گزارشی درباره حملههای وحشت (یا حملههای پانیک) شامل آشنایی با حمله پانیک و علائم آن و اینکه چگونه با حملات پانیک مقابله کنیم.
یک شب، درست هفت سال، من تمام هوشیاری ام را از دست دادم. هر چیزی که در ذهنم داشتم.
من در رختخواب دراز کشیده بودم و تلاش
میکردم تا بخوابم. کاری معمولاً هر شب انجام میدادم. ناگهان احساس کردم
که همه اعصاب در تمام بدنم آتش گرفتهاند. عضلاتم مانند میلههای فولادی
راست شده بود و احساس میکردم که قلبم در حال انفجار است. اولین عکس العمل
من این بود؛ چنگ زدن به تشک.
در آن زمان تنها سه گزینه برای فکر کردن
داشتم: اول این که من دیوانه شدهام. دوم این که من دارم کارهای دیوانه
واری انجام میدهم و سومین فکر، ناامید کنندهترین فکرم بود. من در حال
مرگ هستم. کم کم این فکر داشت بر من مسلط میشد که برای رهایی و فرار از
آن جهنم، از روی تخت بلند شده و به بیرون اتاق فرار کنم و یا این که حتی
خود را از پنجره به پایین بیندازم.
اما این فکر هم عملی نبود. من نمیتونیسم از
جایم تکان بخورم. همه عضلاتم از ترس فلج شده بود. درست مانند وقتی که شما
با یک زنجیر بسته شدهاید و ماشینی با تمام سرعت به طرف شما میآید.
ماشینی در کار نبود اما خطر و ترس تمام وجود من را گرفته بود.
چهل و پنج دقیقه بعد همه چیز تمام شده بود.
در آن زمان من متقاعد شده بودم که یک دیوانگی موقت از من عبور کرده است
اما جستجوهای بیشتر من را با تشخیص باورپذیرتر روبرو کرد؛ یک حمله پانیک.
حمله پانیک (Panic Attack یا حمله وحشت) به
وضعیتی گفته میشود که بدون هیچ مقدمه سازی و هشدار قبلی فرد در آن یک
احساس قوی و غیر قابل توضیح از ترس و هراس را تجربه میکند. این احساس در
طول 10 دقیقه به اوج خود میرسد و حداقل با چهار علامت از نشانههای زیر همراه است:
* ضربان قلب
* لرز
* احساس خفگی
* سرگیجه
* تعریق شدید
* کوتاهی تنفسی
* تهوع
* کرختی یا بی حسی
علاوه بر این نشانهها احساسهایی نیز بیمار را همراهی میکنند. احساس دیوانگی، از دست دادن کنترل و یا نزدیکی مرگ از جمله احساسهای شایع بیماران است. در کنار اینها احساس غیر واقعی بودن محیط اطراف و یا جدا شدن از جسم
هم میتواند در طول یک حمله پانیک اتفاق بیفتد. خود من حداقل نیمی از این
نشانهها را تجربه کردهام وقتی که بدون هیچ هراسی آماده بودم تا علایم و
نشانههایی را که در طول یک حمله برایم اتفاق میافتد بررسی کنم.
خروج از ترس
حملات پانیک آن قدرها هم که شما فکر
میکنید نادر نیستید. متخصصین میگویند که بیشتر از یک چهارم مردم در تمام
طول زندگیشان حداقل یک حمله پانیک را تجربه میکنند. اغلب این حملات ناگهانی
و بدون اعلام قلبی به سراغ ما میآیند اما در بعضی مواقع ثابت شده است که
وقوع این حملات میتواند با وقایع پر استرس و نگرانی همراهی داشته باشد.
در بررسیای که بر روی بیماران با چنین
حملاتی انجام شد مشخص شد که ایشان اگرچه پیش از حمله یک استرس واقعی را که
بتواند باعث ایجاد چنین حالتی شود، تجربه نمیکنند. ولی در حدود شش تا هشت
ماه قبل از حمله پانیک با واقعی مانند تغییرات شغلی، جابجایی منزل، طلاق
یا حتی ازدواج و یا حاملگی روبرو بودهاند. وقایعی که قالبهای روزمره
زندگی را تحت تأثیر قرار میدهند.
وقتی که شما در مدتی زمان کوتاهی با تغییرات
سریعی در زندگی روبرو میشوید حتماً تحت تأثیر قرار میگیرد. ممکن است که
مشکلتان را حل کنید، فراموششان کنید و... یا این که به حملات پانیک دچار
شوید. اگر شما استعداد دچار شدن به حملات پانیک را داشته باشید آن وقت است
که یک ناخوشی درونی و البته ساده میتواند بر روی شما تأثیر گذاشته و
تحملتان را کاهش دهد تا جایی که به ذهن و بدن شما پیغامهای مخربی فرستاده
شود. پیغامهای شروع حمله.
حالا میخواهم واقعیت دیگری را در مورد
حملات پانیک خودم برایتان فاش کنم. در واقع بعداً متوجه شدم این حملات
چندان هم ناگهانی نبودهاند. وقتی بیشتر جستجو کردم ریشه تمام این مشکلات
را پیدا کردم. من شش ماه قبل از شروع حملات برای ادامه تحصیل از اسپانیا
به آمریکا مهاجرت کرده بودم و البته برای رسیدن به دانشگاه خوب و مورد
علاقهام چند بار ناچار شدم از یک ایالت به ایالت دیگری نقل مکان کنم.
مدام ارتباطی را آغاز و بعد ناچار به قطع آن و شروع به یک رابطه جدید
دیگری میکردم. آن موقع خودم هم خبر نداشتم که دارم شرایط را برای وقوع یک
حمله پانیک فراهم میکنم.
ولی یک سئوال در ذهن من نقش بسته بود. همه
ما در زندگی دچار استرس میشویم یا چیزی را از دست میدهیم. چرا یک اتفاق
مشابه، کار بعضی از ما را به حملات پانیک میکشاند و بعضیهای دیگر به
راحتی و با خوردن یک لیوان لیموناد با مشکلاتشان کنار میآیند. متخصصان
هنوز هم به درستی نمیدانند که استرس چگونه باعث وقوع حملات پانیک میشود
اما بعضی حدس میزنند که این اتفاق میتواند ناشی از آسیب به فرآیندهای
طبیعی اعصاب حسی در اثر تحمیل استرس به فرد باشد.
یک نظریه با بیان این که ذهن برخی از افراد
به واسطه شکل تنظیمبندیشان حساسیت بیشتری نسبت به وقایع استرس آور نشان
میدهند از تئوری ذهنهای تحریک پذیر حمایت میکنند. به نظر آنان این
تحریک پذیری ناشی از اشتباه مغز در تقسیم بندی وقایع خطرناک در نظر گرفته
میشود و در نتیجه علایم هشدار دهندهای به بدن مخابره میکند. در کنارهمه
اینها نقش ترکیب ژنی در استعداد ذاتی انسانها به تمایل به سمت تجربه
حملهی پانیک نیز میتواند بررسی شود.
بررسیهای مغز در زمان وقوع حملههای پانیک نشان دادند که هنگام رخداد این حملات ساخت هورمونهایی در مغز تحریک میشود. که به طور ذاتی در زمان جنگ و یا پرواز در بدن ساخته میشوند. دوتا از این هورمونها آدرنالین و نودآدرنالین هستند. در شرایط معمولی این هورمونها باید وقتی ترشح شوند که شما با یک ببر یا خرس روبرو میشوید و نه در هنگامی که راحت در تختخوابتان خوابیده اید.
این هورمونها با ترشحشان شما را برای
مقابله با وضعیت دشوار احتمالی آماده میکنند. در نتیجه کارکرد این
هورمونها هم سیستم تنفسی و هم سیستم چرخش خون را فعالتر و پرکارتر
میکنند تا بدن بتواند در مقابل خطر عکس العمل مناسبی داشته باشد. در اثر
این هورمونها میزان زیادی اکسیژن به مغز پمپ میشود تا مرکز فرماندهی بدن
بتواند در برابر خطرهای تهدید کننده حیات سریعترین واکنش ممکن را داشته
باشد. مشکل واقعی این جاست که در حملات پانیک همه این اتفاقها در داخل
بدن به وقوع میپیوندد اما در محیط بیرون هیچ خطر واقعی تهدید کنندهای
وجود ندارد.
وقتی شما وحشت زده میشوید و همهی
فرآیندهای بدنتان افزایش پیدا میکنند و البته هیچ خطر واقعیای را
نمییابید آن وقت است که گیج میشود و این حیرت و تعجب بر میزان ترس شما میافزاید.
بعضی از محققین بر این باورند که ممکن است
نورآدرنالین مسئول بیشتر پریشانی به وجود آمده در بیماران باشد.
نورآدرنالین میتواند بر روی لوب فرونتال مغز که مسئول قضاوت و استدلال
است اثر گذاشته و علاوه بر دیگر فرآنیدهای مغزی به شکل واضحی به روی قدرت
تفکر افراد تأثیر میگذارد. وقتی که یک فرد نمیتواند به درستی اتفاقات
اطراف و زنجیرهی احساسهای منفی که به سویش هجوم میآورد را درک کند آن
وقت است که دچار اشتباه در ارزیابی از شرایط شده و تصور میکند که دچار
حمله قلبی شده و یا در حال مرگ است.
چیز دیگری که مرا بیشتر از حملات پانیک
میترساند این بود که پیش از وقوع این حملات من هیچ فعالیت خاص، شدید و یا
خارج از معمولی را انجام نمیدادم و این حالات بدون هیچ تحریک کنندهی
خاصی روی میداد وقتی که من روی تختم دراز کشیده بودم، این حالتی است که
در نوعی از حملات پانیک به نام «حملات خودبخ خودی» اتفاق میافتد حملات
هیچ ارتباط روشنی با رخداد واقعه حیرت یا ترس آور ندارد. درست است که من
در ماههای پیش از وقوع این حملات میزان طبیعی از فشار و استرسهای محیطی
را تحمل کرده بودم ولی در حقیقت حملات من یک پاسخ سریع و عینی به این
اتفاقات نبود.
در نوع دیگر از حملات فوبیا (یا هراس)، این
وقایع به اتفاقات محیطی ارتباط پیدا میکنند که فرد با یک شرایط ویژه که
باعث ترس او میشود روبرو شده است مثل وقتی که یک فرد «کلاستروفوت» [فردی
که از قرار گرفتن در فضای بسته میترسد] وارد یک فضای سر بسته میشود. از
سوی دیگر داشتن یک بیماری زمینهای خاص میتواند در شیوه بروز حملات پانیک
تأثیر داشته باشد. به عنوان نمونه افرادی که مبتلا به آسم هستند نسبت به
دیگران تا 2 برابر از احتمال بیشتری برای تجربه تنفس کوتاه به عنوان اولین
علامت یک حمله پانیک برخوردار هستند.
برخی افراد نیز هستند که در اثر مصرف بعضی
مواد شیمیایی به این حملات دچار میشود. موادی مانند کافئین، نیکوتین و
بعضی از داروهای دیگر میتوانند جرقه وقوع یک حمله پانیک را در یک فرد
بزنید چراکه اینها موادی هستند که باعث ایجاد علایم تحریکی در یک فرد
میشوند. (مثل عصبانیتی که گاه پس از خوردن چند فنجان قهوه اسپرسو احساس
میکنیم). متأسفانه در غرب نزدیک به یک سوم تا نیمی از بیمارانی که اولین
بار یک حمله پانیک را تجربه میکنند از سابقه مصرف «ماری جوانا» پیش از وقوع حمله خبر میدهند.
چگونه با حملات پانیک مقابله کنیم!
پیش از هر چیز این بستگی به نوع حمله ما
دارد. اگر ما از آن دستهای هستیم که پیش از حمله، یک استرس فوق العاده را
تجربه میکنیم و به عبارت دیگر این یک عامل بیرونی است که ما را به داخل
حملات پانیک هل میدهد معمولاً به صورت ناخودآگاه به سراغ آموختن روشهایی
میرویم که با کمک آنها میتوانیم استرسمان را کنترل کنیم، چیزهایی مثل
مدیتیشن یا یوگا.
متأسفانه باید بگویم که در بیشتر اوقات این کلاسها به شما جواب نداده و
تأثیری در میزان وقوع حملات بعدی پانیک در شما ندارند. زیرا در بیشتر
اوقات شما نمیتوانید هیچ پیش گویی درباره آن که حمله بعدی در چه زمان یا
مکانی به وقوع میپیوندد داشته باشید. پزشکان نیز به طور معمول درمان یا
دارویی خاصی را در این رابطه برایتان تجویز نمیکنند مگر این که تعداد
حملات شما بالا و البته این حملات برای شما ناتوان کننده باشد. اما شیوه
واکنش شما در زمان بروز حملات میتواند به شما کمک کند تا از وقوع
واکنشهای عصبی غیر قابل کنترل جلوگیری به عمل آورید. ما سعی میکنیم
درباره راهی با شما صحبت کنیم که کمکتان میکند تا با ترسها روبرو شده و
آنها را شکست دهید.
قبل از هر چیز و البته پیش از وقوع حملات
بدانید که حملات پانیک هیچ آسیبی به شما نخواهند رساند. در جلسات درمانی
به مراجعین گفته میشود که اگر چه حملات پانیک ناراحت کننده و البته آزار
دهنده هستند اما در حقیقت هیچ خطری را برای بیماران ایجاد نمیکنند.
دوم این که باید از کمک نزدیکانتان استفاده
کنید. اگر احتمال میدهید که بدون هیچ دلیل خاصی دچار حملات پانیک میشوید
اجازه بدهید که خانواده، دوستان و حتی همکاران مورد اطمینان از بیماری شما
و البته علایمش اطلاع داشته باشند. در این صورت اگر در هنگام وقوع حملات
در کنارتان باشند میتوانند به شما قوت قلب داده و در عبور از حملات
یاریتان کنند.
سوم؛ شما میتوانید با پزشک خود صحبت کیند و
از او بخواهد که برایتان از داروهای بنزودیازپین نسخهای بنویسید. شما
میتوانید این قرصها را همراه داشته باشید و وقتی احساس کردید پانیک
نزدیک است از آنها استفاده کنید.
بنزودیازپینها در عرض چند دقیقه می توانند
که میزان فعالیت نوروترانسمیتری در مغز را به نام گاما بوتیریک اسید
(GABA) افزایش دهند. این نوروترانسمیتر در مغز شما اثر آرامش بخش خوبی را
به جا میگذارد. البته این داروها برای کسانی که به مدت طولانی با این
گونه حملهها دست به گریبانند انتخاب مناسبی نیست، زیرا که میتواند باعث
اعتیاد آنها شود. بنزودیازپینها برای افرادی مناسب است که تعداد
حملاتشان کم است. شاید باورکردنی نباشد اما گاهی اوقات اطمینان بیمار به
این که یک ورق قرص در جیبش دارد میتواند به طور کلی از بروز حمله پانیک
جلوگیری میکند.
در صورت وقوع حمله سریع بنشینید تا
دیگر ترسی از افتادن نداشته باشید. بعد از این عضلات ساق پا، دست و شکمتان
را سفت کنید. این کار باعث میشود تا خون بدن شما به سمت سرتان جریان
بیابد و البته این جریان از بیهوشی شدن شما جلوگیری میکند.
سعی کنید فکرتان را از وقوع حمله منصرف
کنید. در مقابل یورش افکار منفی سعی کنید به سراغ کارهای ساده و راحت
بروید. میتوانید تنها سکوت کنید و بنشینید و یا این که به سراغ تماشای
تلویزیون بروید. شاید به نظرتان خنده دار برسد اما میتوانید اتاقتان را
مرتب کنید. درست شنیدید. به سراغ کمد لباسها بروید و بعد هم سری به
میزتان بزنید. حتماً چیزی برای منظم کردن وجود دارد.
در نهایت هنوز هم امکان رفتن به بیمارستان
وجود دارد. اگر نمیتوانید هیچ کمکی به خودتان بکنید و باز هم احساس یک
حمله قلبی و یا سکته را دارید به اطرافیان بگویید که شما را به اورژانس
برسانند. آن جا حتماً دکتری را پیدا خواهید کرد که برایتان داروهای اضطراب
را نسخه کند و البته که این ممکن است باعث آرام شدن شما شود.
وقتی که حمله تان تمام شد، واقعاً آن را
تمام شده بدانید. این امر طبیعی است که شما برای یک تا دو روز احتیاج به
استراحت داشته باشید و علاقه مند نباشید تا دوباره به همان محل یا موقعیتی
بازگردید که در آن حمله اتفاق افتاده است، اما اگر این وضعیت بیشتر از 3 روز طول بکشد آن وقت است که باید به یک روان پزشک مراجعه کنید تا به شما برای وفق یافتن با شرایط کمک کند.
گاهی اوقات حملههای پانیک به یک یا دو حمله
خلاصه نیم شوند و در فرد همیشه ترسی از وقوع دوباره این حملات وجود دارد
این ترس میتواند حتی فرد را از فعالیتهای عادی روزانهاش محروم کند.
دانشمندان معتقدند که این حالت در اثر یک کمبود ارثی سروتونین در مغز
بیمار اتفاق میافتد.
سروتونین یک ماده شیمیایی عادی مغز انسان
است که باعث میشود تا یک فرد خلق ثابتی داشته و البته احساس خوبی داشته
باشد. در حدود چهار سال پیش محققان دریافتند که بیماران پانیک تا حدود 30
درصد از مردم عادی دچار نوعی کمبود در رسپتور خاصی برای سروتونین هستند.
حملات پانیک اگرچه ناتوان کننده هستند. اما
از سوی دیگر یکی از درمان پذیرترین بیماریهای روانی نیز هستند. درمان
شناختی به تنهایی و یا همراه با داروهای ضد افسردگی میتواند در 70 تا 90
درصد از بیماران به کاهش و یا جلوگیری کامل از وقوع حملات پانیم بیانجامد،
اتفاقی که در طول چند هفته تا چند ماه اتفاق میافتد.