4- بی ثباتی در روش تربیت.
وقتی در زمان خشم و عصبانیت کودک خود را تنبیه می کنیم، چون در آن زمان کنترلی بر رفتار خود نداریم پس از مدت
کوتاهی
از رفتار خود پشیمان و نادم گشته و سعی در جبران آن می کنیم. به کودک رشوه
می دهیم، از خطاهای او چشم پوشی می کنیم و در اعمال تربیت او کوتاهی می
کنیم تا حمله مجدد و خشم و عصبانیت و این موضوع منجر به نوسانات و
ناهماهنگی هایی در روش والدگری ما می شود و مشکلات رفتاری کودک را افزایش
می دهد. معمولآ والدین زمانی کودک خود را کتک می زنند و او را
تنبیه بدنی و کلامی می کنند که در این روش تربیت، از یک طرف پرخاشگری و
خشونت و از طرف دیگر انعطاف ، تساهل زیاد و انفعال وجود دارد. ثبات و
تداوم در روشهای تربیتی از بین می رود ، نوع پیامد رفتاری کودک بستگی به
حالت احساسی والدین دارد. در این شرایط که ثباتی در روشهای والدگری وجود
ندارد و هیچ چیز از قبل قابل پیش بینی نیست پس از مدتی کودک گیج و آشفته
می شود، چون نمی داند رفتارهایش چه واکنشی را به دنبال خواهد داشت. مسلم
است که
پس از مدتی مشکلات رفتاری کودک افزایش می یابد و والدین خود را ناکام و ناتوان در مقابل بد رفتاری کودک احساس می کنند.
5- تضییع حقوق کودک.
تنبیه نباید منجر به تضییع حقوق کودک گردد.
مواردی
چون زندانی کردن در دستشویی و حمام، حبس کودک در مکان تاریک و ترسناک،
محروم کردن او از غذا و پوشاک، مقایسه، تمسخر، ارعاب و ترساندن او، قرار
دادن او در سرما و گرما، کتک زدن و تنبیه بدنی و ...کودک آزاری محسوب می
شوند و حقوق کودک را تضییع می کنند.
حال که مضرات و بی فایده
بودن تنبیه فیزکی، هیجانی و کلامی را فهمیدیم وقت آن است که روشهای خود را
عوض کنیم و از روشهای تنبیهی صحیح برای تربیت کودک خود استفاده کنیم.