در این پژوهش، بدنبال پاسخ به سئوالات زیرهستیم: 1- چه عواملی منجر به صمیمیت و تفاهم و رابطه نزدیك میان اعضاء خانواده می شود؟ این روابط چه اثری بر بهنجاری رفتار دختران دارد؟ 2- آموزشهای(دینی، معنوی) مدارس تا چد از بروز رفتار نابهنجار در جوانان دختر جلوگیری می كند؟ 3- آیا رابطه ای میان تحصیلات والدین و رفتار فرزندان وجود دارد؟ و آیا اقتدار پدر می تواند رفتار نابهنجار فرزندان دختر را كاهش دهد؟ از هم گسیختگی خانواده در افزایش رفتار نابهنجار چگونه عمل می كند؟
بررسی پیوندهای ارتباطی خانواده
و تأثیر آن بر رفتار نابهنجار جوانان
دختران 14 تا 18 سال در استان تهران
بیان مسئله:
خانواده
یكی از اساسی ترین نهادهای هر جامعه ای است كه تمامی صاحبنظران در مورد آن
اندیشیدهاند و ریشه تمام نابهنجاریها و كجرویها را در خانواده جستجو كرده
اند و در واقع هیچ جامعهای نمی تواند ادعای سلامت كند مگر از خانواده ای
سالم برخوردار باشد. اساس سعادت بشری زندگی خانوادگی است، چرا كه مبداء
حیات خانوادگی، همسری زن و مرد است كه اساس خانواده را تشكیل می دهند. خانواده
پایه اساسی و سازنده مهمترین ساخت اجتماعی است و وجود همه نظامهای دیگر
اجتماع بستگی به مشاركت در نظام خانوادگی دارد، رفتارهای ناشی از نقشی كه
در خانواده فرا گرفته شده است، نمونه و سرمشق رفتار در سایر قسمتهای جامعه
خواهد بود. هدف اجتماعی كردن پاسداری از سنن فرهنگی جامعه است و خانواده
با نقشی كه در انتقال آن به نسل بعد دارد، فرهنگ را زنده نگه می
دارد.(جی،1352، ص 23)
رفتارهای
والدین و اعضاء خانواده در نوع بروز واكنشهای افراد نیز موثر است. این
واكنشها در زمینه پیریزی شخصیتی فرد در دوران بلوغ سهم بسزایی دارد.
تحقیق و پژوهش در مورد مسائل انسانی از هر مطالعه دیگری بیشتر قابل توجه
است و از این رو می توان علل رفتارهای غیر مطلوب و نابهنجار را مورد بررسی
قرار داد. در واقع بروز رفتارهای نابهنجار به جنبه های ارثی مربوط نمی
باشد بلكه در برخورد با زندگی جمعی و فرهنگ جامعه شكل می گیرد.
دختران
در سن جوانی نیاز به خودشناسی و شناخت استعدادهایشان دارند و این حضور
والدینی را میخواهد كه در این راه به آنان كمك كند در غیر اینصورت آنان
به صورت غیر فعال در جامعه حضور می یابند. در اینجاست كه مسئله چگونگی
تربیت افراد مطرح می شود. پارسونز می گوید كه خانواده زن و شوهری معاصر
ارزشهای جامعه كل را به جوان منتقل می كند، بویژه ارزشهای رشد و شكفتگی را
كه ویژه جامعه صنعتی و پیشرفته است. از نظر او این ارزشها به وسیله
نقشهایی كه والدین در خانواده و در جامعه ایفا می كنند به كودك القا می
شود. (آندره،1354، صص 81-80). بنابراین چون خانواده محیطی است كه پیوندهای
حاكم بر آن تفاوت زیادی با روابط حاكم بر خارج از محیط خانواده دارد و فرد
از آغاز تولد تحت تاثیر آن است و بسیاری از نیازهای روانی و مادی او در
این محیط تامین می شود و پشتوانه ورود انسان به جامعه بزرگتر است نقش آن
نیز با اهمیت تر از همه عوامل محیطی است.
بالطبع
هر چه میزان اختلافات میان والدین با فرزندان دختر بیشتر باشد رفتارهای
ناسازگارانه ضد اجتماعی را برای آنان به ارمغان می آورد صفاتی چون:
مسئولیت، عشق، پایداری، استقلال تنها از فردی تراوش می كند كه دارای خود
باوری مثبت و روابط خوب اعضاء یك خانواده باشد و بدنبال روابط خوب، احساس
امنیت است كه فضای خانه را برای افراد سرشار از محبت میكند و افراد از
طریق تعامل است كه هویت خود را توسعه میدهند. بهر صورت در این پژوهش،
بدنبال پاسخ به سئوالات زیرهستیم:
سؤالات تحقیق:
1- چه عواملی منجر به صمیمیت و تفاهم و رابطه نزدیك میان اعضاء خانواده می شود؟ و این روابط چه اثری بر بهنجاری رفتار دختران دارد؟
2- بررسی این مسئله كه آموزشهای(دینی، معنوی) مدارس تا چد از بروز رفتار نابهنجار در جوانان دختر 14 تا 18 سال جلوگیری می كند؟
3- بررسی این مسئله كه آیا رابطه ای میان تحصیلات والدین و رفتار فرزندان وجود دارد؟
4- عوامل ایجاد رفتار نابهنجار در خانواده چیست؟
5- آیا روابط صمیمانه و یا غیر صمیمانه بین اعضاء در بروز رفتار میان آنان موثر است؟
6- آیا اقتدار پدر می تواند رفتار نابهنجار فرزندان دختر را كاهش دهد؟
7- از هم گسیختگی خانواده در افزایش رفتار نابهنجار چگونه عمل می كند؟
با
امید آنكه این مختصر تحقیق بتواند از لحاظ فردی و اجتماعی راهگشای جوانانی
باشد كه در این مرحله از عمر خود كسب هویت و شخصیت می كنند.
چارچوب نظری
مجموع
صاحبنظرانی كه موضوع یادگیری اجتماعی را مطرح ساختهاند بر این باورند كه
كجرفتاری و همنوایی طی فرایندهایی مشابه یاد گرفته میشوند و كج رفتاری
نتیجه یادگیری هنجارها و ارزشهای انحرافی به ویژه در چارچوب خرده فرهنگ
ها و گروههای همسالان است. بنابراین نكته اصلی در این نظریهها این است
كه افراد كجرفتاری را در طول تعامل خود و طی فرایندهای خاصی كه توضیح
داده خواهد شد یاد میگیرند. همچنین قابل ذكر است كه در این تحقیق از دو
نظریه افتراقی و كنترل استفاده كردهایم لذا بدلیل اهمیت این دو نظریه،
همه نظریات راجع به آن دو را در اینجا ذكر میكنیم.
نظریه پیوند افتراقی
نظریه
پیوند افتراقی ادوین سادرلند، مشهورترین نظریه از مجموع نظریههای
جامعهپذیری یا یادگیری در مباحث كجرفتاری اجتماعی است. نكته اصلی نظریه
سادرلند این است كه افراد به این علت كجرفتار میشوند كه تعداد تماسهای
انحرافی آنان بیش از تماس های غیرانحرافیشان است. این تفاوت تعامل افراد
با كسانی كه ایدههای كج رفتارانه دارند نسبت به افرادی كه از ایدههای
همنوایانه برخوردارند (یعنی تماس بیشتر آنان با كجرفتاران یا ایدههای
كجرفتاری) علت اصلی كجرفتاری آنهاست. خلاصهای از رویكرد سادرلند به
مسأله كجرفتاری را به دلیل اهمیت فراوان آن نقل میكنیم:
1- كجرفتاری یاد گرفتنی است نه ارثی است و نه محصول بهره هوشی پایین یا آسیب مغزی و امثال آن.
2- كجرفتاری در تعامل با دیگران آموخته میشود.
3- بخش اصلی یادگیری كجرفتاری در حلقه درون گروه روی میدهد و رسانههای جمعی و مطبوعات نقش دوم را ایفا میكنند.
4- یادگیری كجرفتاری شامل آموختن فنون خلافكاری و سمت و سوی خاص انگیزهها، كششها و گرایشها میشود.
5- سمت و سوی خاص انگیزهها و كششها از تعریفهای مخالف و موافق هنجارها یاد گرفته میشود.
6-
هر فرد به دلیل بیشتر بودن تعریفهای موافق تخلف، به نسبت تعریفهای موافق
با همنوایی با هنجارها كج رفتار میشود.این نكته، قضیه كلیدی نظریه
سادرلند است.
7- پیوندهای افتراقی ممكن است از نظر فراوانی، دوام، رجحان و شدت، متفاوت باشند.
8- فرایند یادگیری كجرفتاری از طریق تعامل با كجرفتاران و همنوایان، ساز و كارهای مشابهی با هر نوع یادگیری دیگر دارد.
9-
كجرفتاری را كه خود تجلی نیازها و ارزشهای كلی است نمیتوان با همین
نیازها و ارزشهای كلی تبیین كرد (سادرلند و كرسی، 1966: 83-77).
سادرلند
البته قصد نداشته است كه همه قضایای نه گانه فوق را در مورد اشكال مختلف
كجرفتاری بكار بندد. اما او هم مثل مرتن و به پیروی از دوركیم بر این
باور بوده است كه كجرفتاری رویدادی طبیعی در جامعه است و در حالی كه مرتن
در سطح ساختار اجتماعی نشان داد كه كجرفتاری را میتوان پاسخی عادی به
شرایط اجتماعی غیرعادی دانست، سادرلند در سطح تعامل اجتماعی، مدعی شد كه
افراد به همان شیوهای كه یاد میگیرند از قوانین تبعیت كنند، به همان
شیوه هم یاد میگیرند كه كجرفتار بشوند. بنابراین سادرلند معتقد شده است
كه كجرفتاری را با اصول یادگیری اجتماعی بهتر میتوان تبیین كرد تا با
اصول روانشناختی مرضی.
نظریه هویتپذیری افتراقی
دانیل
گلیزر مدعی است كه نظریه سادرلند رویكردی ماشین انگارانه به كجرفتاران
دارد و چنین میپندارد كه تعامل با كجرفتاران شخص را به طور مكانیكی
وادار به درگیر شدن در امور كجرفتارانه میكند. با این كار قابلیتهای
تصمیمسازی و پذیرش نقش، فرد نادیده گرفته شده است. گلیزر در تلاش برای
اصلاح این تصویر ماشینانگارانه از كجرفتاران، اظهار داشته است كه تعامل
با كجرفتاران (واقعی یا مجازی) به خودی خود ضرری ندارد مگر اینكه به حدی
برسد كه فرد خود را با كجرفتاران یكی بداند و از آنها هویت بگیرد
(گلیزر، 1956). بنابراین به نظر میرسد كه گلیزر از نشست و برخاست افراد
با كجرفتاران در جهان واقع یا در كتابها و فیلمها، در صورتی كه كسی از
آنها هویت نپذیرد و با آنها به عنوان الگو و قهرمان خود برخورد نكند،
هراسی ندارد، چون پیوند افتراقی را كجرفتارساز نمیداند و علت اصلی
كجرفتاری را دخالت متغیر سوم یعنی هویتپذیری از كجرفتاران یا
هویتپذیری افتراقی میداند.
نظریه تقویت افتراقی
رابرت
برگس و رانلد ایكرز براساس نظریه تقویت در روانشناسی كه میگوید ادامه یا
توقف هر نوع رفتاری بستگی به تشویق یا مجازات دارد، یعنی تشویق موجب ادامه
رفتاری خاص و مجازات باعث توقف آن خواهد شد، نظریه سادرلند را مورد سؤال
قرار دادهاند. به بیان دیگر این دو مدعیاند كه صرف پیوند با كجرفتاران
كسی را كجرفتار نمیكند بلكه همین افراد كجرفتاری را در صورتی كه نسبت
به همنوایی- با مقدار فراوانی و احتمال بیشتر- رضاتبخشتر باشد، به
همنوایی ترجیح خواهند داد. برگس و ایكرز براساس قانون نیروی تقویت افتراقی
میگویند كه اگر تعداد عواملی نیروهای تقویت كننده تولید كنند، آن عاملی
بیشترین احتمال وقوع را دارد كه بیشترین تقویت كننده را به لحاظ مقدار،
فراوانی و احتمال تولید كند (برگس و ایكرز، 1966). بنابراین از نظر اینها
دخالت متغیر سوم یعنی تقویت افتراقی، در فضای پیوند افتراقی، علت اصلی
كجرفتاری است.
نظریههای كنترل
نظریه
كنترل هم در تحلیل و تبیین كجرفتاریهای اجتماعی مورد استفاده قرار گرفته
و از نظریههای با نفوذ حوزه جامعهشناسی انحرافات اجتماعی و جرم بوده
است. موضوع اصلی در این نظریه این است كه كجرفتاری نتیجه نبود كنترل
اجتماعی است.
فرض
اصلی در این نظریه این است كه هم چنانكه فروید گفته، افراد به طور طبیعی
تمایل به كجرفتاری دارند، و اگر تحت كنترل قرار نگیرند چنین میكنند
(رگلس، 1973: 57-55) و كجرفتاری اشخاص، بیش از آنكه ناشی از نیروهای محرك
به سوی نابهنجاری باشد محصول عدم ممانعت است (نای، 1958: 9-3). این درست
نقطه مقابل فرض نظریههای فشار و یادگیری است كه كجرفتاری را ناشی از
شرایط اجتماعی خاص (شكاف اهداف و ابزار مقبول اجتماعی و تجربه یادگیری از
دیگران) میدانند. نظریههای یادگیری و فشار مستقیماً میپرسند، علت
كجرفتاری چیست اما نظریه كنترل مستقیماً میپرسد، علت همنوایی چیست، زیرا
آنچه موجب كجرفتاری است فقدان همان چیزی است كه باعث همنوایی میشود،
پاسخی كه به این سؤال مهم داده شده این است كه آنچه موجب همنوایی است،
اعمال كنترل اجتماعی بر افراد است كه جلو كجرفتاری را میگیرد. بنابراین
فقدان یا ضعف كنترل اجتماعی علت اصلی كجرفتاری است كه در بخشهای زیر
توضیح داده خواهد شد.
نظریه پیوند اجتماعی
آنچه
گذشت حاكی از این نكته مهم بود كه در نظریههای كنترل اجتماعی فرض شده كه
همه كس به طور طبیعی انگیزه ارتكاب كجرفتاری دارند و نیازی به تبیین این
انگیزهها نیست بلكه آنچه نیاز به توضیح و تبیین دارد، همنوایی با هنجاری
اجتماعی است. تراوس هرشی، مهمترین صاحبنظر این رویكرد علت همنوایی افراد
با هنجارهای اجتماعی را پیوند اجتماعی آنها دانسته است. وی مدعی است كه
پیوند میان فرد و جامعه مهمترین علت همنوایی و عامل اصلی كنترل رفتارهای
فرد است و ضعف این پیوند یا نبود آن موجب اصلی كجرفتاری است. هرشی اجزاء
اصلی پیوند شخص با جامعه را كه مانع كجرفتاری میشود به شرح زیر توضیح
داده است:
(1)
داشتن «تعلق خاطر» نسبت به افراد و نهادها در جامعه یكی از شیوههایی است
كه فرد خود را از طریق آن به جامعه پیوند میزند. ضعف چنین تمایلات و
پیوندهایی موجب میشود كه فرد خود را در ارتكاب كجرفتاری آزاد بداند.
(2)
افراد در هر جامعه به منظور دستیابی به اهداف و كسب منزلت و حسن شهرت، وقت
و انرژی خود را صرف میكنند و به فعالیتهای متداول زندگی روزمره
«متعهدند» و از كجرفتاری میپرهیزند تا موقعیتهایی را كه بدست آوردهاند
حفظ كنند.
(3)
افراد چنان خود را مشغول همنوایی میكنند كه وقتی برای ارتكاب كجرفتاری
یا حتی فكر كردن به آن برایشان باقی نمیماند. «درگیری» در فعالیتهای
مربوط به زندگی روزمره، همه وقت و انرژی خود را بخود اختصاص میدهد و خود
موجب تقویت تعهد نیز میشود.
(4)
«اعتقاد» افراد به اعتبار اخلاقی نظام هنجارهای اجتماعی و رعایت قوانین و
مقررات نیز موجب احساس وظیفه اخلاقی نسبت به دیگران میشود و ضعف چنین
اعتقادی راه را برای كجرفتاری هموار میكند.
بنابراین
و بر طبق این رویكرد، بین «تعلق خاطر» افراد به جامعه، «تعهد» آنان به
امور متداول و زندگی روزمره همنوای با هنجارهای اجتماعی، «درگیری» آنها در
فعالیتهای مختلف زندگی و «اعتقاد»شان به نظام هنجاری جامعه از یك سو و
همنوایی آنان با هنجارهای اجتماعی از سوی دیگر رابطه مستقیم و با احتمال
كجرفتاری آنان رابطه معكوس وجود دارد (هرشی، 1969: 26-16).
هرشی
در آثار بعدی خود، موضوع ارتباط بین كجرفتاری و «خود كنترل» را مطرح
ساخته است. هرشی و گات فردسان مدعیاند كه جرم, موجب ارضاء خاطر سریع و
آسان فرد كجرفتار میشود و كسی مرتكب جرم میشود كه به دنبال ارضاء خاطر
سریع بوده و اهداف كوتاه مدتی در زندگی داشته باشد. اینگونه افراد به خلاف
همنوایان از خود كنترل ضعیفی برخوردارند و نه تنها احتمال كجرفتاریشان
بیشتر است بلكه به ارتكاب فعالیتهای جانبی آن مانند تصادف، كشیدن سیگار و
مصرف الكل هم تمایل دارند. منشاء خود كنترل ضعیف را هم باید در خانواده و
دوران كودكی و جامعهپذیری ناكارآمد یافت، خواه پیوند اجتماعی قوی یا ضعیف
باشد (گات فردسان و هرشی، 1990: 97-90).
نظریه شرمندهسازی
جان
بریتویت هم مثل هرشی علت وجود همنوایی در جامعه را كنترل رفتار افراد توسط
عوامل مختلف میداند، اما هرشی شیوه این كنترل را «پیوند» فرد با جامعه
میداند در حالیكه بریتویت از كنترل افراد توسط جامعه از طریق شرمندهسازی
متخلف بحث میكند. به نظر وی شرمندهسازی نوعی ابزار عدم تأیید اجتماعی
نسبت به رفتاری خاص برای تحریك ندامت در شخص خلافكار است. بریتویت از دو
نوع شرمندهسازی صحبت میكند: (1) شرمندهسازی جداكننده كه طی آن
كجرفتار، مجازات، بدنام، طرد و درنتیجه از جامعه همنوایان تبعید میشود و
(2) شرمندهسازی پیوند دهنده كه ضمن اعلام درك احساس كجرفتار و نادیده
گرفتن تخلف وی و حتی ابراز احترام به او، نوعی احساس تقصیر در او ایجاد و
(فرض شده كه) نهایتاً او را از ادامه كجرفتاری بازداشته و از بازگشت او
به جمع همنوایان استقبال میكند.
بریتویت
مدعی است كه در جوامع سنتی- جایی كه روابط متقابل اجتماعی قویتری وجود
دارد و فردگرایی ضعیف است (مثل ژاپن)- شرمندهسازی پیونددهنده مؤثرتر است
و توانسته است مانع كجرفتاری بیشتر شود. نظام قضایی ایالات متحده هم از
اوایل سالهای دهه 1990 میلادی مجازاتهای شرمندهساز را بخصوص در مورد
رانندگی در حال مستی اعمال كرده است (تیو، 2001: 29-28، كاهان، 1997،
بریتویت. 1989).
دكترین بازدارندگی
در
حالیكه نظریه بریتویت، شرمندهسازی را عمدتاً نوعی كنترل اجتماعی غیررسمی-
كه توسط خویشاوندان، دوستان، همسایگان و همكاران اعمال میشود- میداند،
دكترین بازدارندگی بر كنترل اجتماعی رسمی تأكید دارد كه به وسیله قضات و
سایر عوامل اجرای قانون اعمال میشود. فرض اصلی در این نظریه این است كه
انسانها اساساً عقلانی عمل میكنند و در مورد ارتكاب هر نوع كجرفتاری
تحلیل داده- ستانده میكنند و چنانچه هزینه ارتكاب بیش از منفعت آن باشد،
از كجرفتاری خودداری خواهند كرد. بنابراین فرض اصلی این است كه مجازات-
یعنی كنترل اجتماعی از طریق بازداشت، محاكمه، زندان و یا اعدام مجرم- مانع
ارتكاب جرم و عدم مجازات و مشوق كجرفتاری میشود. البته اعمال مجازات در
صورت مراعات میزان «شدت»، «قطعیت» و «سرعت» لازم هم به صورت عام مؤثر
میافتد و سبب بازداشتن عامه مردم از ارتكاب جرم میشود وهم به شكل خاص
عمل میكند و شخص كجرفتار را از ادامه كجرفتاری بازمیدارد. فرض این
نظریه این است كه هر چه شدت، قطعیت و سرعت اعمال مجازات بیشتر باشد، قدرت
بازدارندگی آن نیز بیشتر خواهد بود (تیو، 2001: 29).
قابل
ذكر است در قسمت چهارچوب نظری، بعضی از نظریهها را جهت شاخصسازی و بعضی
را جهت تحلیل و نتیجهگیری و جمعبندی استفاده خواهیم كرد.
چارچوب مفهومی
خانواده
نهادی اجتماعی است. چون همانند آینه ای عناصر اصلی جامعه را در خود دارد و
انعكاسی از نابسامانی های اجتماعی است. گذشته از این خانواده از اهم عوامل
موثر بر جامعه است. هرگز هیچ جامعه ای نمی تواند به سلامت رسد مگر آنكه از
خانواده هایی سالم برخوردار باشد. خانواده از دیدگاه دیگر معیار شناخت و
سنجش آسیب های اجتماعی است. به درستی آن گاه كه طلاق رو به فزونی میرود،
كشمكش های درونی خانواده اوج می یابد و فرزندان در سنین نوجوانی به دور از
نظر والدین در ورطه آلامی چون اعتیاد، بزهكاری و... گرفتار می آیند. در
جستجوی علل عمیق اجتماعی این آسیبها و كجروی ها باید به اعماق جامعه رسوخ
كرد.
یكی
از مباحثی كه در این بخش مورد توجه قرار گرفته چگونگی روابط اعضای خانواده
و تاثیر آن بر تربیت دختران می باشد، بی تردید كیفیت روابط خانوادگی و
مناسبات اعضاء خانه در روابط و مناسبات اجتماعی اثرات غیر قابل انكار
دارد.
روث
بندیكت Ruth Benedict آمریكایی معتقد بود كه بسیاری از خصایص رفتاری
خانواده ها با تمدن و فرهنگ جامعه ی مربوط هماهنگ است. او به وجود رابطه ی
مستحكم میان شخصیت و فرهنگ تاكید بسیار نمود و روان شناسی افراد جامعه را
بدون شناخت نوع فرهنگ نادرست خواند. (آراسته خو، 1369، ص 326) همچنین باید
توجه كرد كه به سبب تغییرات اجتماعی و دگرگونی هایی كه در طی زمان در
كاركرد خانواده بوجود آمده است، مسئولیت خانواده ی امروزی، به سبب تضادها
و تعارضات فرهنگی- سیاسی و تربیتی، بهداشتی- مسكن، فرهنگی، تربیتی احساسی،
عاطفی، اخلاقی، دینی، عقلی و نظایر آن) و غیره در حیطه ی خانواده است، و
هر یك از آن ها مستلزم داشتن آگاهیهای لازم و متعالی است. مثلا تربیت
عاطفی یعنی ایجاد توازن میان مهر، كین، خشم و شادی، بیم و امید، اضطراب
و... است. همچنین یكی از وظایف خانواده، ایجاد همبستگی اجتماعی و استمرار
آن است«همان منبع»
در
صورتی كه در یك خانواده بنا به دلایل مختلف همبستگی عاطفی و روحی بین
اعضای خانواده از بین برود خود پیامدهای منفی و كاركردهای نادرستی را از
خود بجا می گذارد كه در نهایت در بیشتر موارد به بی هنجاری و كجرفتاری
فرزندان در فكر و عمل می انجامد، در اینجا به دلیل اهمیت مفهوم بی هنجاری،
مباحث چند را درباره آن مطرح می كنیم.
كج
رفتاری و نابهنجاری تخلف عمدی از هنجارهای اجتماعی است با مطالعه كج
رفتاری درك بهتری از نظم اجتماعی بدست می آید و چگونگی سازمان یافتن
الگوها و شیوه های زندگی كج رفتاران نیز مشخص می شود. كج رفتاری به عنوان
یك پدیده اجتماعی حداقل از دو طریق عمده مورد مطالعه قرار گرفته است(1) به
عنوان واقعیتی عینی و (2) به عنوان مسئله ای ذهنی (صدیق سروستانی 1383 ص
1) جامعه شناسانی كه كج رفتاری را واقعیتی عینی می دانند بر هنجارهای
اجتماعی تاكید و هر نوع تخلف از آن را نابهنجار خوانده اند.
این
گروه فرض كرده اند كه: (1) جامعه در مورد هنجارها به نوعی وفاق رسیده و
تشخیص كج رفتاری از همنوائی كار ساده است، (2) كج رفتاری با واكنش رسمی و
غیر رسمی مواجه و (3) مجازات كج رفتاران موجب همبستگی بیشتر همنوایان می
شود. سئوالات عمدهای هم كه برای این گروه مطرح شده عبارتند از(1) كج
رفتاری محصول كدام شرایط اجتماعی فرهنگی است؟ (2) چرا كج رفتاری علیرغم
همه مجازات ها ادامه می یابد؟ (3) چگونه می توان كج رفتاری را كاهش داد یا
آن را مهار كرد؟ و چرا مردم كج رفتاری می كنند؟ جواب به همه این سئوالات
از حوصله این مقاله خارج می باشد و تنها به طور مختصر به پاره ای از علل
فهرست وار پرداخته می شود.
كج
رفتاری شامل انواع بسیاری از رفتارهای نابهنجار است كه اشكالی از آن در هر
جامعه ای روی می دهد. گفته شده كه رفتار نرمال یا بهنجار، هر نوع رفتاری
است كه از هنجارها یا مقررات گروهی كه رفتار مزبور در آن روی می دهد تبعیت
كند(جونز و همكاران ، 1995، 270) در مقابل كج رفتاری هر نوع رفتاری است كه
با هنجارها یا مقررات گروه همنوایی نداشته باشد(دوركیم،1893،1964) دامنه
وسیعی از رفتارها، از تخلفات جزیی در رانندگی تا قتل را دربر می گیرد.
البته
نفس تعریف كجروی بین صاحب نظران(هم چنانكه در گروه های مختلف مردم)
اختلافات بسیاری وجود دارد و هر كس تحت تاثیر فرضیات فلسفی خاص خود در
مورد ماهیت كج رفتاری، آن را تعریف كرده است، مجموعه صاحب نظرانی كه
تعریفی از كج رفتاری ارائه داده اند را می توان به دو گروه بزرگ تقسیم
كرد. یك گروه آنانكه كج رفتاری را پدیده ای «واقعی» و دارای صفاتی می
دانند كه از رفتارهای بهنجار قابل تشخیص و تفكیك است.(فتلر 1984 و هرشی
1973) دسته دوم آنانكه مدعی اند كج رفتاری لزوما واقعی نیست و چه بسیارند
كسانی كه به غیر حق متهم به كار می شوند و به اشتباه و یا از روی غرض و
مرض برچسب می خورند.
از
سوی دیگر صرف ارتكاب نوعی خاص از رفتار چنانچه عده ای متوجه نشوند یا قدرت
انگ زنی نداشته باشند لزوما كسی را كج رفتار نمی كنند. بنابراین از نظر
این گروه اساسا این «انگ» است و نه نفس رفتار كه كسی را كج رفتار می
كند(ارمن و لاندمن 1996، سیمون 1996، بكر 1973 و اریكسون 1962). دسته اول
«اثبات گرایان» اند كه معمولا كجروی را ذاتا واقعی و گروه دوم «برساخت
گرایان» اند كه اغلب كجروی را نوعی فرآورده اجتماعی- ایده ای كه به وسیله
جامعه به برخی رفتارها نسبت داده شده می دانند (تیو، 2001، 5).
اثبات
گرایان را به دلیل این نوع تعریف از كج رفتاری و صفات دیگری كه برای آن
قائل اند، عین گرا، مطلق گرا، جبر گرا، ساختار گرا، واقعیتگرا و
ماهیتگرا نامیده اند (گود 1997، وتییگ 1990، هنسلین 19888، ترویر و ماركل
1982). بر ساخت گرایان را هم به شبیه همین دلایل، انسان گرا، ذهن گرا،
نسبت گرا، اختیار گرا، فردگرا، تعریف گرا، انتقادی و پست مدرن خوانده اند.
(لیمن 1995،گود 1994، سایدمن 1994، هنسلین 1981، ترویر و ماركل 1982) با
توجه به تعاریف و نظرات فوق، باید دقت كرد كه: مفاهیم خانواده، و كجروی،
از مفاهیم اساسی و مهم در مباحث اجتماعی می باشند كه در این راستا، عواملی
مثل تاثیر دوستان، تاثیر رسانه، تاثیر محیط مدرسه، محیط اجتماعی شهر و
محله،... مورد سنجش و اندازه گیری قرار گرفت و موضوع مورد بحث در این
پژوهش این می باشد كه: در شهری مثل تهران كه انواع آسیب های اجتماعی
دختران، زنان و پسران ما را تهدید می كند چگونه و از چه راههایی باید آنها
را مهار كرد كه در بخش توصیفی داده ها به آن می پردازیم
روش شناسی تحقیق:
الف) روش تحقیق:
برای شناخت موضوع مورد مطالعه، یعنی بررسی روابط اعضای خانواده و تاثیر آن
بر رفتار نابهنجار جوانان دختر 14 تا 18 سال در استان تهران، از روش
پیمایشی (survey) استفاده شده است. برای گردآوری داده ها و اطلاعات مربوط
به موضوعات مورد مطالعه(متغیرها) از پرسشنامه استفاده شده و بیشتر سئوال
های طرح شده در پرسشنامه به صورت مقیاس اسمی و ترتیبی مطرح شده است.
جامعه
آماری به صورت تصادفی از بین مدارس تهران، مقداری دبیرستان دخترانه انتخاب
و از میان 1500 نفر، 120 نفر با استفاده از روش نمونه گیری تصادفی و
سیستماتیك انتخاب گردید.
متغیرهای مستقل و وابسته و تعاریف نظری و عملی آنها:
در
این تحقیق، رفتار نابهنجار جوانان دختر 14 تا 18 سال متغیر وابسته می باشد
كه در این ارتباط متغیرهایی مستقلی مانند، بی اعتمادی، فقر، رسانه و...
مورد اندازه گیری قرار گرفت كه در زیر به تعاریف نظری و عملی متغیرهای
مستقل می پردازیم.
فرهنگ: مجموع پاسخهای انسان به پرسش ها و نیازهای گوناگون ناشی از ضروریات زندگی در طبیعت و جامعه است.
تعریف
عملی فرهنگ: فرهنگ حاصل رفتار و كردار انسان هایی است كه در جامعه زندگی
می كنند و به بیان دیگر شیوه كلی زندگی در هر جامعه می باشد.
ارزش: عناصری كه اكثریت یك جامعه به اهمیت و اعتبار آن می پردازند.
تعریف عملی: هر چیزی كه برای یك نظام اجتماعی مورد نیاز، محترم، مقدس، خواستنی و مطلوب است.
هنجار: شیوه های رفتاری معینی هستند كه براساس ارزشهای اجتماعی جامعه شكل می گیرد «الگوهای استاندارد شده رفتار و كردار»
كجروی: رفتاری كه به طریقی با انتظارهای مشترك اعضای یك جامعه سازگاری ندارد.
خانواده: اساسی ترین نهاد یك جامعه كه نقش جامعه پذیر كردن كودكان را بعهده دارد.
مدرسه:
نخستین محیطی كه كودك بعد از خانواده وارد آن می گردد و با وسایلی كه در
اختیار دارد برای كنترل اجتماعی یكی از مراكز مهم اجتماعی كردن فرد تلقی
می شود.
گروه همسالان: كودكان متعلق به این گروهها از موقعیت و وضعیت نسبتا مساوی و روابطی نزدیك برخوردارند.
وسایل ارتباط جمعی: ابزاری كه در یك جامعه از آن برای ابلاغ پیامها و بیان افكار و انتقال مفاهیم به دیگران استفاده می شود.
بی اعتمادی: پدیده های است كه در یك توان حركت و خلاقیت را از شخص می گیرد و او را به موجودی فاقد معیار تبدیل می كند.
جرم: عملی كه نظم اجتماعی را بهم می زند.
فقر: فقر دارای تعریف عملی نیست زیرا تحت تاثیر زمان و مكان تغیر می كند اما در تعریف نظری عدم تكافوی ضروریات زندگی تعریف شده.
(عدم درآمد سرانه، میزان مصرف روزانه كالری، مواد غذایی و پوشاك، میزان برخورداری از آموزش و بهداشت و درمان و حتی تفریح و سرگرمی)
انحراف جنسی: روشهای لذت یا ارضای جنسی هنگامی كه مورد قبول و تصویب آن جامعه نباشد.
طلاق:
در لغت به معنی رها شدن از عقد نكاح و پدیده ایست قراردادی كه باعث بوجود
آمدن اختلال در اصول اخلاقی و بهم خوردن آرامش خانوادگی می شود.
1- توصیف داده ها، جداول یك بعدی
در این بخش تعداد فراوانی و درصد پارامترهای مورد ارزیابی در پرسشنامه را بررسی می كنیم.
1-
مصادیق رفتار نابهنجار، دروغگویی به والدین:مطابق نظرسنجی انجام شده 33%
از پاسخ دهندگان دروغگویی به والدین را به میزان «زیاد» از مصادیق رفتار
نابهنجار دختران می دانند.
2-
مصادیق رفتار نابهنجار، پرخاشگری و خشونت:مطابق نظر سنجی انجام شده 46% از
پاسخ دهندگان پرخاشگری و خشونت را به میزان «زیاد» از مصادیق رفتار
نابهنجار دختران می دانند.
3-
مصادیق رفتار نابهنجار، پوشش مغایر با عرف و آرایش غلیظ: مطابق نظرسنجی
انجام شده 35% از پاسخ دهنگان پوشش مغایر با عرف و آرایش غلیظ را به میزان
«زیاد» از مصادیق رفتار نابهنجار دختران می دانند.
4-
مصادیق رفتار نابهنجار، ارتباط با پسران در حد معاشرت: مطابق نظر سنجی
انجام شده 35% از پاسخ دهندگان ارتباط با پسران در حد معاشرت را به میزان
«كم» از مصادیق رفتار نابهنجار دختران می دانند.
5-
مصادیق رفتار نابهنجار، ارتباط با پسران در حد روابط جنسی: مطابق نظر سنجی
انجام شده 64% از پاسخ دهندگان ارتباط با پسران در حد روابط جنسی را به
میزان «خیلی زیاد» از مصادیق رفتار نابهنجار دختران می دانند.
6-
ارزیابی اخلاق و رفتار شخصی: مطابق نظر سنجی انجام شده 50% از پاسخ
دهندگان ارتباط اخلاق و رفتار شخصی خود را «متوسط» ارزیابی كرده اند.
7-
تاثیر سطح تحصیلات والدین در كجروی دختران: مطابق نظرسنجی انجام شده 40%
از پاسخ دهندگان سطح تحصیلات والدین را به میزان«زیاد» در كجروی دختران
موثر می دانند.
8-
تاثیر بی مهری در خانواده در كجروی دختران: مطابق نظر سنجی انجام شده 32%
از پاسخ دهندگان بی مهری در خانواده را به میزان «خیلی زیاد» در كجروی
دختران موثر می دانند.
9-
تاثیر فقر مادی خانواده در كجروی دختران: مطابق نظرسنجی انجام شده 41% از
پاسخ دهندگان فقر مادی خانواده را به میزان «زیاد» در كجروی دختران موثر
می دانند.
10-
تاثیر انحرافات والدین در كجروی دختران: مطابق نظر سنجی انجام شده 33% از
پاسخ دهندگان انحرافات والدین را به میزان «زیاد» در كجروی دختران موثر می
دانند.
11-
تاثیر جو بی اعتمادی در خانواده در كجروی دختران: مطابق نظرسنجی انجام شده
50% از پاسخ دهندگان جو بی اعتمادی در خانواده را به میزان«زیاد» در كجروی
دختران موثر می دانند.
12-1-
میزان دوستی و نزدیكی با مادر: مطابق نظر سنجی انجام شده 58% از پاسخ
دهندگان دوستی و نزدیكی با مادر را «خیلی زیاد» ارزیابی كرده اند.
12-2- میزان دوستی و نزدیكی با پدر:مطابق نظر سنجی انجام شده 50% از پاسخ دهدگان دوستی و نزدیكی با پدر را «متوسط» ارزیابی كرده اند.
12-3-
میزان دوستی و نزدیكی با خواهر: مطابق نظر سنجی انجام شده 37% از پاسخ
دهندگان دوستی و نزدیكی با خواهر را «زیاد» ارزیابی كرده اند.
12-4-
میزان دوستی و نزدیكی با برادر: مطابق نظرسنجی انجام شده 37% از پاسخ
دهندگان دوستی و نزدیكی با برادر را «متوسط» ارزیابی كرده اند.
12-5-
میزان دوستی و نزدیكی با دوستان: مطابق نظر سنجی انجام شده 48% از پاسخ
دهندگان دوستی و نزدیكی با دوستان را «زیاد» ارزیابی كرده اند.
13-
تاثیر محیط اجتماعی شهر و محله در كجروی دختران: مطابق نظر سنجی انجام شده
35% از پاسخ دهندگان محیط اجتماعی شهر و محله را به میزان «زیاد» در كجروی
دختران موثر می دانند.
14-
تاثیر محیط مدرسه در كجروی دختران: مطابق نظرسنجی انجام شده 40% از پاسخ
دهندگان تاثیر محیط مدرسه را به میزان «زیاد» در كجروی دختران موثر می
دانند.
15-
تاثیر رسانه در كجروی دختران: مطابق نظر سنجی انجام شده 38% از پاسخ
دهندگان تاثیر رسانه را به میزان «كم» در كجروی دختران موثر می دانند.
16-
تاثیر دوستان در كجروی دختران: مطابق نظر سنجی انجام شده 40% از پاسخ
دهندگان تاثیر دوستان را به میزان «زیاد» در كجروی دختران موثر می دانند.
خلاصه نتایج حاصل از آزمونها و شرح روابط موجود:
1- رابطه میان «ناهنجاری دروغگویی به والدین=1 q و تاثیر جو بی اعتمادی در خانواده در كجرویهای دختران =11 q»
با استفاده از یافته های سئوالات 1و11 با وجود آنكه آماره Lambda
نشاندهنده رابطه كمی میان «ناهنجاری دروغگویی به والدین» و «تاثیر جو بی
اعتمادی در خانواده بر كجرویهای دختران» است لكن مقدار آماره Gamma در این
مورد حاكی از وجود رابطه قویتری است. همچنین بدلیل علامت مثبت این آماره
می توان نتیجه گرفت پارامترهای مورد بررسی، با هم هماهنگ می باشند. مقدار
Phi كوچكتر از 1 نشانگر وجود رابطه بین موارد بررسی است. ضریب رابطه خطی،
Correlation و PearsonsR با مقادیر 20و0و15و0 رابطه مستقیم اندكی میان دو
پارامتر را نشان می دهد. در نهایت مقدار نزدیك به صفر آماره kappa نشانگر
توافق تابع شانس میان پاسخ دهندگان به سئوالهای مذكور می باشد.
2- رابطه میان«ناهنجاری پرخاشگری و خشونت =2 q» و تاثیر بی مهری در خانواده در كجرویهای دختران =8 q با استفاده از یافته های سئوالات 2و8.
در
حالیكه آماره Lambda با مقدار حدود 27و0 نشاندهنده رابطه نسبی میان
«ناهنجاری پرخاشگری و خشونت» و «تاثیر بی مهری در خانواده در كجرویهای
دختران» است، لكن مقدار نزدیك به صفر برای آماره Gamma و Somers,d به
معنای عدم وجود رابطه قوی است. در صورتیكه مقدار phi كوچكتر از 1 نشانگر
وجود رابطه بین موارد بررسی می باشد. اما ضرایب رابطه خطی، Correlation و
Pearson,sR نیز با مقادیر نزدیك به صفر نشاندهنده عدم وجود رابطه خطی بین
موارد مورد بررسی است. در نهایت مقدار 2و0- آماره kappa نشانگر عدم توافق
نسبی میان پاسخ دهندگان به سئوالهای مذكور میباشد. در مجموع به نظر می رسد
میان«پرخاشگری و خشونت» با «بی مهری در خانواده» رابطه ای وجود دارد اما
این رابطه خطی نیست.
3-رابطه میان «تاثیر محیط مدرسه در كجرویهای دختران =14 q» و «تاثیر دوستان در كجرویهای دختران =16 q» با استفاده از یافته های سئوالات 14و16.
آماره
Lambada نشاندهنده رابطه كمی میان«تاثیر محیط مدرسه در كجرویهای دختران» و
«تاثیر دوستان در كجرویهای دختران» است، لكن مقدار آماره Gamma و Somers,d
در این مورد حاكی از وجود رابطه قوی و هماهنگ پارامترها است. ضریب
Pearson,s R با مقدار حدودی 3و0 و علیالخصوص ضریب Correlation با مقدار
8و0 رابطه مستقیم قوی میان دو پارامتر را نشان می دهد. در نهایت مقدار
نزدیك به صفر آماره Kappa نشانگر توافق تابع شانس میان پاسخ دهندگان به
سئوالهای مذكور می باشد. در مجموع می توان گفت میان«تاثیر محیط مدرسه» با
«تاثیر دوستان» یك رابطه خطی نسبتا قوی وجود دارد.
جمعبندی و نتیجه گیری پژوهش:
قداست
خانه و خانواده، امری است كه همه ما باید به آن احترام بگذاریم، در جایی
كه روابط والدین صمیمی و در یك تعامل دوستانه صورت میگیرد مطمئنا فرزندانی
سالم و در نهایت جامعه ای سالم خواهیم داشت. ژان بورن1 در
تعریف خانواده می نویسد: در خانواده، جامعه ای كوچكی است مركب از پدر،
مادر، اطفال و مستخدمین به انضمام اموال مشتركشان به نظر او خانواده یك
جامعه ی طبیعی و ریشه ی سایر جامعههاست و اولین واحد تشكیل دهنده ی كشور
و دولت است، (آراسته خو، 1369، ص 327)
بنابراین
اگر اعضای خانواده دارای روابطی عاطفی و همبستگی بین آنها صمیمانه باشد،
یقینا بالندگی و رشد خود، جامعه و كشور را به دنبال خواهند داشت. اگر
هنگامی كه روح خانواده، دچار آفت بی احساسی و سردی روابط والدین گردید
طولی نمی كشد كه با مرگ عشق در زندگی مشترك زن و مرد، فرزندان به دنبال
سراب عشق و امنیت و یافتن گرمای گمشده كانون خانواده، جایی را به جز خانه
جستجو می كنند و در نهایت پا به خانه عنكبوتی اعتیاد و یا به انواع
نابهنجاریها و كجرویهای اجتماعی یا به ویرانه های فساد دیگر پناه برده و
آثار سوء نابسامانی خانواده را با خود به هر سو می كشند كه در این میان
دختران آسیب پذیرترند. (ساعی ارسی، 1382، ص 249)
در
این پژوهش، بدنبال بررسی عواملی بودیم كه به نوعی نابهنجاری و كجرفتاری را
در دختران بین 14 تا 18 سال تشدید و در نهایت، آثار جبران ناپذیری را به
بار می آورد، در اینجا مهم ترین نتایج بدست آمده از پژوهش را مورد بررسی
قرار می دهیم:
الف- بیان نتایج حاصل از توصیف داده ها و نتایج آزمونها
1-
به نظر می رسد میان «ناهنجاری دروغگویی به والدین» و «تاثیر جو بی اعتمادی
در خانواده بر كجرویهای دختران» رابطه نسبتا خطی ولی ضعیف وجود دارد.
2- تحقیقات حاكی از وجود رابطه ای غیر خطی میان«ناهنجاری پرخاشگری و خشونت» و «تاثیر بی مهری در خانواده در كجرویهای دختران» است.
3- می توان گفت میان «تاثیر محیط مدرسه در كجرویهای دختران» و «تاثیر دوستان در كجرویهای دختران» یك رابطه خطی نسبتا قوی وجود دارد.
4-
در حالیكه 70% از پاسخ دهندگان «ارتباط با پسران در حد معاشرت» را بعنوان
یك ناهنجاری عمده تلقی نمی كنند، حدود 90% از آنها «ارتباط با پسران در حد
روابط جنسی» را یك ناهنجاری بزرگ می دانند.
5-
بیش از 60% پاسخ دهندگان بر این باورند كه فقر مادی،بی مهری در خانواده،
بی اعتمادی در خانواده، انحرافات والدین و سطح پائین تحصیلات آنها تاثیر
زیادی در ناهنجاریهای رفتاری و كجرویهای دختران دارد.
6- بیش از 70% گفته اند تاثیر دوستان در ناهنجاریهای رفتاری بیش از رسانه است.
7-
دختران مورد بررسی 83% با مادر، 74% با دوستان، 61% با خواهر، 27% با پدر
و 23% با برادر خودشان به میزان زیادی دوست و نزدیك هستند.
ب - استفاده از یافته های پیشین و تركیب آن با نتایج پژوهشی
در این قسمت به ارائه نتایج حاصل از مطالعات كتابخانه ای و یافته های تحقیقات میدانی انجام شده می پردازیم:
1-
بزهكاری نوجوانان و جوانان یكی از مقوله های مهم در حوزه مسائل جوانان به
شمار می آید كه در سطح ملی و بین المللی توجه زیادی را به خود معطوف داشته
است.
2-
كانون خانواده منشاء اساسی رفتارهای بهنجار و نابهنجار دختران است.
همانطور كه بی مهری در خانواده، جو بی اعتمادی و انحرافات والدین عوامل
اساسی شروع كجرویهای دختران است، تحصیلات والدین، امنیت مادی و معنوی
خانوادگی پارامترهای مهمی جهت جلوگیری از بروز و شیوع رفتارهای نابهنجار
می باشد.
3- محله جرم خیز و مدرسه نامناسب عوامل مستقیم موثر در یافتن دوستان بزهكار می باشد.
4-
منشاء كجرویهایی همچون دروغگویی به والدین، پرخاشگری و خشونت و ارتباط با
جنس مخالف از ناملایمات خانوادگی شروع شده و با عوامل جرم خیز بیرونی
تقویت و تشدید می گردد.
همان
طور كه از نتایج تحقیق بر می آید تغییرات در ساخت خانواده سبب شده است كه
احتمال از هم پاشیدگی آن صاحبنظران علوم رفتاری را به شدت نگران كند.
چرا
كه پیش بینی ها معمولا عواقب وخیم برای نسل بعدی است. جامعه ایران نیز از
این دگرگونی ها در امان نبوده است. گسترش زندگی شهرنشینی، نفوذ علوم و فن
آوری در حیات اقتصادی- اجتماعی و فرهنگی جامعه، گسترش رسانه های جمعی،
برقراری روابط بیشتر با سایر جوامع صنعتی، تغییرات اساسی در ساخت نیروی
انسانی و پیدایش اقشار بورژوازی در دهه های اخیر و نیروهای متخصص اداری،
فنی و خدماتی، افزایش مهاجرت های درونی به ویژه در بین طبقات دهقانان و
كارگران مجموع عواملی هستند كه همه جانبه ساخت خانواده ایرانی را دچار
تغییرات عمده ای نموده اند و در نتیجه نابسامانی در خانواده های ایرانی را
دامن زده است.
با
این همه، با توجه به ویژگی های اجتماعی و فرهنگی ایران به نظر می رسد كه
بین خانواده ها همزیستی مسالمت آمیزی وجود دارد. بدون تردید فرهنگ غنی، كه
آمیخته ای از فرهنگ ملی و مذهبی مان می باشد توانایی آن را دارد كه آب
رفته از جوی را دوباره به آن بازگرداند. شرایط اجتماعی در یكی دو دهه اخیر
به گونه ای پیش رفت كه انواع آسیب های اجتماعی، دختران و زنان و مردان و
پسران ما را تهدید و در كمین آنها ایستاده بود و هنوز هم هست. در این میان
بی شك، صمیمیت در رفتار والدین، محبت آنان به فرزندان بالاخص فرزندان دختر
هشیاری آنان نسبت به خطراتی كه در جامعه فرزندان آنها را تهدید می كند، می
تواند سازوكارهایی برای ایجاد یك خانواده سالم جامعه سالم و در نهایت یك
كشور سالم با انسان هایی خداگونه و وجدان گونه و مبادی به اخلاق انسانی
باشند.
پ - ارائه پیشنهادات و رهنمودهای حاصل از یافته های پژوهش
پیچیدگی
ماهیت بزهكاری و رفتار نابهنجار رهیافت های چند گانه ای را كه می طلبد كه
كلیه عوامل خطرزا را در نظر بگیرد. از دیدگاه بهداشت عمومی در پیشگیری،
استراتژی ها و مداخله ها در سه سطح كلی همانند طبقه بندی می شود.
پیشگیری سطح اول: ایجاد یك محیط سالم
در
پیشگیری اولیه به ریشه مسئله و عوامل خطرزای محیطی توجه می شود. این نوع
پیشگیری سعی بر آن دارد كه امكان درگیر شدن با مسئله طوری پیش برود كه
هرگز محلی برای رشد مسئله وجود نداشته باشد. و استراتژیها طوری انتخاب می
شوند كه بتوانند عوامل مخاطره آمیز را كاهش دهند.
برای مثال در جامعه ای كه حمل ا
نوشته شده توسط عالیه شکربیگی