرزند کوروش نیست بلکه مرد شیادی است، هوتن بود.
او از دختر خود پرسوجو کرد و دخترش نتیجهٔ تحقیق را به پدر اطلاع داد.
هوتن یک دستهٔ شش نفره، از نجبای پارس را که به آنها اطمینان داشت، در شوش تشکیل داد و با ورود داریوش از پارس تصمیم اتخاد شد که او را نیز در گروه خویش وارد سازند. این هفت تن با هم قسم خوردند که برای دفع غاصب اقدام کنند. هرودوت این قیام را قیام هفت یار نام نهادهاست.[۴]
گزنفون و کتزیاس نیز با هرودوت در موضوع کشته شدن بردیا به فرمان کمبوجیه همداستان هستند [۵]. کتزیاس اسم این مغ را سپنتدات یعنی دادهٔ مقدسات نوشتهاست که به زبان امروزی اسفندیار میشود.[۶] گزنفون نوشتهاست این مغ با تسلطی که بر روی کمبوجیه داشت ذهن پادشاه را بر ضد برادرش مشوب ساخت و پس از قتل بردیا خود به جای او ادعای پادشاهی کرد.[۷]
در روایات داریوش هیچ اشارهای به شباهت مغ با شاهزادهٔ واقعی بردیا نشدهاست و این داستان باید از مبالغات شاعرانهٔ معمول مورخان قدیم یونان سرچشمه گرفته باشد.[۸] داریوش در سال ۵۲۲ پیش از میلاد گئومات (بردیای دروغین) را به قتل رساند.[۹] بدین منوال تخت و تاج پادشاهی ایران به داریوش رسید.[۱۰] [۱۱] [۱۲] [۱۳] [۱۴] [۱۵] [۱۶] [۱۷] [۱۸]
نظریهٔ قتل بردیای واقعی بهدست داریوش [ویرایش]
نوشتار اصلی: نظریه یکسان بودن گئومات مغ و بردیا
برخی از دانشمندان مدرن، برای نمونه آلبرت اومستد آشورشناس آمریکایی عقیده دارند، مردی که بر کمبوجیه شورید برادر واقعی و وارث حقیقی سلطنت بود که داریوش او را کشت، آنگاه او را گئومات نامید و داستان بردیای دروغین را اختراع کرد تا غصب سلطنت را موجه جلوه دهد.[۱۹][۲۰] بردیا یک دختر بنام پارمیس از خود بجا گذاشت که داریوش وقتی شاه شد با او ازدواج کرد تا جایگاه خود را وجهه قانونی ببخشد. [۲۱][۲۲]
شورش در استانها [ویرایش]
پس از پادشاهی داریوش، کلیه استانها سر به شورش برداشتند که داریوش و
یارانش طی ۱۹ نبرد، ۹ پادشاه را که با وی به منازعه برخاستند، سرکوب کرد.
اولین طغیان در عیلام روی داد. در ماد هم یک مدعی که خود را از اخلاف هووخشتره میخواند، مدعی سلطنت ماد بود. در پارس یک مدعی دیگر خود را بردیا
پسر کوروش خواند. این نکته که شورشیان همواره در یک زمان سربرنمیداشتند و
هدف مشترک یا پیوند اتحادی هم با یکدیگر نداشتند، عامل عمدهای بود که
داریوش را در دفع شورشها یاری کرد. طغیان بابل نیز کمتر از دیگر طغیانها، موجب دغدغهٔ خاطر داریوش نبود. تمام این اغتشاشها که در ارمنستان، ماد، کردستان، رخج، و مرو
روی داد، با خشونت سرکوب شد و داریوش خشونت را در این مواقع همچون
وسیلهای تلقی میکرد که میتوانست از توسعه و تکرار نظایر این حوادث،
جلوگیری کند. [۲۳] در بند شانزدهم کتیبه بیستون درباره شورش پارت (خراسان) و گرگان چنین آمدهاست
پارت و گرگان بر من شوریدند و ویشتاسپ پدر من در پارت بود. پس از آن سپاه پارسی را از ری نزد ویشتاسپ فرستادم. وقتی که این سپاه به ویشتاسپ رسید، عازم جنگ دشمن شد. در محلی موسوم به ویش پااوزت در پارت با آنان جنگید. اهورامزدا مرا یاری کرد و به ارادهٔ او ویشتاسپ شورشیان را شکست داد. پس از آن مملکت مطیع من شد.[۲۴]
کتیبه بیستون
که گزارش این جنگهای تمام نشدنی است، نشان میدهد که او نظم و امنیت
شاهنشاهی را به بهای چه اندازه رنج و سعی مستمر و بیانقطاع توانستهاست،
تأمین کند. ساتراپهایی که کوروش بعد از فتح و ضبط ولایات در هر قلمرو
تازهای گماشته بود، اکثراً درین ایام، خود رأی شده بودند و سپاه و
تجهیزات هم در اختیار داشتند. با مرگ کمبوجیه
و قتل کسی که بسیاری از مردم ولایات او را پسر کوروش، شناخته بودند، تعدی
این حکام استقلالجوی، به ناخرسندی مردم انجامیدهبود و مردم استانها،
بهانه برای شورش بدست میآوردند. داریوش مردی جهاندیده بود و با ازدواج با
دختر کوروش و با تعدادی از دختران خانوادههای بزرگ پارسی او را در
موقعیتی قرار دادهبود که نجبای پارسی و مادی هر یک بخاطر خویشاندی نسبی و
یا سببی خویش، نسبت به این پادشاه نوخاسته که در حمایت و تبعیت از وی،
همپیمان هم شده بودند، وفادار و حتی علاقمند بمانند.[۲۵]
تشکیلات داریوش [ویرایش]
|
|
|
کاخ تچر، کاخ اختصاصی داریوش
|
بازگرداندن امنیت در تمام این نواحی شورش زده، طبعاً هم ضرورت ایجاد یک
سازمان سامانمند اداری را به داریوش الهام کرد و هم وسایل و تجارب لازم را
در اختیارش گذاشت.[۲۶]
داریوش اهتمام فراوانی از خود برای ساماندهی تشکیلات داخلی کشور به خرج
داد به طوریکه نظام تشکیلاتی که وی بنیان نهاد، مدتها بعد با اندک تغییری،
توسط سایر حکومتها از جمله سلوکیه، ساسانیان
و حتی اعراب دنبال گردید. داریوش فوقالعاده مراقب بود که از طرف مأمورین
دولتی تعدی به مردم نشود و با این مقصود همواره در ممالک ایران حرکت و از
نزدیک به امور سرکشی میکرد. نجبا که از این مراقبت شاه دلخوش نبودند او
را دوره گرد نامیدند ولیکن مورخین این سخریه را برای او بهترین تمجید
میدانند.[۲۷]
در زمان او یک دستگاه منظم اداری در کشور بوجود آمد که تمرکز امور را ممکن
میساخت و ظاهراً تا حدی نیز از نظام رایج در مصر که داریوش در جوانی و در
ضمن اقامت سه سالهٔ خود در آنجا با آن آشنا شده بود، الهام میگرفت چون
نجبا و اعیان پارسی و مادی که غالباً روحیهٔ نظامی داشتند، به کارهای
دبیری تن در نمیدادند، این کار به دست اقوام تابع افتاد و اقوام آرامیها که درین امور سررشته را به دست گرفتند، زبان آرامی را در قلمرو هخامنشیها زبان دیوانی و اداری کشور کردند.[۲۸] داریوش در طول ۳۶ سال پادشاهی خود، اقداماتی به شرح ذیل انجام داد.
تقسیم قلمرو شاهنشاهی به چندین ساتراپ [ویرایش]
داریوش سرزمینهای ایران را به چند قسمت تقسیم نموده، برای هر کدام یک
والی معین نمود. به زبان آنروزی (خشترپاون) میگفتند یعنی حامی یا نگهبان
مملکت. یونانیها، ساتراپ،
به معنی استاندار و ساتراپی عموما یعنی استان نوشتهاند و تعداد بخشها را
بین بیست الی بیست و شش بخش ذکر کردهاند ولیکن تعداد ولایات در کتیبهٔ نقش رستم
به سی ولایت میرسد. برای اینکه کارها همه در دست یک نفر نباشد، دو نفر از
مرکز مأمور میشدند که یکی به فرماندهی قشون محلی منصوب بود و دیگری به
اسم سردبیر که کارهای کشوری را اداره میکرد. سردبیر در واقع مفتش مرکز در
ایالات بود و مقصود از تأسیس این شغل این بود که مرکز بداند احکامی که به
ساتراپ صادر میشود اجرا میگردد یا نه. مفتشینی که از مرکز برای دیدن
اوضاع ایالات مأمور میشدند، لقب چشم و گوش دولت را داشتند.[۲۹]
درست است که این ساتراپها در حوزهٔ حکومت خویش مثل یک پادشاه دست نشانده،
قدرت و حیثیت بلامنازع داشتند اما در واقع تمام احوالشان تحت نظارت دقیق و
بلاواسطهٔ شاه و «چشم» و «گوش» او بود و این نکته کمتر به آنها مجال
میداد که داعیهٔ استقلال یا فکر تجاوز از قانون پادشاه را در خاطر
بگذرانند. این نظارتها در عین حال هم رعیت را از استثمار و تعدی
ساتراپها در امان نگه میداشت و هم به ساتراپها اجازه نمیداد تا با جمع
آوری عوارض و مالیاتهای بیجا خزانهٔ خود را تقویت کنند و لاجرم به فکر
توسعهٔ قدرت بیفتند.[۳۰]
ایجاد راه شاهی [ویرایش]
از جمله اقدامات داریوش در این زمینه میتوان به ایجاد راه شاهی که سارد پایتخت سابق لیدی، را به شوش پایتخت هخامنشیان وصل میکرد. یک راه دیگر نیز بابل را به مصر مربوط میکرد.
ایجاد لشکر جاویدان [ویرایش]
برای اینکه نیروی نظامی بقدر کفایت و با سرعت به جاهای لازم برسد،
داریوش لشکری ترتیب داده بود که موسوم به لشکر جاویدان بود، زیرا هیچگاه
از تعداد آنها نمیکاست و فوراً جاهای خالی را پر میکرد. تعداد این لشکر
ده هزار نفر بود.[۳۱]
تنظیم مالیاتها [ویرایش]
مورخین یونانی نوشتهاند داریوش برای هر ایالتی مالیات نقدی و جنسی معین کرد. پلوتارک
مورخ یونانی مینویسد «داریوش در صدد تحقیق برآمد تا معلوم نماید که
مالیات تعیین شده، بر مردم گران است یا نه و چون جواب آمد که گران نیست و
مردم میتوانند بپردازند، باز مالیاتها را کم کرد تا تحمیلی بر مردم
نشود.»
در پادشاهی کوروش و کمبوجیه مالیات ثابت رسم نبود. درآمد عمومی فقط از
راه هدایا و تقدیمی فراهم میگشت. به مناسبت برقراری مالیات این شایعه در
میان پارسیان رواج یافته بود که داریوش تاجر است و از هرجا که میتواند
عایدات فراهم میکند. کمبوجیه جبار و به منافع اتباع خود بیاعتنا و کوروش پدر و حامی اقوام و ملل که با قلبی مهربان و رئوف، پیوسته در اندیشهٔ آسایش رعایای خویش بود.[۳۲]
همچنین آمدهاست که در زمان داریوش مصر رفاهیت داشته ولیکن در سالهای
آخر سلطنت داریوش، در مصر بواسطهٔ مالیاتهای گزاف، زارعین مصری شورش
کردند.[۳۳]
ارتباط دادن دریای مدیترانه و دریای سرخ [ویرایش]
وقتی داریوش در هند بود مشاهده کرد که بازرگانی مصر و شامات با هند از راه خشکی مشکل است و حمل و نقل گران تمام میشود این بود که امر کرد، که کانالی که امروزه به نام کانال سوئز
معروف است و نخستین بار در سال ۶۰۹ پیش از میلاد ایجاد شده و در زمان
داریوش پر شده بود، را پاک کرده و سیر کشتیها را در این کانال، برقرار
نمودند.[۳۴]
گویا داریوش در سر راه خود به مصر این آبراه ناتمام را دیده بود و دربارهٔ
آن از مردم پرسشهایی کرده بود. در سنگ نوشتههایی که به خط هیروگلیف مصری به یادبود ساختن این کانال، در دست است، اشاراتی به این پرسشها وجود دارد.[۳۵] سه سنگنوشته از داریوش در کانال سوئز کشف شده که مفصلترین و مهمترین آنها ۱۲ سطر دارد و مشتمل است بر مدح اهورامزدا و معرفی داریوش و دستور حفر ترعهٔ سوئز. دو کتیبهٔ دیگر کوچکترند و مشتمل بر معرفی داریوش هستند.[۳۶]
یکسان کردن واحد پول و واحد اندازهگیری [ویرایش]
ارتباط اقتصادی دایم، بین تمام ولایات، یک دستگاه واحد پول و یک نظام
اوزان و مقادیر قابل تبدیل را، در سراسر کشور الزامی مینمود. سکههای
طلایی که در این دوران، در تمام ایران رواج پیدا کرد، به سکه دریک موسوم بود. در تاریخ جهان، لیدیه نخستین مملکتی بود که سکه در آنجا زده شد ولی در تاریخ ایران، در زمان داریوش بود که نخستین سکهٔ متعلق به ایران بوجود آمد.
بازسازی نیایشگاهها [ویرایش]
داریوش در سنگنوشته بیستون از بازسازی نیایشگاههایی که گئومات مغ ویران کرده بود، سخن میگوید. همچنین برای دلجویی از مصریها که در زمان کمبوجیه نیایشگاههایشان ویران شده بود، به معابد آنها رفته و ادای احترام کرد و نیایشگاه تازهای برای آمون ساخت که خرابههای آن، هنوز از مملکتداری داریوش حکایت میکند. کاهن بزرگ مصر را که به شوش
تبعید شده بود، به مصر بازگرداند و او را بسیار احترام کرد. بواسطهٔ این
اقدامات مصریها از داریوش راضی شده و او را یکی از قانونگذاران بزرگ خود
دانستند.[۳۷]
داریوش یکم در کتاب مقدس [ویرایش]
داریوش همچنین در بازسازی معابد یهودیان که توسط بخت النصر ویران شده بود، به یهودیان یاری کرد. نام داریوش بزرگ در کتاب مقدس عهد عتیق، در ۲۵ آیه، ذکر شدهاست. در کتاب مقدس دربارهٔ ثبات و تزلزل ناپذیری قوانین ماد و پارس در کتاب دانیال و استر
سخن رفتهاست. به رغم اشکالی که در صحت و قدمت اصل آن کتابها هست، باز
روی هم رفته، اهمیتی که قانون در حفظ وحدت امپراتوری داریوش و اخلاف او
داشتهاست، بیان میکند حتی افلاطون نیز نقش قانونهای داریوش را در حفظ و ادارهٔ کشور وی نشان گوشزد کردهاست.[۳۸]
لشکرکشیهای داریوش بزرگ [ویرایش]
علاقهای که داریوش به نظم و انضباط اداری و تأمین امنیت، در سراسر
قلمرو خویش داشت، طبعاً از وی مطالبه میکرد تا برای توسعهٔ روابط اقتصادی
و سرعت بخشیدن در نقل و انتقالهای محتمل نظامی، غیر از راههای زمینی،
از راههای دریایی هم استفاده کند و همین اندیشه، سرانجام وی را در مدیترانه با اقوام یونانی درگیر کرد.
ضمیمه کردن سند و پنجاب [ویرایش]
در سال ۵۱۲ پیش از میلاد، داریوش پس از برقرار کردن امنیت در ممالک تابعه، چند ولایت نیز به ایران ضمیمه کرد، یکی از آنها پنجاب و دیگری سند است که هر دو در هند واقع هستند.[۳۹] نام هند البته در کتیبهٔ بیستون
در شمار ایالتهای تابعه نیست و اینکه در کتیبهٔ پرسپولیس هست نشان میدهد
که این ولایات جنوب شرقی بعد از جنگهای مربوط به دفع شورشها میبایست به
قلمرو داریوش درآمده باشد.
لشکرکشی به سرزمین سکاها [ویرایش]
اقدام داریوش در لشکرکشی به سرزمین سکاهای
اروپا، در این سالهای توسعه و آرامش تا حدی غریب به نظر میآید. چندین
نظریهٔ مختلف، دربارهٔ هدف و محرک داریوش از این لشکرکشی وجود دارد. شاید
وی میخواستهاست، آنها را بخاطر حملههای مخربی که بارها به سرزمین ایران
کرده بودند، تنبیه کند و برای همیشه خیال آنها را از اقدام به آنگونه
حملهها منصرف نماید، این احتمالی است که از قول هرودوت نیز بر میآید.
در سرزمین سکاها داریوش بجای آنکه با مقاومت این طوایف مواجه شود با
عقبنشینی آنها روبرو شد. طی مدت دو ماه سپاه ایران در طول دشتهای خلوت و
بیپایان به دنبال دشمن سرگردان بودند و نتیجهای که مطلوب داریوش از این
لشکر کشی بود، بلافاصله حاصل نیامد. این لشکرکشی، هر چند خسارتهای گران
برای داریوش به بار آورد ولی هدف این لشکر کشی چندی بعد تحقق یافت، چرا که
هم سکاها تا مدتها اندیشهٔ تجاوز به مرزهای ایران را در خاطر راه ندادند
و هم مراکز تجارت گندم و چوب یونان تحت نظارت ایران درآمد.[۴۰]
جنگ با یونان [ویرایش]
نخستین جنگ بین ایران و یونان در سال ۴۹۲ پیش از میلاد و محل
نبرد ماراتن در سال ۴۹۰ پیش از میلاد. برای بهتر دیدن تصویر، بر روی آن کلیک کنید.
یونانیها با آنکه با خطر اجتناب ناپذیر مواجه بودند، هنوز از تفرقه به اتحاد نمیگراییدند. در حقیقت رقابت دیرینهای بین آتن و اسپارت
وجود داشت. درین ایام آتن برخلاف اسپارت نسبت به ایران اظهار انقیاد یا
وفاداری کرده بود، معهذا هنگامی که شورشهایی در شهرهای یونانی نشین آسیای صغیر (غرب ترکیهٔ کنونی) درگرفت، اسپارتها، حاضر به حمایت از شورشگران نشدند و این آتنیها بودند که حاضر شدند، به شورشیان کمک کنند.
در سال ۴۹۸ قبل از میلاد شورشیان به همراهی آتنیها شهر سارد (پایتخت سابق لیدیه) را که پنجاه سال قبل به تصرف ایران درآمده بود، آتش زدند اما تسخیر بر ارگ ممکن نشد و شورشگران از سارد عقب نشینی کردند و گرفتار تعقیب و انتقام ایرانیان شدند.
مداخلهٔ آتنیها در ماجرای شورش شاه را به سختی عصبانی کرده بود و خطر
یونانیها در آنسوی دریا را به داریوش یادآور شد. سال بعد فرستادگان شاه
به شهرهای یونان رفتند و همه جا از یونانیان خواستند تا نسبت به وی انقیاد
خود را اعلام کنند و خاک و آب بفرستند. در آتن و اسپارت برخلاف آنچه رسم
بینالمللی بود، فرستادگان داریوش را کشتند و برای داریوش اعزام سپاهی جهت
تنبیه آنها اجتناب ناپذیر شد.
وحشت و خشم بیسابقهای که در یونان پدید آمده بود، باعث شد که آتن و اسپارت
منازعات دیرین خود را فراموش کنند و برای دفاع از یونان با هم متحد شوند.
اسپارت که با بیمیلی خود را آماده همکاری با آتن کرده بود، بسیج خود را
آنقدر به تأخیر انداخت که وقتی نیروی او به کمک آتن رسید، نبرد ماراتون، به پایان رسیده بود.
رودرویی دو سپاه ایران و یونان در جلگهٔ ماراتون اتفاق افتاد و دو لشکر
چند روز روی در روی هم بودند و هنوز سرداران آتن بین اعلام جنگ و اظهار
انقیاد تردید داشتند. در یک شورای جنگی، در نهایت تصمیم به حملهٔ ناگهانی
گرفته شد و تیراندازان ایران از انجام هر اقدامی بازماندند و یونانیان با
شور و هیجان خود را فاتح یافتند.[۴۱]
کتیبههای داریوش [ویرایش]
کتیبه بیستون در نزدیکی کرمانشاه.
من داریوش، شاه بزرگ، شاه، شاه پارس، شاه سرزمینها (کشورها)، پسر ویشتاسپ، نوه ارشام هخامنشی هستم. پدر من ویشتاسپ، پدر ویشتاسپ، ارشام، پدرارشام،
اریارمن، پدر اریارمن، چیش پیش و پدر چیش پیش، هخامنش بود. ما بدلیل این
که از دیرگاهان از خاندانی اصیل و شاهانه بودیم، هخامنشی خوانده شدیم. ۸
نفر از خاندان ما پیش از این شاه بودهاند و من نهمین هستم. ما ۹ نفر پشت
سر هم شاه بوده و هستیم. به خواست اهورامزدا، من شاه هستم و او شاهی را به من، هدیه داد.
ای که این نوشتهها و این نقشها را که من تهیه کردهام، میبینی از آنها حفاظت و مراقبت کن.
اگر تا زمانی که توانایی داری از این نوشتهها و نقشها مراقبت کنی، اهورامزدا یارت باد و دودمان و زندگیت بسیار باشد و همه کارهایت مورد قبول اهورامزدا باشد.
امیدوارم اگر این نوشتهها و نقشها را در هنگام توانایی مراقبت و حفاظت نکنی، اهورامزدا یارت نباشد و دودمانت تباه باشد و آنچه میکنی، اهورامزدا ضایع کند.
مقبرهٔ داریوش [ویرایش]
نوشتار اصلی: آرامگاه داریوش بزرگ
داریوش در سال ۴۸۶ پیش از میلاد، وفات یافت. مقبرهٔ او در دل کوه رحمت در مکانی به نام نقش رستم در مرودشت فارس، نزدیک شیراز است. وصیت جالبی از زبان داریوش که آخرین آرزویش هم فقط آن بود، بر کتیبهٔ مزار او حک شدهاست.
جستارهای وابسته [ویرایش]
- از زبان داريوش (كتاب)
- سنگنبشتههای هخامنشیان