خرافات:در جوامعی که بافت فرهنگی سنتی دارند، همواره اعتقادبه خرافات ریشه دارتر است کلمه خرافات همواره با زمینه سیاسی و اجتماعی هر کشور پیوند دارد به همین جهت ارائه تعریف دقیق از آن به سختی امکانپذیر است.
خرافه را هر نوع عقیده نامعقول و بیاساس تعریف کردهاند.
حقوقدانان نیز برای تمایز قایل شدن بین خرافات از دیگر باورها به مفهوم
انسان معقول متوسل میشوند و بر این اساس خرافه را چنین تعریف میکنند:
(هر عقیده و عملی که آدمهای معقول و تحصیل کرده آن را خرافی میشناسند.)
استعمال
لفظ خرافه نسبی است و به زمان و مکان بستگی دارد. چنان که اروپایی قرون
وسطی غرق در عقایدی بود که امروزه خرافی شناخته میشوند. دنیای آن زمان پر
بود از جادوگران ، دیوها و پریها. پزشکی آنان با جادو آمیخته بود و معجزه
برای آنان یک پدیده روزمره بود. در مقابل نیز برخی عقاید که آن زمان
خرافات شناخته میشد امروزه مورد تائید قرار گرفته: مثلا زمان بارداری
مادران باید خود را در معرض محرکات خوشایند قرار دهند تا فرزندی تندرست
داشته باشند.
منشا و علت ایجاد خرافات
اگر خرافات حاصل اشتباه در ادراک ،حافظه و قضاوت باشد اصلاح
آنها باید کار سادهای باشد. یا اگر خرافات ناشی از فشارهای اجتماعی باشد
باید با از بین رفتن این فشارها ، خرافات نیز از بین برود.
اما واقعیت این است که مردم به سختی دست از افکار خرافی
برمیدارند و سرسختانه به آنها چسبیدهاند به همین جهت احتمال میرود
خرافات ، ریشه در درون شخصيت افراد داشته باشد.
تأثیر شكل ظاهرى فالگیران بر افراد
فالگیران داراى ویژگی هاى فیزیكى صداى ضخیم، نفوذ كلام و
حركاتى به صورت غیرمنطقى هستند كه ممكن است سبب تسلط بر افراد مختلف شوند.
شكل ظاهرى فالگیران سبب مى شود كه زنان، خودشان و آینده شان را در اختیار
آنها قراردهند.
دكتر میر شریفا مى گوید: از آنجا كه انسانها از درد پیشگیرى مى كنند و باید به درمان بپردازند راه حل منطقى آن مشاوره و روان شناسى است.
پس بدیهى است كه فالگیر نمى تواند اززمان حال تا یك دقیقه
بعد را پیشگویى كند. زنانى كه نزد فالگیرى مى روند دائماً با همسرشان به
مجادله مى پردازند زیرا زنان هزینه و پول زیادى را پرداخت مى كنند و
شوهرانشان از آمدن نزد مشاور امتناع مى كنند.
دكتر مریم یوسفى جامعه شناس و استاد دانشگاه مى گوید: ایمان به خدا و توكل به او سبب مى شود كه افراد جامعه به فالگیرى روى نیاورند.
برخى از زنان و جوانان مشتریان فال بینان هستند. این موضوع
مخصوصاً در مردان باعث عدم اطمینان و اعتماد و صداقت نسبت به همسرانشان مى
شود. دیدگاه این مردان نسبت به همسرانشان این است كه اگر زندگى خود را در
فنجان قهوه جست وجو كنند دچار توهمات مى شوند. زنان باید به واقعیت ها
بنگرند. همراه با ایمان و اعتقاد و حس مسئولیت مادرى و همسر بودن را پررنگ تر ایفاكنند.
فالگیران باورهاى پوچ و بى محتوا به مشتریانشان القامى كنند
بدون اینكه جست وجو براى درك و بصیرت حقیقت باشد. براثر یك سرى باورهاى
ذهنى كه به دختران جوان و زنان القا مى كند این تلقینات سبب مى شود كه
جزئى از ذهن ناخودآگاهش شود كه هیچگونه ارتباطى با زندگى ندارد و این
افراد را به لبه پرتگاه نیستى مى كشاند و باعث تأثیرات منفى در جوانان و
زنان مى شوند كه سبب افسردگى محض، خودسوزى و خودكشى مى شود.
دكتر مریم یوسفى اظهار داشت: فالگیرها هیچ آسیبى نمى بینند
ولى باید به وجدان خود رجوع كنند زیرا ممكن است با جملاتى زندگى افراد را
به ورطه نابودى بكشانند.
جوانانى كه نزد فالگیر مى روند ناامیدى در آنها موج مى زند.
همه اقشار زنان به این سمت گرایش پیدامى كنند زیرا كلید پریشانی هاى خود
را نمى توانند بیابند و خلاصه مى خواهند راز دلشان را براى فالگیر بازگو
كنند.
برخى از زنان به علت اینكه با مسائل احساساتى تر برخورد مى
كنند قدرت تحمل مصائب و مشكلات را ندارند و به سمت فالگیرى گرایش پیدامى
كنند. ایمان و اعتقاد به خداوند و خودباورى درجامعه زنان باعث مى شود كه
به خداوند و دین نزدیكتر شده و امید جاى ناامیدى را بگیرد.
پاره اي از افكار خرافي
فال: فال انواع مختلفي دارد مثلآ فال شمع، ورق، تاروت،قهوه، چاي، نخود، چوب، رمل، ئي چينگ وحتي فال حافظ...
كه هر كدام از اينها اول متعلق به يك ملت و قوم خاص بوده و
بعد با پيشرفت تكنولوژي مثل غذا و زبان و خيلي چيزهاي ديگر به ساير فرهنگ
ها و ملت ها هم سرايت كرده؛ مثلا ورق هاي تاروت كه امروز در تمام دنيا
پرطرفدار شده، ريشه در مصر باستان دارد و رمل يك فال قديمي ايراني است.
جادو: ديگر دوره
پرواز با جارو و نشاندن كلاغ روي شانه و پوشيدن رداي سياه گذشته است.
جادوگرهاي امروزي، حالا سر وشكل مدرن پيدا كرده اند، براي خودشان وب سايت
اينترنتي مي زنند و عضوگيري مي كنند. باور نمي كنيد كه جادوگري هنوز رواج
داشته باشد؟ پس لابد تعجب مي كنيد اگر بدانيد يك انگليسي به اسم
جرالدگاردنر، در اواسط قرن بيستم، سنت جادوگري را در اروپا احيا كرد و
امروز جادوگرهاي مدرن در انگلستان، فرانسه، آلمان فعاليت مي كنند و براي
خودشان جنبش هاي جديدي راه مي اندازند و كتاب چاپ مي كنند.
نظر زدن: اين يكي را
ديگر خيلي ها قبول دارند، جالب است كه خيلي از اروپايي ها و آمريكايي ها،
به چشم زخم عقيده دارند اما مردم آسياي شرقي و جنوب آفريقا اصلا با اين
عقيده آشنا نيستند. نظر زدن در همه فرهنگ ها يعني كسي از روي حسادت يا
تحسين، اغلب به طور ناخواسته، براي ديگران مشكل يا بيماري ايجاد كند كه به
آن چشم بد يا چشم شور هم مي گويند.
خرافات مربوط به حيوانات:
اين زبان بسته ها در طول تاريخ نتوانسته اند از خودشان دفاع كنند هميشه
دستمايه اي براي خرافات بوده اند. مثلا در بعضي از كشورها مي گويند اگر
پروانه سفيدي وارد خانه بشود، يكي از اعضاي خانواده به زودي مي ميرد، يا
اگر اولين پروانه اي كه در سال جديد مي بينيد، سفيد باشد، در سراسر سال
خوش شانسي مي آوريد، يا ديدن سه پروانه كنار هم خوش يمن است. در مورد
زنبور مي گويند اگر زنبور وارد خانه شود، به زودي يك نفر به ديدن شما آمي
آيد. اگر زنبور را بكشيد، بدشانسي مي آوريد و يا كسي كه به ديدن تان مي
آيد آدم بدي است. اگر جيرجيرك يا قورباغه به خانه شما بيايند، خوش شانسي
مي آورند. مردم انگلستان هم عقيده دارند كشتن كلاغ، آسيب رساندن به شاه
آرتور است كه در قالب كلاغ براي ديدن اين دنيا مي آيد. در بعضي از فرهنگ
ها مي گويند اگر دختر جواني، كفشدوزكي بگيرد و آن را رها كند، از همان
جهتي كه كفشدوزك مي پرد و مي رود، شوهر آينده او از راه مي رسد! اما بين
المللي ترين حيوان ها از نظر خرافات، جغد و گربه هستند كه در بيشتر فرهنگ
هاي خرافي به آنها بي تفاوت نمانده اند و بالاخره يك موضعي نسبت به اين دو
جانور بيچاره گرفته اند. مثلا رومي هاي باستان از جغد بيزار بودند و آن را
نشانه مرگ مي دانستند اما يوناني ها جغد را خوش يمن مي دانستند و اگر موقع
جنگ، جغدي بالاي سر لشكر يونان پرواز مي كرد، آن را به فال نيك و نشانه
پيروزي بر دشمن مي گرفتند. در نمايشنامه مكبث اثر شكسپير، سه عجوزه
جادوگر، از پر جغد به عنوان طلسم استفاده كردند. خلاصه اين كه جغد شايد به
خاطر قيافه خاص و چشم هاي درشتش كه در كاسه چشم به آساني مي چرخند، و شايد
به خاطر زندگي شبانه اش، هميشه موجود اسرارآميزي بوده است. در خيلي از
فرهنگ ها جغد بدشگون و ترسناك است اما در بعضي از فرهنگ ها از جمله ايران
باستان، جغد را نماد خردمندي و دانايي مي دانند و اما در مورد گربه هم
عقايد خرافي عجيب و متفاوتي وجود دارد. مثلا در مصر باستان گربه را به
عنوان نماد خدا پرستش مي كردند ولي در اكثر فرهنگ هاي ديگر، گربه، به خصوص
گربه سياه بدشگون و بديمن است. با اين حال باز هم عقايد متفاوتي درباره
اين حيوان مرموز وجود دارد. ايتاليايي ها مي گويند شنيدن صداي عطسه گربه
شانس مي آورد. آمريكايي ها معتقدند هر وقت گربه يك چشمي را ديديد، روي شست
خودتان تف كنيد و بعد شست را به كف دست تان بچسبانيد و آرزويي بكنيد، حتما
برآورده مي شود. در بعضي از نقاط اروپا هم مي گويند كه هر گربه سياه فقط
يك موي سفيد دارد كه اگر بتوانيد آن را پيدا كنيد و بدون زخمي كردن گربه
بكنيد، برايتان ثروت و شانس در عشق به ارمغان مي آورد. گربه در خيلي از
فرهنگ ها هم شياطين و ارواح خبيث است، مثلا در همين ايران خودمان بعضي ها
معتقدند جن در قالب گربه هاي سياه در مي آيد.
خرافات مربوط به مرگ: اين هم
يكي از حوزه هاي ناشناخته اي استكه هميشه خوراك خرافات بوده و از آنجا كه
دست علم تا حالا به آن نرسيده، هنوز هم منشا عقايد خرافي زيادي در تمام
دنياست. مثلا اگر ساعتي كه از كار افتاده، ناگهان زنگ بزند، نشانه آن است
كه يكي از اعضاي خانواده مي ميرد، يا اگر چشم كسي را كه مرده است باز
بگذارند، آن مرده شخصي را پيدا مي كند كه با خود ببرد، يا اگر جسدي در
خانه باشد بايد روي آينه ها را پوشاند، چون اگر شخصي در آن خانه چهره خود
را در آينه تماشا كند، نفر بعدي كه مي ميرد، خود او خواهد بود.
در مورد زمان مرگ مي گويند كسي كه روز جمعه مي ميرد، يك راست
به بهشت مي رود، چون در آن زمان درهاي بهشت باز است يا موقعي كه كسي در
حال احتضار است، بايد پنجره ها و همه قفل ها را باز كرد تا روح او بتواند
از بدنش و بعد از خانه خارج شود. مراسم خاكسپاري هم براي خودش خرافات خاصي
دارد، از جمله اينكه شمردن اتومبيل ها در مراسم خاكسپاري بدشگون است، حركت
كردن جلوي جمعيت مشايعت كننده بديمن است. اگر در مراسم خاكسپاري رعدوبرق
شود نشانه آن است كه روح متوفي به بهشت رسيده و اگر جمعيت تشييع كننده را
در مراسم خاكسپاري با انگشت نشان بدهيد خودتان هم در همان ماه مي ميريد.
در مورد قبرستان هم خرافات متعددي وجود دارد مثل اين عقيده كه اگر كسي شب
به قبرستان برود، ديوانه مي شود يا وقتي از گورستان رد مي شويد، بايد نفس
خودتان را در سينه حبس كنيد و گرنه روح كسي را كه تازه در گذشته استشناق
مي كنيد.
کسانی که فریب خرافات را بیشتر می خورند:
فقرا بیشتر از اغنیا
بی سواد بیشتر از تحصیلکرده
زنان بیشتر از مردان
کم هوشان بیشتر از با هوشان
جوانان بیشتر از سالمندان
کهنه پرستان بیشتر از نو اندیشان
مقلدها بیشتر از خلاق ها
روستائی ها بیشتر از شهریها
آسیائیها بیشتر از اروپا ئیها
جوامع عقب مانده بیشتر از کشورهای پیشرفته
نا امید ها بیشتر از امیدوارها
بومی ها بیشتر از سفر کرده ها.
سیر تحولی و رشد
با توجه به مطالب بالا ، لازم میآید که پژوهشهای نظامداری
در اینباره انجام گیرد. مثلا آیا روز سیزدهم ماه واقعا روز نحسی است یا
نه؟ به این منظور میتوان مثلا تعداد تصادفهایی را که در این روز بخصوص در
مقایسه با روزهای دیگر اتفاق میافتد بررسی کرد و اگر تعداد آنها در این
روز نسبت به روزهای دیگر بیشتر بود، نتیجه گرفت که این عقیده صحیح است.
اما
باید به این واقعیت مهم توجه کرد که باورها و عقاید ، فقط چیزهایی نیستند
که درون سر قرار داشته باشند، بلکه آنها بر رفتار ما تاثیر میگذارند.
مثلا اگر مردم ایمان راسخ داشته باشند که سیزدهم ماه ، روز نحسی است همین
اعتقاد ، در رفتار آنها تاثیر گذاشته و آنها را در آن روز بخصوص ، حساستر
، مضطربتر و مرددتر ساخته و احتمال تصادفات در تمام این شرایط بالاتر
میرود.
چشم انداز آینده بحث
شواهد در حال حاضر حاکی از آن است که وقتی امکان کنترل محیط
کمتر میشود گرایش مردم به خرافات بیشتر میشود. وقتی افراد احساس میکنند
که نمیتوانند برای شرایط زندگی خود که از آن راضی نیستند کاری یا تغییری
انجام دهند به افکار و عقاید خرافی متوسل میشوند. تحقیقات نشان میدهند
که انواع رفتارهای خرافی در طبقه پایین اجتماع ، افراد دارای سطح هوشی و
تحصیلاتی پایین و آنهایی که در محیط خانوادگی خود دارای والدین مستبد و
انظباط خشن هستند، بیشتر دیده میشود. راه حل نهایی که اغلب برای مبارزه
با رفتارهای خرافی پیشنهاد میشود آموزش و پرورش مردم است.
اسپینوزا درباره خرافات و عدم قطعیت مینویسد: اگر
آدمیان قواعد مشخصی برای اداره امور زندگی خود در اختیار داشتند و یا بخت
همیشه با آنها یار بود، هرگز به خرافات روی نمیآوررند. اما چون اغلب به
مشکلات برمیخورند که قواعد موجود پاسخگوی آنها نیست، بین ترس و امید
سرگردان شده و سخت زود باور میشوند.
|