تا این زمان تبت تنها کشوری است که در آنجا بعضی از زنان چند شوهر قانونی دارند و این کار را به اصطلاح علمی Polyan_dry می نامند

سال‌ها پیش در كشور آلمان زن و شوهری زندگی می‌كردند. آنها هیچ‌گاه صاحب فرزندی نمی‌شدند.

زن نمي دانست که چه بکند؛ خلق و خوي شوهرش از اين رو به آن رو شده بود قبل از اين مي گفت و مي خنديد، داخل خانه با بچه ها خوش و بش مي کرد اما چه اتفاقي افتاده بود که چند ماهي با کوچکترين مسئله عصباني مي ش

یکی بود، یکی نبود. غیر از خدا هیچ کس نبود.

مرد بیکاری برای سِمَتِ آبدارچی در مایکروسافت تقاضا داد.

كشاورزی الاغ پیری داشت كه یك روز اتفاقی به درون یك چاه بدون آب افتاد. كشاورز هر چه سعی كرد نتوانست الاغ را از درون چاه بیرون بیاورد.

بازرگاني مال بسيار داشت. مالش آنقدر زياد بود كه نگو. اگر قرار بود ماليات بر دارايي خود را بپردازد، مبلغش از دارايي خيلي ها بيشتر مي شد.

تخته نرد توسط بزرگمهر ابداع شد و اما داستان پیدایشش: در زمان پادشاهی انوشیروان خسرو پسر قباد، پادشاه هند «دیورسام بزرگ» برای سنجش خرد و دانایی ایرانیان و اثبات برتری خود شطرنجی را که مهره های آن از

طنز راهنمای ازدواج کردن یه سئوال و چند جواب

واقعيت‌هاي عجيب و غريب در دنيا کم نيستند. برخي از آنها باورپذيرند و برخي ديگر آن‌قدر عجيب به نظر مي‌رسند که باورشان سخت است. اين هفته با هم نگاهي مي‌اندازيم به 8 واقعيت جهاني که شايد خيلي از شما از آن

چپ‌دستی به مفهوم تمایل طبیعی افراد در استفاده از دست چپ برای انجام کارهای گوناگون و بویژه نوشتن است.

محاسبه ثواب صلوات نوشتن صلوات صلوات جهت حاجت آمرزش گناهان با صلوات ميزان صلوات در قيامت ديدن بهشت با صلوات شرکت ملائکه ها در مجالس صلوات خشنودي پيامبر (ص) از صلوات هاي زياد گم کردن راه بهشت ص

هواشناسی اعلام کرد از فردا موج جدیدی از تعطیلات وارد کشور خواهد شد شکسپیر میگه: واسه لذت بردن از زندگی. کافی کمی احمق باشی

آيا ميدانيد که ؟!‘

درباره ازدواج بسیار گفته و شنیده ایم. اما مطالبی که در زیر می آید شاید برای شما تازگی داشته باشد.

امید، نان روزانه آدمی است . رابیندرانات تاگور امید قوه محرک زندگی است. ساموئل اسمایلز

اسامی دختر مرتب شده بصورت ترتیب حروف الفبای فارسی

گــــــــر مريد راه عشقی فکر بدنامی مکن شيخ صنعان خرقه رهن خانه خمار داشت حافظ

روزي لقمان به پسرش گفت امروز به تو 3 پند مي دهم که کامروا شوي

مردي با اسب و سگش در جاده‌اي راه مي‌رفتند. هنگام عبور از كنار درخت عظيمي، صاعقه‌اي فرود آمد و آنها را كشت. اما مرد نفهميد كه ديگر اين دنيا را ترك كرده است و همچنان با دو جانورش پيش رفت.