عبارت
مثلی بالا کنایه از بیان مطلبی است که با موضوع مناسب باشد ولی لازم و
ضروری به نظرنرسد . اهل ادب و اصطلاح این ضرب المثل را به شکل معترضه گویی
هم استعمال می کنند که مقصود این است راجع به موضوعی بیش از حد لزوم و
ضرورت بحث کرده موجبات تصدیع و مزاحمت شنونده یا خواننده را فراهم کنند .
در چنین مواردی گفته می شود : فلانی حاشیه می رود .
باید دید این حاشیه چیست که متن را تحت الشعاع قرار داده
به صورت ضرب المثل درآمده است . به طوری که می دانیم لغت حاشیه از حشو و
به معنی زاید آمده است . سابقاً که صنعت چاپ اختراع نشده بود دانشمندان و
محققان وقتی کتابی را مطالعه می کردند نظرات و عقاید خویش را در تلو
عبارتی مختصر و مغلق در حاشیه همان کتاب می نوشتند .
حاشیه
بر متن نوشتن که آن را به اصطلاح دیگر تحشیه یا حاشیه نویسی می گویند چون
کاری ساده و آسانتر از تالیف بوده است لذا این عمل از قدیم تعمیم پیدا کرد
و صاحب نظران از این رهگذر برای اظهار نظر در رد یا تکمیل نظر مولف کتاب
بیشتراستفاده می کردند . (بر حاشیه کتاب چون نقطه ی شک ، بیکار نیم اگرچه
در کار نیم )
برای آنکه تاریخچه و کیفیت حاشیه
نویسی کاملاً روشن شود بهتر دانستیم از لغتنامه دهخدا که وافی به مقصود
است در این مورد استفاده کنیم .
ازآنجا که حاشیه نویسی بر کتب و
اظهار نظر در تالیف دیگران آسانتر از تالیف است ، از قدیم عمومیت بسیار
یافته است ولیکن پیش ازمائه دهم اکتفا می کردند و حاشیه های این دوره ها
عموماً واضح و روشنتر از متن می باشد . برعکس در دوره صفوی و قاجاریه که
می توان آن را حاشیه نویسی نامید عده حاشیه ها بسیار است و عبارات حاشیه
از متن مغلقتر و پیچیده تر شده است و هر قدر در تاریخ پیش آییم این خاصیت
آشکارتر گردد و حاشیئی که در این دوره نوشته شده بر سه قسمت است .
1-
حاشیه بر کتب ادبی . و بخصوص کتابهای درسی که تعداد زیادی حواشی بر آنها
تعلیق شده و این حواشی بیشتر جنبه شرح و توضیح و تعلیل و استدلالات بیجا
به نفع نویسنده متن کتاب است و کمتر به انتقاد صحیح پرداخته اند .
2-
حواشی بر کتب دینی . وآنها یا شامل مسایل اصولی و کلامی است و یا مسایل
عملی و فروع دین است . حواشی اصولی و کلامی بیشتر مشتمل بر توضیحات و
استدلالات عقلی برای ماتن است نه اظهار عقیده . و کتب ردود و معارضات را
کمتر به صورت حاشیه می نوشتند بلکه آنها را مستقلاً تالیف می کردند و در
آنها بدون توجه به غث و سمین کلام طرف را ابطال می کردند و بیشتر حواشی
کتب فروع دین و مسایل عملی مختصر و فتوایی است که مجتهدان استنباطات خود
را در احکام مذهبی بدان وسیله اظهار کنند و این حاشیه برای مدت زندگانی
نویسنده آن که مرجع تقلید است مورد استفاده و پس از او ره کلی بی ارزش است
. در این حواشی مفتی یا محشی دلیل خود را ذکر نکند و فقط به رای و فتوی
اکتفا ورزد و از زمانی که صنعت چاپ رایج شده مفتیان و مراجع تقلید به جای
اینکه این حاشیه ها را در کناره صفحات رساله عملیه اسلاف خود نویسند آنها
را به صورت غلطنامه مانند یک کتابچه جداگانه چاپ می کنند .
3- حاشیه
های کتب معقول . چون در اواخر عهد تیموری نهضتی مختصر در افکار فلسفی و
عرفانی آغاز شده و دانشمندان تا اندازه ای حق اظهار نظر در این مطالب را
داشتند در دوره حاشیه نویسی بدین مسایل بیشتر توجه می شد چنان که مولفی
رساله فلسفی می نوشت و آن رساله در زمان حیات مولف مورد حاشیه نویسی قرار
می گرفت به طوری که خود یا طرفداران او مجبور می شدند برآن حواشی حاشیه
نویسند و چه بسا که حاشیه ها که در درجات بعد به عنوان محاکمات میان دو
حاشیه سابق نوشته می شد . برای مثال تجرید خواجه طوسی را می بینیم که
قوشچی آن را شرح کرده و ملا جلال دوانی اول آن را حاشیه نوشته و به حاشیه
قدیمه دوانیه معروف است و چون کسانی بر آن حاشیه نوشتند دوانی دوباره
حاشیه ای به عنوان حاشیه جدید نوشته و برای مرتبه سوم نیز حاشیه به عنوان
حاشیه اخیره یا حاشیه اجد بر آن کتاب نوشت و پس از فوت او غیاث الدین
منصور دشتکی مکرراً حاشیه ها بر حاشیه های دوانی نوشته است و همچنین دوانی
حاشیه ای برتهذیب المنطق تفتازانی نوشته و ابوالفتح شریفی حاشیه ای بر
حاشیه شریفی نوشته و شیروانی حاشیه بر حاشیه غیاثی نوشته است .
این حاشیه ها برخی مدون و به صورت کتاب مستقل درآمده و برخی به همان گونه در کنار صفحات محشی علیه باقی مانده است .
نتیجه
ای که از این شروح و حواشی و حاشیه بر حاشیه نویسیها به دست می آید به
عقیده مستشرق نامدار انگلیسی ادوارد براون خیلی شبیه است به عبارت خواجه
نصیرالدین افندی که ترکی زیرک بوده و می گوید :« این آب آبگوشت خرگوش است
» یعنی غذایی عاری از طعم و قوت که به کلی مواد اصلیه در آن مستهلک شده و
نمی توان ترکیب اصلی آن را دریافت کرد .