يکشنبه 4 آذر 1403
(24 / 11 / 2024)
بازدید امروز :0 مرتبهبازدید دیروز :0 مرتبهبازدید کل :2158786 مرتبهآی پی شما :18.225.56.78سیستم عامل شما :Unknownمرور گر شما :Mozilla
نوین وب »« طراحی تخصصی بانکهای اطلاعاتی تحت وب تلفن: سلیمی 64 52 913 -0913
لطفا چند لحظه صبر نمایید.در حال انجام عملیات
امکان ارسال ديدگاه شما در اين باره، در قالب ارسال نظر در انتهاي همين صفحه قرار دارد. صاحبان وب سايت ها و فعالان اينترنتي مي توانند با ايجاد صفحه شخصي از امکان ارسال محتوا: مقالات, لينک, آگهي و...برخوردار شوند. امکانات و خدمات ما را مقايسه کنيد!
ترجمه : محسن خاتمی اشوی عزیز، آیا یک سیگاری که سیگار پشت سیگار می کشد می تواند مراقبه گون شود؟ من بیست و پنج سال است که سیگار می کشم و احساس می کنم که با سیگار کشیدن نمی توانم عمیقاٌ وارد مراقبه شوم؛ بااین وجود نمی توانم از سیگارکشیدن دست بردارم. آیا می توانید چیزی در این مورد به من بگویید؟ یک مراقبه کننده نمی تواند سیگار بکشد، به یک دلیل ساده که او هرگز احساس عصبی بودن نمی کند، در نگرانی و تشویش نیست. سیگار کشیدن بطور موقت می تواند کمک کند که نگرانی ها و تنش ها و عصبیت هایت را ازیاد ببری. سایر چیزها نیز کمک می کنند: جویدن آدامس هم همین کار را می کند، ولی سیگار بهتر از همه کار می کند. در عمق ناخودآگاه، سیگارکشیدن مربوط است به مکیدن شیر از پستان مادر. و با رشد تمدن، هیچ زنی مایل نیست که از سینه ی خود به فرزندش شیر بدهد__ طبیعی است: سینه را خراب می کند. پستان، زیبایی و گرد بودنش را ازدست می دهد. نوزاد نیازهای دیگری دارد. نوزاد نیازی به پستان گرد ندارد، زیرا با پستان گرد او خواهد مرد. اگر پستان واقعاٌ گرد باشد، وقتی که نوزاد آن را می مکد، نمی تواند نفس بکشد، پستان مادر جلوی بینی او را می گیرد و خفه خواهد شد. نیازهای نوزاد با نیازهای یک نقاش یا یک شاعر و مردانی که زیباشناس هستند تفاوت دارد! نوزاد نیاز به پستان دراز دارد تا بینی اش آزاد باشد تا بتواند هردو کار را بکند: هم تنفس کند و هم خودش را تغذیه کند. پس هر نوزاد سعی خواهد کرد تا پستان مادرش را براساس نیازهایش شکل بدهد. و هیچ زنی مایل نیست تا سینه هایش خراب شوند. این بخشی از زیبایی و تناسب اندام اوست. پس با رشد تمدن، کودکان زودتر و زودتر از شیر مادر محروم می شوند. و اشتیاق مکیدن سینه های مادر در ذهن های آنان باقی می ماند. و هرگاه مردم در وضعیت های عصبی هستند؛ دچار تنش و نگرانی هستند، سیگار کمک می کند. به آنان کمک می کند تا باردیگر یک نوزاد شوند و در دامن مادرشان آسوده شوند. سیگار چیزی بسیار نمادین است. درست مانند نوک پستان مادر است و دودی که از میان آن رد می شود درست به گرمی شیر مادر است. پس نوعی تقارن وجود دارد و تو به آن مشغول می شوی و برای لحظاتی به شکل یک نوزاد در می آیی که دغدغه ای ندارد، مشکل و مسئولیتی ندارد می گویی که بیست و پنج سال است سیگار می کشی و پشت سرهم دود می کنی؛ می خواهی آن را ترک کنی ولی نمی توانی. دلیل نتوانستن تو این است که باید دلایلی را که آن نیاز را تولید می کند تغییر بدهی. من با بسیاری از سانیاسین های خود در این کار موفق بوده ام. وقتی که برای نخستین بار به آنان توصیه کردم خنیدند.... نمی توانستند باور کنند که چنین راه حل ساده ای می تواند به آنان کمک کند. به آنان گفتم، "سعی نکنید سیگارکشیدن را ترک کنید، ولی یک شیشه شیر مخصوص کودکان را با خود داشته باشید. و در هنگام شب، وقتی کسی شما را نمی بیند، در زیر پتو از نوشیدن شیر گرم در آن شیشه لذت ببرید. دست کم هیچ ضرری به شما نمی زند." آنان گفتند، "ولی چگونه می تواند در ترک سیگار کمک کند؟" گفتم، "شما چطور و چرا را فراموش کنید__ فقط انجامش بدهید. این کار به شما خوراک خوبی را قبل از خواب می دهد و ضرری ندارد. و احساس من این است که روز بعد احساس نیاز شدید به سیگار نخواهید داشت. پس تعداد سیگارهایتان را بشمارید." و آنان متعجب شده بودند... آهسته آهسته سیگارها ازبین رفتند، زیرا نیاز اساسی آنان که در ذهن هایشان باقی مانده بود، ارضا شده بود: آنان دیگر کودک نبودند، بالغ می شدند و سیگارها ازبین رفتند. تو نمی توانی سیگار را ترک کنی. باید در زمان حال جایگزینی پیدا کنی که بی ضرر باشد، سالم تر باشد تا رشد کنی و سیگارکشیدن به خودی خود متوقف شود. کودکان خردسال این را می دانند. من این راز را از آنان آموخته ام. اگر کودک گرسنه باشد و گریه کند و مادرش دور از او باشد، آنگاه او شست خودش را در دهانش می گذارد و آن را می مکد. و آنگاه تمام شیون و زاری و گرسنگی را ازیاد می برد و به خواب می رود. او یک جایگزین یافته است__ با اینکه آن جایگزین به او خوراک نخواهد داد، دست کم یک احساس مشابه را به او می دهد. او را آسوده می کند. من این مکیدن شست را با چند تن از سانیاسین های خود آزمایش کرده ام. اگر خیلی می ترسی که شیشه شیر بیاوری و می ترسی که زنت خبردار شود و یا فرزندانت آن را ببینند، آنگاه بهترین راه این است: انگشت شست خودت را در دهان بگذار. آن را بمک و لذت ببر. آنان همیشه به این روش خندیده اند، ولی همیشه بازگشته و گفته اند، "این کمک می کند و شمار سیگارهای روز بعد کمتر می شود و به کم شدن ادامه می دهد." شاید چند هفته طول بکشد تا بطور کلی از سیگار کشیدن دست برداری. و زمانی که بدون ترک کردن، آن ها خودشان ازبین بروند..... اگر تو دست بکشی این یک سرکوب کردن است و هرچیزی که سرکوب شود با نیروی بیشتری دوباره بازمی گردد و انتقام خواهد گرفت. هرگز چیزی را ترک نکنید. سبب اساسی آن را پیدا کنید و سعی کنید جایگزینی که مضر نباشد برایش پیدا کنید: تا که سبب اصلی ازبین برود__ سیگار فقط یک عارضه است. پس نخستین نکته این است که ترک کردن را ترک کن. دوم اینکه یک شیشه شیر با پستانک برای خودت تهیه کن و خجالت نکش. اگر خجالت می کشی آنوقت از شست خودت استاده کن. انگشت شست زیاد عالی نیست ولی کمک خواهد کد. و من هرگز ندیده ام که کسی از این روش من استفاده کند و موفق نشود. یک روز ناگهان به خود خواهد آمد و خواهد دید که بی جهت سلامت خودش را ازبین می برد و بجای فرودادن هوای پاک و خالص دود کثیف را وارد می کند و ریه هایش را نابود می سازد. و این مشکل بیشتر و بیشتر خواهد شد، زیرا با رشد نهضت آزادی زنان، نوزادان بیشتری از شیرمادر محروم خواهند شد. من نمی گویم که آنان باید از پستان مادر تغذیه شوند، بلکه باید چیزی را بعنوان جایگزین سینه به آنان داد تا ناخودآگاه آنان زخم برندارد و این برایشان تولید مشکل نکند __آدامس و سیگاربرگ و سیگار و غیره.... این ها عوارض هستند. در کشورهای مختلف متفاوت است. در هندوستان مردم به جویدن برگ های پانPan ادامه می دهند و یا مردمان بسیاری دیگری انفیه snuff مصرف می کنند. همگی این ها یکسان است. انفیه به نظر خیلی متفاوت می آید، ولی چنین نیست. مردمی که عصبی باشند، پرتنش و پر تشویش باشند، یک مقدار انفیه وارد بینی می کند. این سبب یک عطسه ی خوب می شود و ذهنشان را پاک می کند و تمام وجودشان می لرزد و احساس خوبی پیدا می کنند. ولی آن تشویش ها بازمی گردند. انفیه نمی تواند آن را ازبین ببرد. شما باید خود ریشه ی عصبی بودن را ازبین ببرید. چرا باید عصبی باشید؟ روزنامه نگاران بسیاری به من گفته اند، "یکی از بزرگترین مشکلات با شما این است که ما احساس عصبی بودن می کنیم." و آنان گفته اند، "این عجیب است، زیرا ما با سیاستمداران مصاحبه می کنیم و آنان عصبی می شوند، ما آن ها را عصبی می کنیم. ولی شما ما را عصبی می کنید و بلافاصله نیاز به کشیدن سیگار پیدا می کنیم. و آنوقت شما نمی گذارید ما سیگار بکشیم. سیگار کشیدن در نزد شما ممنوع است چون شما حساسیت دارید! شما راهکار بزرگی دارید! ما نمی توانیم سیگار بکشیم و شما ما را عصبی می کنید و آنوقت با این حساسیت که دارید نمی گذارید ما سیگار بکشیم! پس برای ما هیچ راهی باقی نگذاشته اید!" ولی چرا آنان باید نزد من عصبی باشند؟ آن سیاستمداران مردمانی قدرتمند هستند__ اگر نزد آنان عصبی شوند، قابل درک است. ولی واقعیت این است که آن سیاستمداران قدرتمند از دورن خالی هستند و آن قدرت از دیگران وام گرفته شده؛ و آنان از محترم بودن خودشان می ترسند. هر کلامی که به زبان می آورند باید دوبار روی آن فکر کنند. آنان عصبی هستند زیرا که این روزنامه نگارها می توانند موقعیتی را ایجاد کنند که نفوذ آنان را نزد مردم ازبین ببرد. تصویری که آنان از خودشان خلق کرده اند باید بهتر و بهتر شود. این ترس آنان است. به دلیل این ترس، روزنامه نگاران__ هر روزنامه نگاری که قدرتی هم ندارد __ می تواند آنان را عصبی کند. در مورد من، مشکلی وجود ندارد. من هیچ خواهشی برای محترم بودن ندارم. من بقدر کافی رسوا و بدنام هستم__ نمی توانند بیش از این مرا بدنام کنند. من هرکاری که لازم بوده تا عصبی شوم را انجام داده ام؛ قبلاٌ ترتیبش را داده ام! آنان چه کار می توانند با من بکنند __ من هیچ قدرتی ندارم که از دست بدهم و می توانم هرچه که بخواهم بگویم، زیرا من نگران تناقض گویی و ناپیوستگی در سخنانم نیستم. برعکس، از تناقض گویی و ناپیوسته سخن گفتن لذت می برم آنان احساس عصبی بودن می کنند، و عصبی شدن بلافاصله این فکر را می آورد که کاری کنند که مشغول شوند، تا کسی نفهمد که عصبی هستند. فقط تماشا کن: وقتی که احساس می کنی نیاز به کشیدن یک سیگار داری، فقط تماشا کن که چرا به آن نیاز داری. چیزی وجود دارد که تو را عصبی می کند، و نمی خواهی که گیر بیفتی. به یاد داستانی افتادم... یک روز در کلیسایی در نیویورک، اسقف وارد شد و نگاهش به یک مرد عجیب افتاد، یک هیپی کامل. ولی آن مرد اسقف را عصبی کرد زیرا در چشمان اسقف نگاه کرد و گفت، "می دانی من کیستم؟ من عیسی مسیح هستم." اسقف به واتیکان تلفن زد و از پاپ پرسید، "من چه باید بکنم؟ مردی با قیافه ی هیپی ها اینجاست و شباهت به عیسی مسیح دارد. و من اینجا تنها هستم و او صبح اول وقت آمده است. کسی هرگز به من نگفته که وقتی عیسی مسیح آمد چه باید بکنم، پس من نیاز به دستورات شما دارم تا هیچ اشتباهی مرتکب نشوم." خود پاپ هم عصبی شده بود. او گفت، "فقط یک کار بکن: خودت را به کاری مشغول کن! چه کار دیگری می توانی بکنی؟ و در عین حال به ایستگاه پلیس محلی زنگ بزن. و به نظر مشغول برس تا آن مرد نتواند بفهمد که تو عصبی هستی!" سیگار کشیدن کمک می کند تا به نظر سرگرم و مشغول بیایی؛ عصبی بودنت توسط آن پوشانده می شود. پس سعی نکن سیگار کشیدن را ترک کنی؛ وگرنه احساس عصبی بودن خواهی کرد و سپس به همان الگوی رفتاری گذشته بازمی گردی. خواسته برای سیگارکشیدن وجود دارد زیرا چیزی در تو ناکامل مانده است. آن را کامل کن__ و روش های ساده ای برای کامل کردن آن وجود دارد. فقط یک شیشه شیر بچه کافی است. به تو خوراک خوبی می دهد، تو را سالم تر کند و تمام خواسته ات را برای مشغول به نظررسیدن باخودش می برد