روانشناسان تاكید بیش از حد والدین بر هوش و حافظه كودك را یكی از موانع بروز خلاقیت در كودكان میدانند:
مریم
هر جایی كه میرود دختر كوچولوی خودش را هم با خود میبرد و همیشه یك
برنامه طولانی برای اجرا دارد كه پیش در آمدش این است: دختر من نابغه
است.
او
نمیداند با این كار جلوی خلاقیت كودك خود را میگیرد. روانشناسان تاكید
بیش از حد والدین بر هوش و حافظه كودك را یكی از موانع بروز خلاقیت در
كودكان میدانند. این گروه از والدین بدون در نظر گرفتن این اصل تربیتی
مهم كه تنها اطلاعات عمومی و داشتن حافظه قوی برای تكامل و رشد فكری و
باروری استعدادهای كودك كافی نیست، با اصل قرار دادن هوش و حافظه كودك، از
پرورش سایر توانمندیهای ذهنی و روانی كودك خود كه مهمترین آنها تفكر
خلاق است، غافل میمانند.
«جایزه بگیر» تربیت نكنید
رضا
كوچولو با پی بردن به اخلاق والدینش حالا به یك جایزه بگیر تمام عیار بدل
شده است. او سعی میكند رقابت با برادرش را ببرد. آنچه میخواهند سریع حفظ
كند و همان كیفیتی را اجرا كند كه برای زمانی معین والدینش از او توقع
دارند. مثلا سكوت در مقابل مهمان. البته به سرعت هم دامن مامان را میكشد
و میگوید: جایزه من چی شد؟
ایجاد
رقابت میان كودكان نیز گاه به كاهش خلاقیت منجر میشود. معمولا رقابت میان
كودكان وقتی پدید میآید كه نوعی ارزیابی و رتبهبندی توسط والدین وجود
داشته باشد و پاداش یا جایزهای در میان باشد.
معمولا
كودكان چنانچه احساس كنند كه كار آنها توسط والدین مورد ارزشگذاری قرار
خواهد گرفت یا به بهترین كار جایزه یا پاداش داده خواهد شد، بیش از آنكه
به انجام بهتر كار بیندیشد، به كسب آن جایزه فكر میكنند. ضمن اینكه گاهی
این رقابتها به ستیزه جویی میان كودكان تبدیل میشود و سبب میگردد تا
آنها نتوانند از تواناییها و استعدادهای واقعی خود استفاده كنند.
كی بهتر از كیه
تاكید
بر جنسیت كودك و تمایز قائل شدن زیاد میان دختر و پسر یكی از موانع مهم
رشد خلاقیت كودكان در گروهی از خانوادههاست. در برخی از فرهنگها بسیاری
از دختران و پسرانی كه از تفكرهایی خلاق برخوردار هستند، به سبب ملزم شدن
به رعایت پارهای از مقررات و هنجارهای از پیش تعیینشده و همچنین به دلیل
قرار گرفتن در نقشهای قالبی كه فرهنگ و محیط بر آنها تحمیل كرده، علایق و
تمایلات خلاقانه خود را سركوب میكنند و در نتیجه بتدریج دچار تعارض شده و
خلاقیت آنها از بین میرود.
چارچوبهای سخت
سر
ساعت 6 و نیم بیدار میشی، سر ساعت یك باید خونه باشی، سر ساعت 2 خواب بعد
از ظهر، سر ساعت 4 درس میخوانی، سر ساعت 6 بازی میكنی، سر ساعت 7 شام
میخوری، سر ساعت 8 مسواك میكنی، سر ساعت 8ونیم میخوابی. این برنامهای
است كه مامان و بابا به شدت در اجرای آن به سعید و سعیده فشار میآورند.
بسیاری
از والدین برای كودك خود قوانین و مقررات خشك و محدودكنندهای نظیر
تعداد ساعتهای درس خواندن در روز، راس ساعت معین خوابیدن، استفاده از
لوازم خاص و... قرار میدهند. پدید آوردن چنین شرایطی در منزل و اصرار و
پافشاری بر رعایت آنها از جانب كودكان، سبب میشود كودك تدریجا به
كلیشهای و تكراری رفتار كردن عادت كند. باید توجه داشت كه افكار و
رفتارهای كلیشهای و تكراری نقطه متضاد خلاقیت است.
عدم
آگاهی و شناخت برخی والدین از فرآیند رشد خلاقیت در كودكان و مطالعه نكردن
آنها در این زمینه، سبب میشود آنها هیچگاه نتوانند برای پرورش و شكوفایی
خلاقیت خود برنامهریزی و اقدام صحیحی نمایند و به این ترتیب ناخواسته سبب
میشوند استعدادهای خلاق كودك آنها به هدر رود.
زندگی زیر ذرهبین
مامور
درس خواندن زهرا، علی است. او یك خطكش به دست میگیرد و همین طور كه درس
خود را میخواند، زهرا را زیر نظر میگیرد و اگر هرگونه بازیگوشی ببیند یا
به مامان گزارش میدهد یا با خطكش میزند كف دست زهرا كوچولو. او همیشه
موقع درس جواب دادن هول میشود و از تمرینهای كتابش هیچ سر درنمیآورد.
او باور كرده است كه كاملا خنگ است و چیزی نمیفهمد.
ارزیابی
پیدرپی رفتارهای كودك و زیر ذرهبین قرار دادن و انتقاد از كارهای او در
خانواده، آزادی، امنیت خاطر و اعتماد بهنفس كودك را مختل میسازد و ترس
از اشتباه را در وی تقویت میكند.
به
این ترتیب خلاقیت كودك كه لازمهاش داشتن آزادی و امنیت خاطر در
محیط خانواده و ریسكپذیری و عدم ترس از اشتباه میباشد، با
مانع روبهرو میگردد.
تمسخر خیالپردازی
تخیل
كودك اساس خلاقیت اوست و چنانچه تخیلات و رویاهای كودك مورد بیتوجهی،
تمسخر یا بیهوده انگاشتن از جانب والدین شمرده شود، درواقع سرچشمه خلاقیت
او خشكانده شده است.محكوم كردن خیالپردازی كودك و وادار نمودن او به
واقعبینی در خانواده نگرش و شیوهای كاملا اشتباه است و برای بذر حساس و
زود رنج خلاقیت كودك، آفتی مهلك محسوب میشود.
بگویید و بخندید
شوخطبعی
از شاخصهای مهم خلاقیت به شمار میرود و وجود حس شوخطبعی در
فضای خانواده بسیار حائز اهمیت است، زیرا مستقیما به رشد خلاقیت كودك كمك
میكند، اما در خانوادههایی كه فضای زندگی آنها خشك، رسمی و جدی است،
زمینهای برای بروز حس شوخطبعی كودك به وجود نمیآید و در نتیجه در
چنین محیطی بسیاری از كششهای خلاقانه كودك پنهان میماند.
او یك بچه است
زهرا
تازه به دنیا آمده و مریم تازه 4 ساله است. مادر همیشه به مریم میگوید
مامانجون تو دیگر یك خانم شدهای و من توقع دارم مسائل را بفهمی. تو یك
خانمی برای خودت. باید مراقب نینی باشی. باید نینی را بخوابونی. به من
كمك كنی. این خانم بودن اینقدر از طرف مامان تكرار میشود كه بالاخره صدای
مریم در میآید كه: خانم تویی! من هنوز بچهام. من كه قد تو نیستم. من
كه نینی ندارم. تحمیل نقشهای كاذب بزرگسالی به كودكان، روند رشد
اجتماعی آنان را مختل میسازد و سبب پدید آمدن رفتارهای نابهنجار و
تصنعی در آنها میگردد و همین امر باعث از بین رفتن بسیاری از
استعدادهای خلاق دوران كودكی میگردد