يکشنبه 4 آذر 1403
(24 / 11 / 2024)
بازدید امروز :0 مرتبهبازدید دیروز :0 مرتبهبازدید کل :2158786 مرتبهآی پی شما :3.143.235.104سیستم عامل شما :Unknownمرور گر شما :Mozilla
صرفه جویی در همه چیز جز آموزش - صرفه جویی در همه چیز با آموزش
لطفا چند لحظه صبر نمایید.در حال انجام عملیات
امکان ارسال ديدگاه شما در اين باره، در قالب ارسال نظر در انتهاي همين صفحه قرار دارد. صاحبان وب سايت ها و فعالان اينترنتي مي توانند با ايجاد صفحه شخصي از امکان ارسال محتوا: مقالات, لينک, آگهي و...برخوردار شوند. امکانات و خدمات ما را مقايسه کنيد!
یادش آمد که چقدر دوست داشت فرزندشان پسر باشد... یادش آمد که چقدر دوست داشت فرزندشان پسر باشد.درب اتاق عمل باز شد. پرستار بود.- مژده بدهید : یک پسر کاکل زری!...حالا هم در بیمارستان بود.در باز شد.- پسرم اومده؟- «نه، داداش نیست، پرستاره»دختر این را گفت و پدرش را نوازش کرد!