دوشنبه 20 اسفند 1403
(10 / 3 / 2025)
بازدید امروز :0 مرتبهبازدید دیروز :0 مرتبهبازدید کل :2158786 مرتبهآی پی شما :3.137.175.238سیستم عامل شما :Unknownمرور گر شما :Mozilla
دارو خانه شبانه روزی شهریار 51 52 65.22 021 »« دارو خانه شبانه روزی دکتر خیر خواه شهریار 05 22 65.22 021 »« دارو خانه دکتر عازم اندیشه فاز یک 20 20 65.52 021 »« داروخانه هستیا 021.65.22.28.37 ( آرایشی، بهداشتی و ارتوپدی ) - داروخانه شبانه روزی اندیشه 021.65.53.25.00
لطفا چند لحظه صبر نمایید.در حال انجام عملیات
امکان ارسال ديدگاه شما در اين باره، در قالب ارسال نظر در انتهاي همين صفحه قرار دارد. صاحبان وب سايت ها و فعالان اينترنتي مي توانند با ايجاد صفحه شخصي از امکان ارسال محتوا: مقالات, لينک, آگهي و...برخوردار شوند. امکانات و خدمات ما را مقايسه کنيد!
شاگردی از استادش پرسید: عشق چیست؟استاد در جواب گفت: به گندومزار برو و پرخوشه ترین شاخه را بیاور. اما در هنگام عبور از گندومزار، به یاد داشته که نمی توانی به عقب برگردی تا خوشه ای بچینی؟شاگرد به گندمزار رفت و پس از مدتی طولانی برگشت.استاد پرسید: چه آوردی؟و شاگرد با حسرت جواب داد: هیچ! هر چه جلو می رفتم،خوشه های پرپشت تر می دیدم و به امید پیدا کردن پرپشت ترین، تا انتهای گندمزار رفتم.استاد گفت : عشق یعنی همین!شاگرد پرسید: پس ازدواج چیست؟استاد به سخن آمد که: به جنگل برو و بلندترین درخت را بیاور. اما به یاد داشته باش که باز هم نمی توانی به عقب برگردی!شاگرد رفت و پس از مدت کوتاهی با درختی برگشت.استاد پرسید که شاگرد را چه شد و او در جواب گفت: به جنگل رفتم و اولین درخت بلندی را که دیدم، انتخاب کردم. ترسیدم که اگر جلو بروم، باز هم دست خالی برگردم.استاد باز گفت: ازدواج یعنی همین!!