كفش پاشنه دار حالت پا را تغییر می‌دهد و گاهی مانع عملكرد درست پا می‌شود. این قرار گرفتن طولانی مدت پا در قالب این كفش ها موجب كوتاه شدن تاندون آشیل می‌شود که ...

باجا باجا رِه بَد دارنِه زن پِر هر دِتا رِه: با جناق از با جناق بدش مي آيد و پدر زن از هردو- آش كه جا دَكردِ بوئِه همه وَر اَنگوس زَنِّنِه: آش آماده اگر در ظرفي ريخته شود ازهمه طرف به آن انگشت مي زنن

یکی از نمایندگان فروش شرکت کوکاکولا، مایوس و نا امید از خاورمیانه بازگشت.

این قشر که بیشتر...

هنوز مهر است ...و پر از بوی خاطرات رنگی،مهر است و مهر یعنی آغاز، آغاز روزهای تلخ و شیرین مدرسه ،اغاز دلواپسی و اظطراب ، آغاز همشاگردی, آغاز دوستی . سلام، سلام . وهمین کافی بود برای شروع یک دوستی و بع

مهندسی و مدیریت ! ..

نجار پیری خود را برای بازنشسته شدن آماده میکرد . یک روز او با صاحب کار خود موضوع را درمیان گذاشت .

مطالعات جدید ثابت كرد كه از اشك زنان بویی متصاعد می‌شود كه ...

آیا می‌‌خواهید بدانید یک مرد ثروتمند است یا خیر؟ پس به جای نگاه کردن به کیف پول، به ...

تلفن اینترنتی سرویسی است که در چند سال اخیر به موازات ارائه دیگر سرویسهای اینترنت بسیار سریع جایگاه خود را در بازار مصرف ایران تثبیت نموده و همچنان نیز به لحاظ تعداد مصرف کنندگان رو به گسترش می باشد.

از همان ابتدا دروغ گفتند! مگر نگفتند که "من" و "تو" ، "ما" میشویم؟! پس چرا حالا "من" اینقدر تنهاست! ...

تمام ارزش تمبر پستی توانایی آن به چسبیدن به چیزی است تا زمانی که آن را برساند.مانند تمبر پستی باشید ؛ مسابقه ای که شروع کرده اید را به پایان برسانید...

می‌گویند در كشور ژاپن مرد میلیونری زندگی میكرد كه از درد چشم خواب بچشم نداشت و برای مداوای ...

دسـت هایم تـو را می بینند... چشـمانم لمسـت می كنند... و لبهـایم تـو را می بوینـد...!

من همیشه به کچل‌ها حسادت می‌کردم. بعد از خواندن این خبر، یک دلیل دیگر به دلایلم برای حسادت اضافه شد...

پژوهشگران آمریکایی در تحقیقات گسترده ای بر روی نوجوانان دریافتند که ...

دیروز کریم باقری با این ماشین در هتل محل اردوی پرسپولیسی‌ها حاضر شد تا همه را شگفت زده کند!!

او به عنوان یک بازیگر، کمدین و نویسنده فعالیت‌های زیادی انجام داده است اما اکثر مردم او را با نقش معروفش به نام آقای بین (مستر بین) می‌شناسند...

آورده اند كه در كنفرانس تهران روزي چرچيل، روزولت و استالين بعد از ميتينگ هاي پي در پي آن روز تاريخي، براي خوردن شام باهم نشسته بودند.

پسرک پدربزرگش را تماشا کرد که نامه ای می نوشت . بالاخره پرسید :