متلک، حتی تهدید. کشاورز هم یک مرد مهندس می خواهد. به زن اعتماد نمی کند.
پول درست و حسابی هم که در کار نیست. تازه این روزها خواستگارها تا می
شنوند که فلان روستا کار می کنم، پا پس می کشند. می گویند پسر ما زن زندگی
می خواهد...
تلفن
زنگ می خورد. قول همکاری از من می خواهند. قرار می گذاریم توی فلان شرکت.
ذوق کرده ام. به مامان می گویم: بالاخره دخترت کار پیدا کرد.
آقایی
که تلفن کرده بود می گوید که این شغل فوق العاده و اکازیون است و نباید از
دستش بدهم. می پرسم کجا باید مشغول شوم. می گوید: روستای وشنوه.
می پرسم: کجا هست؟ می گوید: خیلی دور نیست.
از شرکت می زنم بیرون. قبول کرده ام که بروم. رشته ی کشاورزی خوانده ام دندم نرم. باید بروم همین جاها هم کار کنم دیگر.
یک
ماه بعد اعلام می کنم که دیگر نمی آیم. یکی دیگر را پیدا کنید. از دوری
راه و نگرانی به سلامت رسیدن که بگذریم، آنقدر توی این مسیر طولانی با
آدمهایی که بلد نیستند با یک خانم چطور رفتار کنند، روبرو شده ام که نگو.
متلک، حتی تهدید. کشاورز هم یک مرد مهندس می خواهد. به زن اعتماد نمی کند.
پول درست و حسابی هم که در کار نیست. تازه این روزها خواستگارها تا می
شنوند که فلان روستا کار می کنم، پا پس می کشند. می گویند پسر ما زن زندگی
می خواهد...
مادرم می گوید: خوب کردی بی خیالش شدی... کار تو نبود. برو معلم بشو.
می گویم: آخه مثلا من چهار سال درس خوانده ام. دانشگاه رفته ام خیرسرم.
مادرم می گوید: خودت خوب می دانی که کشاورزی کار پسرهاست. برو توی کار پژوهشش لااقل.
عصبانی
می شوم. میدانم مادرم راست می گوید. اصلا چرا راضی شدم تا ته آن چهار سال
را بخوانم و فکر بازار کارش نبودم؟ چرا دانشگاه اینقدر خروجی دختر فارغ
التحصیل کشاورزی دارد و به فکر نیست که لااقل ظرفیت مردانه اش را بیشتر
کند؟
***
اینهمه
فارغ التحصیل زن بیکار...یکی مثل من کشاورزی خوانده، یکی مثل مریم، مهندسی
معدن، و یکی مثل فائزه، میکروبیولوژی. چه فایده وقتی کار نیست. یا اگر
هست، آنقدر محیط مردانه و نگاه تحقیر آمیزی در مورد زنان دارد که نمی شود
به ادامه دادنش امیدوار بود. اصلا مگر همین محدثه نبود که معماری قبول شده
بود؟! باید کلاه ایمنی می گذاشت سرش و بالای ساختمانهای نیمه کاره می رفت
و نظارت می کرد. کارگرها هم گاهی لیچار بارش می کردند و گاهی پی حرفش نمی
رفتند. یکبار هم که با یکی از کارگرها دعوایش شده بود، از بالای سرازیری
نیمه ساز پله ها افتاد و کلی وقت، خانه نشین بود. همش می گفت اگر می رفتم
دنبال علاقه ی خودم که نویسندگیه، هیچ وقت اینجوری نمی شدم.
***
از
آنجایی که دولت در حال کوچک شدن است و بنگاههای خصوصی در حال افزایش، لذا
شانس استخدام افراد و بخصوص زنان، به شدت کاهش پیدا کرده و زنان برای
اشتغال مجبورند به شرکتهای خصوصی مراجعه کنند. اما در این مراکز ، به
زنان به عنوان نیروی کارِ پُر کار و کم توقع می نگرند. و هر جا که باشد،
چه فروشندگی مغازه و چه منشی و بازاریاب و غیره، دنبال نیروی خانم هستند.
البته این وسط ، زنان هم کمی تا قسمتی مقصرند که قبول می کنند و با اینکه
ممکن است حتی نیاز مالی هم نداشته باشند، به چنین محیط کار سطح پایینی
راضی می شوند. خیلی ها بعد از اینکه مدتی کار کردند و اوایلش هم راضی
بودند، بی خیال شده اند. تقریبا همه ی آنها سر این قضیه که به زنان حقوق
کافی داده نمی شود، توافق نظر دارند.
***
زنان،
به دلیل داشتن وظایفی چون مادری و همسرداری و خانه داری، عموما مجبور می
شوند که بین این وظایف و شغلی که در جامعه خواهند داشت، یکی را انتخاب
کنند. به عبارتی زنان کمی هستند که هم از پس کارهای دشوار خانه وهمسر و
فرزندانشان به خوبی برآیند، و هم در شغل شان موفق و راضی باشند. و البته
هستند شاغلان زنی که نتوانسته اند تعادلی بین وظایف برقرار کنند و حتی اگر
درآمد خوبی هم داشته باشند، در تربیت و تامین نیازهای روحی همسر و کودکان
خود ناموفق بوده اند.
***
از
آنجایی که دانشگاهها به تدریس تئوری ها بسنده کرده اند، لذا نیروی کار
ماهری از دانشگاهها فارغ التحصیل نمی شود که فورا جذب بازار کار گردد. مدت
زمانی هم که می گذرد تا شخص، کار مورد نظرش را بیابد، باعث می شود که مواد
درسی ای که برای موفقیت در شغلش به کارش میآید، فراموش کند. در نتیجه،
عموما کسانی که در رشته ی خودشان، کار پیدا می کنند، اعتماد به نفس چندانی
ندارند و بعد از مدتی دوباره به بیکاری می رسند.
***
و اما کسانی که در رشته ی خودشان، مشغول به کار نمی شوند، به چند دلیل این کار را انجام می دهند:
نیاز مالی برای تامین خانواده
کسب درآمد برای مستقل شدن از خانواده
نیاز به فعالیت و در اجتماع بودن
ترس از تنهایی
کسب حس اعتماد به نفس
فرار از ملامت اطرافیان
کسب تجربه و افزایش سابقه کار برای اقدامات آتی
و...
***
اشتغال
زنان، به دلیل حساسیت آنها برای متعهد ماندن و به انجام رساندن کامل وظایف
محوله، و نیز ظرافت هایی که برای انجام آن، به کار می گیرند می تواند برای
جامعه سودمند باشد اما ضمن آن، شرایطی هم هست که برای ایده آل شدن قضیه ی
اشتغال زنان،باید فراهم شود مثل:
اصلاح نگاه مردان جامعه به اشتغال زنان
تحصیل زنان در رشته های دانشگاهی ای که متناسب با جنسیت وتوان آنها در بازار کار تعریف شده
اضافه کردن مواد درسی خاصی در دانشگاهها ،که به افزایش مهارت کار در زنان کمک کند
حقوق کافی و متناسب با میزان تلاش و اعتبار فرد
خودباوری زنان برای اینکه به هر تقاضای کاری جواب مثبت ندهند
افزایش مهارت های فردی در زنان که بتوانند به خوداشتغالی برسند.
و بسیاری موارد دیگر...