يکشنبه 4 آذر 1403
(24 / 11 / 2024)
بازدید امروز :0 مرتبهبازدید دیروز :0 مرتبهبازدید کل :2158786 مرتبهآی پی شما :18.224.54.61سیستم عامل شما :Unknownمرور گر شما :Mozilla
مجتمع فرهنگی ورزشی. سونا و استخر مشهدی فاز سه اندیشه » 08 08 65.55 021
لطفا چند لحظه صبر نمایید.در حال انجام عملیات
امکان ارسال ديدگاه شما در اين باره، در قالب ارسال نظر در انتهاي همين صفحه قرار دارد. صاحبان وب سايت ها و فعالان اينترنتي مي توانند با ايجاد صفحه شخصي از امکان ارسال محتوا: مقالات, لينک, آگهي و...برخوردار شوند. امکانات و خدمات ما را مقايسه کنيد!
شايع است كه هنرمند بزرگ ايتاليايي آركانجلو كورلي (1653-1713) مستمعين خود را باچشماني قرمز چونان آتش كه در حدقه چشم در چرخش سكر آور مرگ بوده است وحشت زده مي ساخته است . پاگانيني افسانه اي ( 1782- 1840) نيز در زماني كه يكي از سيمها پاره شده بود به تعمدي نواختن ترسناك يكي از قطعات هنرمندانه خود متهم شده بود.اما امروزه زمان تغيير يافته است .در سالن هاي بزرگ جهان ، مشاهير ويولن جهان به آرامي به مركز صحنه راه ميابند ، براي لحظاتي شنودگان خود را مورد ارزيابي قرار ميدهند ، لحظاتي سكوت ، تكان دادن سر براي نوازنده ي همراه و حركت به سوي اجراي قطعه . ايزاك استرن از رشد يافتگان هنرمند همين مكتب ويولن ، كسي است كه تكنيك زيباي استادان گذشته را به گرمي هوش و ذكاوت خود آميخت و ذوق را به درجه ي هنر متعالي نمود . اما ويولن گوارنري استرن هنوز از سبك نواخته هاي پاگانيني برجا مانده بود و بطور قابل ملاحظه اي، سازي سركش مينمود . اما موسيقيدانان و حتي اركسترهاي بزرگ نيز از جايگزيني بخش سازهاي زهي خود با اين قبيل سازها كه به ندرت امكان اجاره آنها وجود دارد امتناع ميورزند . استرن و چهار نوازنده بزرگ ديگر تكنوازي ويولن را به مرتبه اي رهنمون شدند كه در هر عصري، اثري جز رشك برجاي نخواهد گذاشت . همپايه ي استرن در جايگاه شگرف جهاني : زينو فرانچسكاتي ، داويد اويستراخ ، ناتان ميلستين و ياشا هايفتز . استرن و فرانچسكاتي هر يك داراي تفاوتهاي فردي بارزي بودند اما موسيقي آنها بازتابي بود كه فرانچسكاتي آنرا سبك جهاني ميناميد . آميزه اي از مكتب رمانتيك روسي با روشنفكري آلماني و نازك طبعي فرانسوي . استرن ترجيح ميداد اين آميزه را در عوض جهاني ، امريكايي مورد خطاب قرار دهد و خود او بهترين مثال آن بود . متولد كرمينز روسيه ، اما پيش از يكسالگي توسط والدينش به سانفراسيكو اورده شد و سمفوني سانفراسيسكو كه زاييده روسيه بود به مطالعه پرداخت و تحت تعليم نوآم بليندر قرار گرفت . سپس به گوش كردن قطعات فرتز كريسلر اتريشي و اگونه يساي بلژيكي پرداخت . چيزي كه باعث افتراق اين تركيب شگرف ميشد همانا طريقه نواختني بود كه به بهترين عبارت تحت عنوان گرمي رومانتيك اسلاوي و لحن سليس و نرم تحت انظباط و سيطره نافذ خيال موسيقيايي توصيف گرديده است . استرن ويولنيست ، رغبت دانش پژوهي خود را به شدت در زمينه ي تحليل موسيقي و عدم رغبت براي تمرينات تكنيكي گسترش داد( اگرچه معماي آرشه كشي يكبار وي را به سمت مطالعه آناتومي دست و بازو و نيروهاي محرك ان رهنمون شد ). استرن - فرزند نقاش ساختمان – در سن 17 سالگي مانهاتان را اولين جايگاه خود ساخت . ( من چيزي بيشتر از موتزارت نداشتم ) اما ميبايست براي كاميابي درحرفه ي كنسرت هفت سال ديگر نيز صبر كند . حالا ديگر او بالاجبار هميشه در اجراي كنسرت بود و كمتر در خانه ي خود در مانهاتان حضور داشت . شايد حتي قابل تصور نيز نباشد 125 كنسرت و تكنوازي در سال .اگرچه استرن اجراكننده استادانه و درخشان آثار بتهوون و برامس بود اما تنها ويولنيستي بود كه به صورت منظم آثار مدرن استاداني نظير پروكوفيف ، هيندرميث ، بارتوك ، برگ را اجرا مينمود . هر اجرايي ، آميزه اي از تكنيك با خمير مايه موسيقي در ميان داشت . وي يكبار گفته بود " من نميخواهيم فقط به عنوان يك ويولنيست شناخته شوم ، من ميخواهم يك نوازنده ي موسيقي باشم كسي كه تصادفا با ساز ويولن برخورد داشته است . اين جاه طلبي وي كمندي براي به دام انداختن وي توسط همتايش بود . زينو فرانچسكاتي از نوادگان پاگانيني به حساب ميامد ، پدر ايتاليا بدنيا آمده ي وي كه به عنوان كنسرت ماستر داخلي سمفوني به مارسي مهاجرت كرده بود تنها شاگرد پاگانيني بود . فريتز كرايسلر تصادفا در زمان كودكي فرانچسكاتي در مارسي اجرايي داشت و پسر هرگز نتوانست به او دست يابد . پدر ميخواست او يك وكيل باشد اما فرانچسكاتي خواسته ي خود را در ذهن خويش پرورانده بود : خواسته ي او تبديل شدن به يك ويولن زن بود . در سال 1925 اغاز كار موفقي در پاريس داشت ، سپس تور انگلستان به همراهي موريس راول و مگي تيت ( خواننده سوپرانوي انگليسي ) . نام وي در سال 1939 در سرتاسر اروپا به بزرگي ياد ميشد كه اغاز موفق خود در اركستر فيلارمونيك نيويورك در امريكا را تجربه نمود . تن ملوديك و مطبوع موج دار سليس سبك وي بيدرنگ موفقيت را به همراه داشت . تابستانهاي فرانچسكاتي در خانه ي ييلاقيش در ريوريا بندرت بيش از سه كنسرت در هفته را به همراه داشت .خود چنين ميگويد :" آنها مرا به خوبي از روي آثار ضبط شده ام ميشناسند ، اين آن چيزي است كه آنها ميخواهند گوش كنند و حق با آنهاست . داويد اويستراخ فرزند يك دفتردار فقير يهودي در اودسا بود كه حتي قبل از ترك موقت روسيه به ايالات متحده در سال 1955 نيز يك افسانه به حساب ميامد . وي تمرين نواختن را از سن 5 سالگي با يك ويولن 8/1 شروع كرد . مراقبت و نگاهداري از خانواده به عنوان يك نوازنده پس از فارغ التحصيلي از كنسرواتوار اودسا وظيفه ي رسمي او شد . در سال 1935 با پيروزي در كنكور لنينگراد و همچنين اولين كنكور ويولن بروكسل تبديل به ويولنيست پيشتاز روسيه گرديد . مستمعين غربي از آثار گرم و سرخوش او محظوظ ميگرديدند . در تمامي اين لحظات موفقيت ، نوازنده اي با ظاهر روستايي و آشفته شبيه استاد يهودي كيمياگر چشمهارا به خود جذب مينمود كه انفجاري عظيم در دور دست ها را در خود محصور داشت .سبك قديمي رمانتيك محيط اويستراخ بسيار ضرباهنگ كندتري از اغلب ويولنيست هاي مدرن داشت ، حتي در الهام گيري از موسيقي برامس ، بتهوون ،چايكوفسكي و از اين دست نيز ، شنونده را به ياد حرارت برافروخته اي از الگوي اوليه اويستراخ – فريتز كرايسلر – ميانداخت . هر انچه كه او مينواخت چه كلاسيك و چه گاها مدرن مورد قبول و تصديق قرار ميگرفت .هنگامي كه فرانچسكاتي ميگفت :" چه زماني قطعه ي مشكلي خواهد امد ". او تلاشي در عبور از آن نداشت . در حقيقت او مشكل بودن ان را به ما نمايش ميداد و به آرامي ميگذشت و اين اوج صداقت يك هنرمند بزرگ است . ناتان ميلستين ، بومي ديگري از اودسا ، شاگرد استاد شهير مجارستاني الاصل لئوپولد ائور در كنسرواتوار سنت پطرزبورگ بود جاييكه ميلستين هايفتز جوان را اغلب به ياد مياورد كه به شاهزاده ولز ويولنست ها معروف شده بود . با يك كنسرت كنسرواتواري موفق در روسيه ميلستين در سال 1925 عازم پاريس شد و در آنجا با دوست قديمي خود پيانيست ولاديمير هوروويتز كنسرتهايي را اجرا نمود .پس از پايان جنگ جهاني دوم و ازدواج در مانهاتان مقيم شد و در اينجا بود كه سعي در بازسازي شهرت خود به عنوان يك هنرمند نابغه غير معمول نمود . ميلستين هنوز يك استاد شجاع براي آهنگسازان - مكس بروچ ، ساراساته- به شمار ميرفت . اما او حرفها و علائق جديدي براي گفتن در باره ي برامس ، بتهوون و باخ يافت . ايده ي اصلي اجراهاي شگرف ميلستين در صاعقه و اتشگون بودن آن است .ميلستين به اجراي چكشي ضرباهنگ ، رنگ صاعقه آسا و نوسانات متحير كننده درجه ي صدا تمابل بسيار داشت . سليقه ي وي به عنوان يك مستمع به سوي موزيك سالني ( شامل دو تا ده نوازنده در سالن تئاتر) گرايش داشت و در باره ي كنسرتهاي سمفونيك ميگفت هيجان سرد زيرا كسي كه اين موسيقي را ميسازد – رهبر اركستر- نميتواند آنرا به صدا دربياورد . ياشا هايفتز به زعم بسياري از همقطاران خود بزرگترين نوازنده ي عصر خود بود . اويستراخ در باره ي وي چنين ميگويد : " ويولنيست هاي بزرگي وجود دارند اما هايفتز با خودش در يك كلاس قرار دارد" .از زماني كه هايفتز شروع مبهوت كننده ي خود را در سن 16 سالگي در سالن كارنگي شروع نمود دو نسل از شنودگان آثار وي از نواي دلپذير ساز وي محظوظ گشته اند . خالق يكي از پرفروشترين آثار ضبط شده با يك ميليون و هفتصد هزار آلبوم در تاريخ موسيقي كلاسيك . دست چپ هايفتز در چالاكي و قوت ، دست نيافتني است و او را قادر به اجراي سريع و صحيح متحير كننده مينمود .آرتورو توسكاننيني پس از نخستين بار شنيدن اجراي هايفتز چنين ميگويد:" من تقريباعقلم را از دست دادم ." هايفتز ميتوانست شنوندگان را چنان مورد استحاله قرار دهد كه اشك از ديدگانشان جاري گردد و اين كاري بود كه اغلب در اجراهاي وي به چشم ميخورد . او چگونگي ارتباط ميان صحنه و مستمعين را به خوبي ميشناخت . آنگونه كه ايزاك استرن شرح ميداد : " تنها بر روي صحنه ايستادن با تكه اي چوب و مقداري سيم و موي اسب حد فاصل ميان شما و شنوندگان است و شما بايد اعتقاد داشته باشيد كه چيزي براي پيشكش كردن به شنوندگان داريد ."مالك بي همتاي اين عقيده نيمي از تعطيلات 6 سال آخر را بيشتر در خانه ي بورلي هيلز گاه و بي گاه صرف آموزش موسيقي سالني و همنشيني با گريگور پياتيگورسكي- دوست سليست خود – و ويليام پريمرز – دوست ويولنيست خود- نمود . سپس اقدام به شروع ماستر كلاس هاي حداكثر چهار نفره در دانشگاه كاليفرنياي جنوبي نمود . در همين سالها به ضبط تعدادي اثار و تعداد اندكي كنسرت نيز پرداخت ، اما هيچگاه ديگر يك سوليست مسافر نشد . در اين رابطه هايفتز ميگويد :" اين كار نياز به اعصاب يك گاوباز ، زنده دلي يك زن در نايت كلاب و تمركز يك راهب تارك دنيا بودايي دارد ."