ازدواج و تشکیل زندگی مشترک
آن قدر اهمیت دارد که کتاب ها و مقاله های زیادی درخصوص آن نوشته شده است
و اندیشمندان و صاحب نظران زیادی درباره آن سخن گفته اند؛
ازدواج
و تشکیل زندگی مشترک آن قدر اهمیت دارد که کتاب ها و مقاله های زیادی
درخصوص آن نوشته شده است و اندیشمندان و صاحب نظران زیادی درباره آن سخن
گفته اند؛ در این بین انتخاب صحیح و درست شریک زندگی آن قدر
اهمیت دارد که هرچه درباره آن گفته شود بازهم کم است. انسان یک بار به
دنیا می آید و یک بارهم از دنیا می رود و نه آمدن به اراده اوست و نه
رفتنش بلکه تقدیر و خواست خداوندی است که مسئولیت سنگین و خطیری را به
عهده اش گذاشته است.اما ازدواج مهم ترین اتفاق در زندگی است که با اراده و
انتخاب فرد همراه است.
اگر کمی دقیق تر شویم درمی یابیم تنها کسی که در اصلی ترین نعمت خداوندی که همان زندگی است، توانسته نقش شریک را داشته باشد،
همسر انسان است که سخاوتمندانه باید او را در بهترین نعمت خداوندی شریک
کرد و در زندگی اش شریک شد؛ بنابراین نه تنها در این اشتراک نباید چیزی از
دست داد بلکه به نعمت های زیادی باید دست یافت. اگر کمی با علم ریاضیات و
هندسه آشنایی داشته باشیم، می دانیم که وقتی قسمت هایی از دو دایره را به
اشتراک می گذاریم، نقاط اشتراک پررنگ تر می شود و قسمت های دیگر درحاشیه
دو دایره، کم رنگ تر می باشد. این دو دایره به مانند زن ومردی می ماند که
هرچه قدر نقاط مشترک بیشتری داشته باشند بیشتر از خیر و برکت زندگی بهره
خواهند گرفت و اختلاف نظر و سلیقه آن ها به مانند حاشیه های دو دایره در
کنار و گوشه جای خواهد گرفت. بنابراین بر کسی پوشیده نیست که این
انتخاب از روی عقل و تدبیر و اختیار چه قدر حساس و سرنوشت ساز است و
مسئولیت ساز به همین منظور با دو تن از کارشناسان در این زمینه به گفت وگو
نشسته ایم.
ایرج وثوق دکتر روان پزشک با اشاره به چهار میمی که در اولین قدم هرجوانی به هنگام ازدواج با آن روبه رو می شود،
گفت: این مراحل عبارت از مشاهده، مصاحبه، مکاشفه و مشاوره است. در مرحله
مشاهده اول باید ٢نفر از یکدیگر خوششان بیاید. در این مرحله احساس به
انسان کمک می کند به شرطی که در چارچوب عقل باشد. سپس گفت وگو و صحبت
کردن، بعد مکاشفه و تحقیق درباره طرف مقابل و بعد مشاوره قرار می گیرد.
در
انتخاب همسر چندعامل مهم قابل توجه است. یکی از این عوامل، تفاوت در
نیازهای دوجنس است. هرانسانی در زندگی نیازها و خواسته هایی دارد
و نیازها جزءلاینفک وجود آدمی است. نیازهای اساسی هر انسانی به ٥دسته مهم
تقسیم می شود نیاز به بقا، نیاز به عشق و محبت، نیاز به آزادی، نیاز به
قدرت و نیاز به تفریح و سرگرمی، زمانی که بین نیازهای طرفین تفاوت چشمگیری
وجود داشته باشد، اختلاف بین زوج ها شدت می گیرد.
به
عنوان نمونه کسی که معتاد به کار است، احتمالا در مورد نیاز به بقا، بسیار
جدی و سخت کوش است و همسری که این نیاز را در خود کمتر می بیند،
ممکن است با کار ٢شیفت همسرش مخالف باشد. درمورد عشق و محبت هم همین گونه
است. برخی به شدت نیاز به ابراز محبت از سوی همسرشان دارند، درحالی که
ممکن است برخی این گونه نباشند. نیاز به آزادی هم به حوزه تصمیم گیری در
شیوه زندگی برمی گردد. به عنوان مثال کسی که نیاز به آزادی عملش زیاد است
با کسی که کنترل کننده است، نمی تواند زندگی شادی داشته باشد زیرا نمی
تواند تحمل کند که کسی آزادی او را محدود کند و دوست دارد همواره خودش
تصمیم گیرنده باشد.
نیاز به قدرت هم درباره این موضوع است که چه کسی حرف آخر را می زند و تصمیم گیرنده نهایی کیست.
درواقع وقتی هر ٢ طرف به یک اندازه نیاز به قدرت داشته باشند و به اصطلاح
من باشند، در زندگی مشترک دچار مشکل می شوند. سرانجام نیاز به لذت و تفریح
است که بعضی اهل سفر و گردش و برخی هم خانه نشین هستند و اهل مطالعه و
تماشای تلویزیون و غیره. بنابراین اولین عاملی که به لحاظ روحی و روانی در
ازدواج باید موردتوجه قرار بگیرد، این است که اگر این نیازها در زن و مرد
تفاوت زیادی داشته باشد، احتمال اختلاف و طلاق در آن ازدواج بیشتر می شود.
هم چنین شیوه و سبک دلبستگی، موضوع بسیار مهم دیگری است.
دلبستگی
به معنای توانایی اعتماد ما به دیگران است. هر قدر توانایی ما در اعتماد
به دیگران کمتر باشد، روابط اجتماعی کمتر و محدودتری داریم؛ اما فرد با
سبک دلبستگی ایمن، کسی است که می تواند با دیگران به راحتی ارتباط برقرار
کند، روابط اجتماعی خوبی دارد و فرد در سبک دلبستگی ناایمن دائم
نگران، مضطرب و بدبین است. تفاوت در سبک دلبستگی باعث می شود کسی که
ناایمن است دائم نسبت به همسر خود مظنون و بدبین باشد. سبک دلبستگی در ٢
سال اول زندگی فرد شکل می گیرد.
به گفته دکتر وثوق فرهنگ حاکم بر خانواده ها هم معیار بسیار مهمی است.
از نظر موقعیت جغرافیایی و زیستی باید تفاوت ها را مدنظر قرار داد و نباید
از آن ها غافل شد. از نظر فرهنگی نیز ارزش های حاکم بر خانواده ها باید به
هم نزدیک باشد. خانواده ها نباید از نظر طبقه اجتماعی، سطح تحصیلات و
تعداد فرزندان با هم تفاوت زیادی داشته باشند.
هم چنین تفاوت ها و درک آن ها اهمیت زیادی دارد. طبق تحقیقات مردان و زنان به گونه متفاوتی فکر می کنند
بنابراین زوج ها باید تفاوت های زیستی و جنسیتی یکدیگر را بشناسند.
عملکرد، نگرش و رفتار مردان و زنان متفاوت است و این امر از تفاوت در مغز
آنان و شیوه تفکر ناشی می شود. توجه به این موضوع می تواند در
ابتدای ازدواج بسیار کارساز باشد.به عنوان مثال خانم ها وقتی ناراحت
هستند، سکوت می کنند اما آن ها باید بدانند که اگر همسرشان ساکت است، به
آن معنا نیست که او ناراحت است، یا خانم ها در شبانه روز حدود ٢٠ هزار
کلمه صحبت می کنند، درحالی که مردان ٨٠٠٠ کلمه صحبت می کنند.طبق نظریه
دکتر مور مغز ما در دوران جنینی تحت تاثیر هورمون های جنسی قرار می گیرد و
گاهی این تفاوت ها بسیار برجسته است.الگوی شخصیتی افراد را هم نباید به
هنگام انتخاب همسر از نظر دور داشت. برخی شخصیت اضطرابی دارند، مهم این است که ما به لحاظ شخصیتی، طرز تفکر، نوع رفتار، نوع احساس به دنیا و دیگران با یکدیگر تناسب داشته باشیم.
دکتر
اقلیما رئیس انجمن مددکاری اجتماعی ایران نیز درباره ملاک های انتخاب همسر
می گوید: یک سری معیارهای مشترک باید به هنگام انتخاب همسر مورد توجه قرار
گیرد. معیارهای مشترک، ویژگی های شناختی و ویژگی های شخصیتی اصول اولیه
است در معیارهای مشترک اعتقاد و باورهای دینی اهمیت بسیاری دارد. تقوا،
ایمان، الزام به دین و واجبات دینی مهم ترین نکاتی است که دختر و پسر باید
به هنگام ازدواج درباره آن دقت کنند. در دین داری، وفای به عهد،
راست گویی، امانت داری، احترام به حقوق دیگران، مبارزه با کارهای خلاف،
مخالفت با هوای نفس و دوری از گناهان و پای بندی به قوانین اجتماعی ملاک
است و باید مورد توجه قرار گیرد.
در
ویژگی های شناختی ٤ ویژگی باید مدنظر قرار گیرد؛ این ویژگی ها عبارت است
از: تحصیلات، ظرفیت هوشی، نگرش و باورها و کفایت عقلانی. دختر و پسر از
نظر تحصیلی، فکری و هوشی باید با یکدیگر تناسب داشته باشند.
و در رشد عقلانی مواردی همچون
زیرکی، سنجیده گویی، کمال خواهی، کنترل زبان، قدرت غلبه بر احساسات و
هیجانات، کم حرفی، بردباری، داشتن رفتار متعادل، منزوی نبودن از مردم،
اندیشیدن درباره عاقبت کارها، تسلیم بودن در برابر تقدیر، شکیبایی در
مشکلات، صاحب عقیده بودن و قدرت تشخیص داشتن را باید مدنظر قرار داد. کسی
که کفایت عقلانی دارد، تصمیمات درستی می گیرد. استقلال فکری دارد، رویه
متعادلی در زندگی دارد، شجاعانه و عادلانه رفتار می کند، قدرت گوش دادن به
حرف دیگران را دارد و مقید است، می توان به این فهرست، موارد دیگری را نیز
اضافه کرد اما از روی این ویژگی ها می توان طرف مقابل را برای ازدواج
سنجید. هم چنین باید ویژگی های شخصیتی فرد را شناسایی کرد. برخی درون گرا
و برخی برون گرا هستند و باید به هنگام انتخاب همسر به این موارد دقت کرد.
اخلاقیات و ارزش های زندگی هم در این مرحله مدنظر جوانان است.
داشتن عفت اخلاقی، پاک نظری، ادب، آزادی معنوی، حسن خلق، نداشتن صفاتی مثل
حسادت، کج خلقی، لجبازی، غرور و تکبر بی جا، دروغ گویی، سبکی و هرزگی، کم
ظرفیتی، بدزبانی، عصبانیت، پنهان کاری، بی انضباطی می تواند ملاک باشد.
از سوی دیگر حسن خلق هم ملاک مهمی است؛ کسی که حسن خلق دارد، به خوبی با
دیگران رفتار می کند، درست صحبت می کند، بزرگوار است، متواضع است، بردبار
است، وفای به عهد دارد، با گذشت است، احساس مسئولیت و انعطاف پذیری دارد،
مهربان است، توان همکاری با دیگران را دارد و سخاوتمند است. نبود بسیاری
از این ویژگی ها در افراد، در زندگی مشترک مشکل ساز می شود و مایه اختلاف
و طلاق در بسیاری از خانواده ها می شود.
از مهم ترین معیارهای انتخاب
همسر ویژگی های زیستی است که به ٤ بخش تقسیم می شود. در این مرحله ما به
ظاهر فرد توجه می کنیم از مبتلانبودن او به بیماری های سخت مطمئن می شویم،
به شرایط جسمی و روحی او دقت می کنیم و تفاوت سنی مناسب را در نظر می
گیریم. در تفاوت، جنبه روانی و فیزیولوژیکی را نیز در نظر می گیریم.
سپس وسع مالی او را در نظر می گیریم و این که تا چه اندازه از امکانات مالی بهره مند است.
این
که به حلال و حرام دقت دارد یا خیر و هم چنین باید ثروت مطلوب داشته باشد.
منظور از ثروت، پول فراوان نیست بلکه داشتن ظرفیت است و این که دارایی اش
را درست مصرف کند. اصالت خانوادگی، فرهنگ فردی و خانوادگی ظاهر و پوشش،
آداب معاشرت، سنت ها و آداب و رسوم و پدرسالاری و مادرسالاری از موارد
حائزاهمیت است هم چنین گرایش ها و علایق متنوع در زندگی نیز باید مورد
توجه قرار گیرد.