مدوزا در ابتدا دوشیزهای بسیار زیبا بوده است، اما پس از اینکه پوزئیدون، خدای دریا او را در معبد آتنا اغوا میکند، موجب خشم...
آرگوس:
آرگوس، یکی از قهرمانان اساطیر یونان است که به آرگوس مشاهدهگر مشهور
است. علت این نام گذاری تعداد فراوان چشمان او بوده که در بعضی روایات 4
چشم و در بسیاری از داستانها و نقاشیها دارای 100 چشم بوده است که در
سراسر بدن او قرار داشتند. این خاصیت، آرگوس را به یک نگهبان ایده آل مبدل
کرده بود و هرا، همسر زئوس، او را برای نگهبانی زئوس و معشوقه اش ایو، گماشته بود. اما زئوس به هرمس،
پیغامبر خدایان، دستور داد تا ایو را برباید و هرمس خود را به شکل چوپانی
درآورد و با حکایتهای طولانی و آوای نی خود، آرگوس را به خواب برد و ایو
را دزدید. در بعضی از داستانها، آرگوس در آخر به دست هرمس کشته میشود.
کایمرا: کایمرا فرزند اژدهایی صد سر به نام تایفویوس و موجودی نیمه پری، نیمه مار به نام اکیدنا
است ویکی از معروفترین هیولاهای اساطیر به شمار میرود. کایمرا موجودی با
دو سر شیر و بز در یک سو و دمی با سر مار از سوی دیگر بوده است. بدن او
هم نیمی شیر و نیمی بز بوده و از دهانش آتش میریخته است. این هیولا، با
از بین بردن گلههای دامداران و حمله به مردم، موجب وحشت اهالی لیسیا بود
و به دست مردی به نام بلروفون از اهالی کورینت (قرنت) کشته شد.
سایکلوپها: یونانیان خدایان و هیولاها را فرزندان تیتانها- خدایان اولیه- میدانستند که بیشتر آنها فرزند گایا الهه مادر و اورانوس
بودند. اورانوس خدای آسمان و فرزند گایا بود و گایا خود به تنهایی او را
به وجود آورده بود. این دو با یکدیگر فرزندان بسیاری به وجود آوردند که
شامل 12 تن از تایتانها نیز هست. سایکلوپها، که غولهایی یک چشم بودند، سه
نفر بودند و نماد رعد، برق و صاعقه به شمار میآمدند. این غولها، اولین
آهنگران بودند و توسط تایتانی به نام کرونوس زندانی
شدند. زئوس، هنگام شورش بر علیه تایتانها، سایکلوپها را آزاد کرد و در
عوض آنها اسلحه معروف او، صاعقه و تندر را به او هدیه دادند.
سگی با سه سر
اکیدنا:
هیولای مونثی که نیمی پری و نیمی مار بود و در غاری زندگی میکرد. او
تنها هنگام شکار غار را ترک میکرد و هر موجودی که از آن حوالی میگذشت را
میخورد. این موجود فانی اما دارای عمری طولانی بود و توسط آرگوس کشته شد.
هکتاتون کایرس: هکتاتون کایرس به معنی “صد دست”
است. این موجودات با 50 سر و 100 دست قدرتمند، فرزندان گایا و اورانوس
بودند. این سه موجود صد دست، از پدر خود متنفر بودند و اورانوس آنها را به
رحم مادرشان باز گرداند. آنها بعدها در شورشی علیه اورانوس شرکت کردند،
اما کرونوس(برادرشان) باز هم آنها را به زندان انداخت و
بعد توسط زئوس آزاد شدند و به نبرد با تایتانها پرداختند. آنها
میتوانستند در آن واحد چندین تخته سنگ عظیم را به سمت دشمنان خود پرتاب
کنند.
غولها:
غولها، موجودات عظیم الجثه ای بودند که در اثر بر زمین ریختن خون اورانوس
به وجود آمده بودند. آنها به زئوس و خدایان المپ نشین حمله کردند وبرای
رسیدن به مقر آنها، بالای کوهی رفته و با روی هم گذاشتن تجهیزات جنگی خود،
راهی برای رسیدن به مقر خدایان ایجاد کردند. خدایان در نهایت توانستند با
کمک هرکول، قهرمان اساطیری و فرزند زئوس، غولها را شکست بدهند و آنها را در زیر آتشفشانها دفن کنند.
گورگونها:
در اساطیر یونان، گورگون هیولایی مونث، با بدنی پوشیده از فلسهایی نفوذ
ناپذیر، موهایی از مارهای زنده، دندانهایی تیز و چهره ای چنان زشت بوده
اند که هر کس به آنها نگاه میکرد به سنگ تبدیل میشد. آنها سه تن بودند
که دوتا از آنها جاودان بودند و سومی که مدوزا نام
داشت فانی بود. یونانیان از تصویر سر این هیولا برای آراستن سپرهای خود
استفاده میکردند تا دشمنان خود را وحشت زده کرده و خود را از قدرتهای
شیطانی محافظت کنند.
تصویر گرافیکی از Medusa
مدوزا: مدوزا در ابتدا دوشیزه ای بسیار زیبا بوده است، اما پس از اینکه پوزئیدون،
خدای دریا او را در معبد آتنا اغوا میکند، موجب خشم این الهه میشود و
آتنا، او را به شکل کریهترین موجود ممکن، یعنی یک گورگون درمیآورد. از
آنجایی که مدوزا در اصل انسان بوده است، فانی بوده و در نهایت توسط یکی از
قهرمانان اساطیری به نام پرسیوس کشته میشود. پرسیوس که تحت حمایت آتنا به نبرد با مدوزا رفته بود، موفق میشود با هوشمندی سر او را از بدن جدا کند.
تایفویوس:
تایفویوس، اژدهایی با نفس آتشین، صد سر و خستگی ناپذیر بوده است. گایا، در
اوج ناامیدی او را به دنیا آورد تا از تایتانها در مقابل المپیان محافظت
کند. او تا حد زیادی موفق میشود و تعدادی از خدایان المپ را فراری داده و
زئوس را به بند میکشد. هرمس به نجات زئوس میآید و زئوس هم با استفاده از
تیرهای صاعقه، تایفویوس را از بین میبرد. گفته میشود که تایفویوس زیر
کوه اتنا در سیسیل دفن شده است.
سربروس: سربروس هم یکی دیگر از فرزندان تایفویوس و اکیدنا
است و سگی سه سر، با ماری به جای دم است. این هیولا نگهبان جهان مردگان
بوده است. او به مردگان اجازه ورود میداده و مانع خروج آنها از جهان زیر
زمینی میشده است. تنها چند تن از افراد زنده موفق شدند به طریقی از این
سد بگذرند و به دنیای مردگان رفته و بازگردند. یکی از این افراد اورفئوس
بود که توانست با خواندن آواز او را خواب کند و به نجات همسرش ذ برود.
هرکول نیز، در آخرین ماموریت خود موفق شد سربروس را از جایگاه خود خارج
کند و به شاه یوریستئوس پیشکش کند.
سیرنها:
سیرنها خواهرانی بودند که در بخشهای پرصخره دریا میزیستند. آنها آوازی
بسیار زیبا و فریبنده داشتند و دریانوردان را با آوای خود گمراه کرده و به
کام صخرههای مرگ آور مکشیدند. گفته میشود که این چهار خواهر، فرزندان آکلوس خدای طوفان بوده اند.
تصویر گرافیکی از Medusa
پگاسوس: پگاسوس اسبی بالدار و فرزند رابطه مدوزا و پوزئیدون است. او زمانی که سر مدوزا توسط پرسیوس از تن جدا شد، به دنیا آمد و توسط بلروفون
اهلی شد. پگاسوس در طی ماجراهای این قهرمان، مرکب او بود و به او در از
بین بردن کایمرا کمک کرد. اما زمانی که بلروفون میخواست به کمک او به
المپ برسد، توسط زئوس از اسب سرنگون شد و پگاسوس به تنهایی به المپ رسید و
در آنجا ماندگار شد.
کریسائور: کریسائور، دومین فرزند مدوزا و پوزئیدون
است. درباره این موجود اطلاع زیادی در دست نیست، تنها میدانیم که او به
احتمال زیاد یک غول بوده و جنگجویی قدرتمند به شمار میآمده است و نام وی شمشیر طلایی معنا میدهد.