یکی از دوستانش میگفت: فروغ
تجسم آزادی بود، در محبس، اگر بتوانید حداکثر آزادی و حداکثر حبس را مجسم
کنید، فروغ همین بود و تلاطمهایش نیز از این بود. او شادترین و
غمگینترین...
فروغ
در روز هشتم دی ماه در خیابان معزالسلطنه کوچه خادم آزاد در محله امیریه
تهران از پدری تفرشی و مادری کاشانیتبار به دنیا آمد. فروغ فرزند چهارم توران وزیری تبار و سرهنگ محمد فرخزاد است. از دیگر اعضای خانواده او میتوان برادرش، فریدون فرخزاد و خواهر بزرگترش، پوران فرخزاد را نام برد.
سرودن اولین شعر
فروغ ۱۲ سال پیش از مرگش، اولین شعر خود را به مجله روشنفکر
سپرد و همان هفته بود که صدها هزار نفر با خواندن شعر بیپروای او با نام
شاعری تازه آشنا شدند که چندی بعد به اوج شهرت رسید و آثارش هواخواهان
بسیار یافت؛ و در همان روزها بود که یکی از شاعران معروف، او را در
بیپروایی و دریدن پرده ریاکران با حافظ تشبیه کرد و نوشت: «که اگر در
قدرت کلام هم به پای لسانالغیب برسد حافظ دیگری خواهیم داشت.» فروغ با
مجموعههای اسیر، دیوار و عصیان در قالب شعر نیمایی کار خود را آغاز کرد.
ازدواج با پرویز شاپور
فروغ در سالهای ۱۳۳۰ در ۱۶ سالگی با پرویز شاپور نویسنده ایرانی که ظاهراً پسرخاله وی بود، ازدواج کرد. این ازدواج در سال ۱۳۴۳ به جدایی انجامید. حاصل این ازدواج، پسری به نام کامیار شاپور
بود. پرویز شاپور و فروغ فرخزاد، در نامهها و نوشتههای خویش از کامیار،
با نام ”کامی” یاد میکردند. فروغ پیش از ازدواج با شاپور، با وی
نامهنگاریهای عاشقانهای داشت. این نامهها به همراه نامههای فروغ در
زمان ازدواج این دو و همچنین نامههای وی به شاپور پس از جدایی از وی
بعدها توسط کامیار شاپور و عمران صلاحی منتشر گردید.
نامههای
نامههای فروغ فرخزاد به پرویز شاپور را نه تنها به خاطر اینکه از طرف
فروغ نوشته شدهاند خواندنی است بلکه اینها نامههای گذشته است اینها
حرفهایی است که در گذشته مطرح بوده ولی … کمی که فکر میکنیم …. کمی که
مقایسه میکنیم میبینیم با حرفهایی که امروزه در جامعهی ما گفته میشود
چندان فرقی ندارد و در برخی موارد اصلا فرق ندارد … بحث تلخ و شیرین مهریه
در نامههای قبل از ازدواج! که پنداری قیمتی است برای انسانها!
دلتنگیهایی که از سوی پدران و مادران برای فرزندان ایجاد میشود و تنها
دلیل آن تفاوت نگرشی است که دو طرف به زندگی دارند و این تنها با گذشت
زمان و اختلاف زمان ایجاد میشود!
محدودیتهایی که برای زنان بوده و هست در بخش نامههای زندگی مشترک به خوبی قابل حس است!
این نامهها از سه بخش تشکیل شده است.
سه بخش زندگی فروغ؛
پیش از پیوند (۱۶ نامه)
زندگی مشترک (۲۲ نامه)
پس از جدایی (۱۸ نامه)
سفر به ایتالیا
پس
از جدایی از شاپور، فروغ فرخزاد، برای گریز از هیاهوی روزمرگی، زندگی
بسته و یکنواخت روابط شخصی و محفلی، به سفر رفت. او در این سیر و سفر،
کوشید تا با فرهنگ غنی اروپا آشنا شود. با آنکه زندگی روزانهاش به سختی
میگذشت، به تأتر و اپرا و موزه میرفت. وی د ر این دوره زبان ایتالیایی و
همچنین فرانسه و آلمانی را آموخت. سفرهای فروغ به اروپا، آشناییاش با
فرهنگ هنری و ادبی اروپایی، ذهن او را باز کرد و زمینهای برای دگرگونی
فکری را در او فراهم کرد.
آشنایی با ابراهیم گلستان و کارهای سینمایی فروغ
آشنایی
با ابراهیم گلستان نویسنده و فیلمساز سرشناس ایرانی و همکاری با او، موجب
تغییر فضای اجتماعی و درنتیجه تحول فکری و ادبی در فروغ شد.
در سال
۱۳۳۷ سینما توجه فروغ را جلب میکند. و در این مسیر با ابراهیم گلستان
آشنا میشود و این آشنایی مسیر زندگی فروغ را تغییر میدهد. و چهار سال
بعد یعنی در سال ۱۳۴۱ فیلم خانه سیاه است را در
آسایشگاه جذامیان تبریز میسازند. و در سال ۱۳۴۲ در نمایشنامه شش شخصیت در
جستجوی نویسنده بازی چشمگیری از خود نشان میدهد. در زمستان همان سال خبر
میرسد که فیلم خانه سیاه است برنده جایزه نخست جشنواره اوبرهاوزن شده و
باز در همان سال مجموعه تولدی دیگر را با تیراژ بالای سه هزار نسخه توسط انتشارات مروارید منتشر کرد.
افتخاری بزرگ بود برای یک زن ایرانی. لیکن فروغ در جستجوی افتخارات رسمی نبود و خود در مصاحبهای در بارهی این جایزه گفت:
(
این جایزه برایم بی تفاوت بود. من لذتی را که باید میبردم از کار برده
بودم. ممکن است یک عروسک هم به من بدهند. عروسک چه معنی دارد؟ جایزه هم
عروسک است…)
در
سال ۱۳۴۳ به آلمان، ایتالیا و فرانسه سفر میکند. سال بعد در دومین
جشنواره سینمای مولف در پزارو شرکت میکند که تهیه کنندگان سوئدی ساختن
چند فیلم را به او پیشنهاد میدهند و ناشران اروپایی مشتاق نشر آثارش
میشوند. پس از این دوره، وی مجموعه تولدی دیگر را منتشر کرد. اشعار وی در
این کتاب تحسین گستردهای را برانگیخت.
این خود شاعر بود که به راستی
دیگرباره تولد مییافت. در هیات یک شاعر جهانی که شعرش از مرزهای بومی
سرزمین خویش و زبان مادری خویش گذشته است. (تولدی دیگر) حادثه ای فراموش
نشدنی بود در تاریخ شعر معاصر ما و در تاریخ ادبیات ما. خود فروغ نیز این
کتاب را بیشتر از کتابهای دیگرش دوست میداشت. خودش دربارهی این کتاب
میگوید:
(من همیشه به آخرین شعرم بیشتر از هر شعر دیگرم اعتقاد پیدا
میکنم. دورهی این اعتقاد هم خیلی کوتاهست، بعد زده میشوم و همه چیز به
نظرم ساده لوحانه میآید. من از کتاب (تولدی دیگر) ماهها است که جدا شده
ام. با وجود این فکر میکنم که از آخرین قسمت شعر (تولدی دیگر) میشود
شروع کرد….)
و آخرین قسمت شعر (تولدی دیگر) که آخرین شعر این کتاب نیز هست چنین است:
(من پری کوچک غمگینی را
میشناسم که در اقیانوس مسکن دارد
و دلش را در یک نی لبک چوبین
مینوازد آرام، آرام
پری کوچک غمگینی
که شب از یک بوسه میمیرد
و سحرگاه از یک بوسه به دنیا خواهد آمد.)
پس از آن مجموعه ایمان بیاوریم به آغاز فصل سرد را منتشر نمود.
فروغ
زبان ایتالیایی و آلمانی را طی اقامت چند ماههی خود در اولین سفرش به این
دو کشور که در سال ۱۳۳۶ بود، فرا گرفته بود و این دو زبان را به خوبی حرف
میزد. زبان فرانسه را هم به قدر احتیاج حرف میزد، ولی با مرتب زبان
انگلیسی در چهار سال اخیر، این زبان را هم در حرف زدن و هم در نوشتن و
ترجمه کردن، خوب فرا گرفته بود.
نمایشنامه ی (ژان مقدس) از (برنارد شاو) و سیاحتنامهی (هنری میلر) در یونان به اسم (ستون سنگی ماروسی)
را به فارسی ترجمه کرده بود که هنوز چاپ نشده. ترجمهی (ژان مقدس) که شرح
زندگی (ژاندارک) است، به این منظور بود که در سال آینده این نمایشنامه روی
صحنه بیاید و خودش میخواست نقش (ژاندارک) را بازی کند.
در تابستان سال ۱۳۴۳ برگزیدهی اشعار او چاپ شد.
در
سال ۱۳۴۴ سازمان یونسکو یه فیلم نیم ساعته از زندگی فروغ تهیه کرد. به پاس
شعر و هنر او که اینک در یک سطح جهانی قرار گرفته بود. در همان سال برناردو برتولوچی یکی از کارگردانهای موج نو ایتالیا نیز به تهران آمد و یک فیلم یک ربع ساعت از زندگی فروغ ساخت.
در
سال ۱۳۴۵ فروغ یکبار دیگر به ایتالیا سفر کرد و در دومین فستیوال فیلم
(مولف) در شهر پذارو شرکت نمود. همین سال از کشور سوئد به او پیشنهاد
کردند که به سوئد برود و در آنجا فیلم بسازد و فروغ این پیشنهاد را پذیرفت.
باز
در همین سال از چهار کشور آلمان و سوئد و انگلستان و فرانسه به فروغ
پیشنهاد شد که اجازه دهد اشعارش را ترجمه و چاپ کنند …. فروغ دیگر فقط مال
ما نبود. جهانی او را میطلبید و احترام میگذاشت.
زندگیاش چنین بود
…. پربار، پر ثمر و سرشار از تلاش و کوشش و کار و فراموش نکنیم که وقتی
مرگ به سراغش آمد هنوز سی و دوسال بیشتر نداشت و به اینجا رسیده بود که
گفتیم و یادگارهایی اینهمه پرارج برای ما گذاشته بود….
روحیه و شخصیت راستین فروغ را میباید از شعرهایش شناخت. آنانکه او را از نزدیک میشناختند میگویند:
(یک
انسان والا بود و صادق و صمیمی و مهربان. روشن بینی عجیبی داشت که از
حقیقت سرچشمه گرفته بود. حالتی داشت چون قدیسین: آمیخته ای از صفا و راستی
و معصومیت.)
یکی از دوستانش میگفت:
(فروغ تجسم آزادی بود، در
محبس، اگر بتوانید حداکثر آزادی و حداکثر حبس را مجسم کنید، فروغ همین بود
و تلاطمهایش نیز از این بود. او شادترین و غمگینترین انسانی است که من
دیده ام. اگر شادی از راهی برود و غم از راهی دیگر و سرانجام این دو در
نقطه ای بهم برسند، آن نقطه فروغ است. فروغ نقطهی ملاقات غم و شادی بود.)
از یک دوست دیگرش پرسیدم: (فروغ چه چیزهایی را دوست میداشت و احترام میگذاشت؟)
گفت: (هر آنچه را در آن اثری از نجابت بود: تپه را، حرکت ابر را، آدم در حال آدمیت یا در معصومیت، شبنم را …. )
زشتی
و تنگ نظری و نانجیبی را نمیتوانست بپذیرد. هر چند آنها را میبخشید و
خود با آنها بیگانه بود. اگر دشنامی میشنید، دشنام دهنده را مینگریست
تا دریابد که قصد او ناشی از یک بیماری شخصی است یا یک جذام وسیعتر، یک
علت عام و همه گیرتر. به بیماری شخصی ترحم میکرد و علت و بیماری عمیق و
وسیعتر را پاسخ میگفت. اما پاسخی در حد کلی و بالا، نه فردی و کوچک.
آخرین شعری که از او به چاپ رسید، به نام (چرا توقف کنم )؟
پاسخی
بود عمیق و انسانی بیک هرزه درایی که او را آزرده بود. هر چند حتی هرزه
درایان را به هیچ نگرفت، چون میدانست که در عرصهی انسانیت کسی شدن جگر
میخواهد.
از مادیات زندگی جز آنچه نیازهای ابتدایی یک انسان را برطرف میسازد، چیزی نمیخواست. فروتن بود و پاک نهاد.
زندگی
اش در شعر خلاصه میشد. هر کس شعری میگفت، گویی به او مربوط میشد. کنکاش
میکرد و همهی شعرهایی را که در مجلات یا به صورت کتاب چاپ میشد،
میخواند. به شاعران جوان توجه بیشتری داشت و هر بار که میدید یکی از
شعرای نامدار زمانه ی ما، شعری ضعیف ساخته است، غمگین میشد. مثل اینکه
خودش دچار خطایی شده است.
پایان زندگی
آخرین مجموعه شعری که فروغ فرخزاد، خود، آن را به چاپ رساند مجموعه تولدی دیگر است. این مجموعه شامل ۳۱ قطعه شعر است که بین سالهای ۱۳۳۸ تا ۱۳۴۲ سروده شدهاند. به قولی دیگر آخرین اثر او «ایمان بیاوریم به آغاز فصل سرد است» که پس از مرگ او منتشر شد.
فروغ
فرخزاد در روز ۲۴ بهمن، ۱۳۴۵ هنگام رانندگی با اتوموبیل جیپ شخصیاش، بر
اثر تصادف در جاده دروس-قلهک در تهران جان باخت. جسد او، روز چهارشنبه ۲۶
بهمن با حضور نویسندگان و همکارانش در گورستان ظهیرالدوله به خاک سپرده شد.
از
فروغ چندین شعر، دو سناریو برای فیلم، یک رمان نیمه تمام و تعدادی تابلو و
طرح نقاشی به یادگار مانده است. دوستانش در نظر گرفته اند خانه اش را
کتابخانه ای سازند، باشد که یادش و نامش را نسلهای دیگر گرامی شمارند و
گرامیباد یاد او و نام او.
آثار
* ۱۳۳۱ - اسیر شامل ۴۴ شعر
* ۱۳۳۵ - دیوار
* ۱۳۳۶ - عصیان، شامل ۱۷ شعر
* ۱۳۵۲ - تولدی دیگر، شامل ۳۵ شعر
* ۱۳۴۲ - ایمان بیاوریم به آغاز فصل سرد، شامل ۷ شعر
فروغ در آثار دیگران
در سال ۱۳۸۱، ناصر صفاریان سه فیلم مستند با نامهای جام جان، اوج موج و سرد سبز درباره فروغ ساخت که در آن با افراد زیادی همچون کاوه گلستان فرزند ابراهیم گلستان، بهرام بیضایی کارگردان سینما، فریدون مشیری شاعر، مادر و خواهر فروغ فرخزاد و کسان دیگری گفتگو شده است.
همچنین در این فیلم عکسهای منتشر نشده بسیاری از فروغ به نمایش گذاشته شده است.