مهر یشت از نگاه اشارههای
نجومی و باورهای کیهانی از مهمترین و نابترین بخشهای اوستا است و
کهنترین سند دربارهی آگاهی ایرانیان از کروی بودن زمین، بند...
مهر روز از مهر ماه برابر با 16 مهر در گاهشماری ایرانی
... میستاییم مهر ِدارنده ی دشتهای پهناور را،
او که به همهی سرزمینهای ایرانی،
خانمانی پُر از آشتی، پُر از آرامی و پُر از شادی میبخشد ...
«اوستا - مهریَشت»
«جشن مهرگان» که در گذشته آن را «میتراکانا»
یا «متراکانا»(Metrakana) مینامیدند و در نخستین روز از پاییز برگزار
میشد، [1] پس از نوروز بزرگترین جشن ایرانی و هندی است در ستایش ایزد
«میثرَه» یا «میترا» و بعدها «مهر» که از مهر روز آغاز شده تا رام روز به
اندازهی شش روز ادامه دارد.
«مهریشت» نام بخش
بزرگی در اوستا است که در بزرگداشت و ستایش این ایزد بزرگ و کهن ایرانی
سروده شده است. مهر یشت، دهمین یشت اوستا است و همچون فروردین یشت، از
کهنترین بخشهای اوستا بشمار میآید. مهر یشت از نگاه اشارههای نجومی و
باورهای کیهانی از مهمترین و نابترین بخشهای اوستا است و کهنترین سند
دربارهی آگاهی ایرانیان از کروی بودن زمین، بند 95 همین یشت میباشد. از
مهر یشت تا به امروز 69 بند کهن و 77 بند افزوده شده از دوران ساسانیان،
به جا مانده است.
روز آغاز جشن مهرگان، «مهرگان همگانی» یا «مهرگان عامه» و روز انجام، «مهرگان ویژه» یا «مهرگان خاصه» نام دارد.
همان
طور که میدانیم در گاهشماری باستانی ایران، سال به دو پاره (فصل) بخش
میشد، تابستان (هَمَ) هفت ماهه و زمستان (زَیَنَ) پنج ماهه، که جشن نوروز
جشن آغاز تابستان بزرگ و مهرگان جشن آغاز زمستان بزرگ بود و از این رو این
دو جشن با هم برابری میکرده اند.
آن چنان که ابوریحان بیرونی در «آثارالباقیه» از زبان «سلمان فارسی» آورده است:
«...
ما در عهد زرتشتی بودن میگفتیم، خداوند برای زینت بندگان خود یاقوت را در
نوروز و زبرجد را در مهرگان بیرون آورد و فضل این دو روز بر روزهای دیگر
مانند فضل یاقوت و زبرجد است بر جواهرهای دیگر ...»
در برهان قاطع «خلف تبریزی» نیز دربارهی مهرگان میخوانیم:
«نام
روز شانزدهم از هر ماه و نام ماه هفتم از سال شمسی باشد و آن بودن آفتاب
عالم تاب است در برج میزان که ابتدای فصل خزان است و نزد فارسیان بعد از
جشن و عید نوروز که روز اول آمدن آفتاب است به برج حمل از این بزرگ تر
جشنی نمیباشد و همچنان که نوروز را عامه و خاصه میباشد، مهرگان را نیز
عامه و خاصه است و تا شش روز تعظیم این جشن کنند. ابتدا از روز شانزدهم و
آن را مهرگان عامه خوانند و انتها روز بیست و یکم و آن را مهرگان خاصه
(روز جشن مُغان یعنی آتش پرستاران) خوانند و عجمان گویند که خدایتعالی
زمین را در این روز گسترانید و اجساد را در این روز محل و مقر ارواح
گردانید ...»
پیدایش مهرگان
پیشینهی
جشن مهرگان به اندازه ی قدمت ايزدش، میترا است و تا آن جا که بن نوشتهای
موجود نشان میدهند، اين جشن دست کم از دوران فريدون پیشدادی آغاز شده است
که شاهنامهی فردوسی به روشنی به پیدایش اين جشن در دوران پادشاهی فريدون
اشاره کرده است:
فریدون چو شد بر جهان کامکار ندانست جز خویشتن شهریار
به رســم کیان تاج و تخت مهی بیاراست با کاخ شاهنشهی
به روز خجسته ســر مهر ماه به سر بر نهاد آن کیانی کلاه
زمانه بی اندوه گشـت از بدی گرفتند هر کــس ره بـخردی
دل از داوریها بپرداخـتـنـد به آیین، یکی، جشن نو ساختند
نـشـسـتـنـد فرزانگان، شادکام گـرفتند هـر یک ز ياقوت، جام
میروشن و چهره ی شاه نـَو جهان نو ز داد از سر ِماه نـَو
بـفـرمـود تا آتش افـروخـتـنـد همه عنبر و زعفران سوختند
پـرسـتـیـدن مهرگان دیـن اوسـت تن آسانی و خوردن آیین اوست
کنون یادگارست از و ماه مهر به کوش و به رنج ایچ منمای چهر
ابوریحان بیرونی نیز میآورد:
«...
در روز مهرگان فرشتگان به یاری کاوه ی آهنگر شتافتند و فریدون به تخت شاهی
نشست و ضحاک را در کوه دماوند زندانی کرد و مردمان را از گزند او برهانید
...»
و تاریخ نگار دیگری به نام «ابوسعید عبدالحی بن ضحاک بن محمود
گردیزی» که در سال 444 هجری کتاب «زین الاخبار» را نگاشته از جشنهای
ایران باستان بخشی را آورده است و درباره ی مهرگان میگوید:
«این روز
مهرگان باشد و نام روز و ماه همراهند و چنین گویند که اندر این روز
آفریدون بر بیوراسب که او را ضحاک گویند، پیروز شد و او را اسیر کرد و او
را بست و به دماوند برد و در آنجا وی را زندانی کرد. مهرگان بزرگ و برخی
از مغان چنین گویند که این پیروزی فریدون بر بیوراسب، رام روز بوده است و زرتشت که مغان او را به پیامبری دارند، ایشان را فرموده است، بزرگ داشتن این روز و روز نوروز را.»
گویا تاریخ نویسان، شاعران و نویسندگان هم پیمان گشته اند تا از پیدایش مهرگان گزارشهای یکسانی ارایه دهند.
«اسدی توسی» نیز در «گرشاسب نامه» از چرایی پیدایش مهرگان گزارش میدهد:
فــریـدون فــرخ بـه گـرز نـبـرد ز ضـحـاک تـازی بـرآورد گرد
چو در برج شاهین شد از خوشه مهر نشست او به شاهی سر ماه مهر
و باز هم «بیرونی» در «التفهیم» مینویسد:
«...
مهرگان شانزدهمین روز از مهرماه و نامش مهر، اندرین روز، آفریدون ظفر یافت
بر بیورسب جادو، آنک معروف است به ضحاک و به کوه دماوند بازداشت و روزها
که سپس مهرگان است همه جشنند، بر کردار آنچه از پس نوروز بُوَد ...»
گزارش خلف تبریزی درباره ی پیدایش مهرگان نیز این چنین است:
«...
و در این روز ملایکه یاری و ممدکاری کاوه آهنگر کردند و فریدون در این روز
بر تخت شاهی نشست و در این روز ضحاک را گرفته به کوه دماوند فرستاد که در
بند کنند و مردمان به سبب این مقدمه جشنی عظیم کردند و عید نمودند و بعد
از آن حکام را مهر و محبت به رعایا به هم رسید و چون مهرگان به معنی محبت
پیوستن است بنابراین بدین نام موسوم گشت ...»
دکتر «محمود روح الامینی» به نقل از آثارالباقیهی بیرونی مینویسد:
«… و برخی مهرگان را بر نوروز برتری داده اند چنانکه پاییز را بر بهار برتری داده اند و تکیه گاه ایشان اینست که «اسکندر»
از «ارسطو» پرسید که کدامیک از این دو فصل بهتر است؟ ارسطو گفت پادشاها در
بهار حشرات و هوام آغاز میکند که نشو یابند، و در پاییز آغاز ذهاب
آنهاست، پس پاییز از بهار بهتر است...»
و حتی بیرونی که به سخت کوشی و
پرکاری نامدار است گویا بایستهی خویش میداند که در مهرگان و نوروز
بیاساید، آنگونه که «شهروزی» در مورد وی میگوید:
«… دست و چشم و فکر او هیچ گاه از عمل بازنماند، مگر به روز نوروز و مهرگان.»
در
نظم و نثر پارسی از روزگاران گذشته، دربارهی جشن مهرگان گفت وگو و اشاره
بسیار شده است. پس از ساسانیان، در آن روزگاران پر آشوب که نابسامانی و
پریشانی در ایران گسترش پیدا کرده بود، باز هم ایرانیان آیینهای گذشته و
آدابشان را همچنان نگه میداشتند و هنگامی که فرصتی به دست میآوردند،
این آداب و آیینها به آشکاری و روشنی و فر و شکوه برگزار میشد و هنگامی
که سختگیری تازیان در این باره آغاز میشد، ایرانیان به گونههای پنهان
آیینهای خود را برگزار میکردند. سرانجام به انگیزه ی اهلیت این آیینها،
شایان نگرش بود و پذیرا شدن یا زیر همان عنوانها و یا زیر سرپوشها و
عنوانهایی تازه مورد پذیرش و اقتباس تازیان یورشی و دشمنان ایران قرار
میگرفت. از آن جمله است جشن مهرگان.
«رودکی» درباره ی مهرگان چنین سروده است [2] :
ملکا جشن مهرگان آمــــد جشن شاهان و خسروان آمــد
جز به جای ملهم و خرگاه بـــدل بــاغ و بـــوسـتـان آمـــد
مورد برجای سوسن آمـــد بــاز می بر جــای ارغــوان آمــــد
تو جوانـمرد و دولت تو جـوان می بر بخت تــو جـوان آمــد
«ابولفضل بیهقی» نیز شرح جشن مهرگان را در که در روزگار مسعود غزنوی برگزار میشد در کتاب خود آورده است:
«...
و روز دوشنبه دو روز مانده از ماه رمضان به جشن مهرگان بنشست و چندان
نثارها و هدیهها و طرف و ستور آورده بودند که از حد و اندازه بگذشت و
سوری صاحب دیوان بی اندازه چیزها فرستاده بود، نزدیک درش تا پیش آورد،
همچنان نمایندگان بزرگان پیرامون چون خوارزمشاه آلتونتاش و امیر چغانیان و
امیر گرگان و کشورهای قصدار، مکران و دیگران بسیار چیز آوردند و روزی با
نام بگذشت. [3]
چگونگی برپایی جشن مهرگان در گذشته
با
نگاهی با آثار بجا مانده از بزرگان و دانشمندان و مورخانی چون فردوسی،
بیرونی، اسدی توسی، کتزیاس، دوریس، استرابون، و همچنین آثار شاعرانی چون
رودکی، فرخی، منوچهری دامغانی، ناصرخسرو، سعد سلمان و ... میتوان به
راحتی شیوه ی برگزاری جشن مهرگان در دوران پیشین را دریافت.
«کتزیاس» (Katesias) یونانی، پزشک ویژه ی اردشیر دوم هخامنشی مینویسد:
«...
پادشاهان هخامنشی به هیچ گونه نباید مست شوند، مگر در روز جشن مهرگان که
لباسهای ارغوانی گرانبهایی میپوشند و همراه با مردم و دستههای
نوازندگان و خنیاگران در باده پیمایی همگانی شرکت میجویند ...»
این تنها روز در ایران هخامنشی بوده که مردم میتوانستند در حضور پادشاهان به صورت همگانی باده گساری کنند.
تاریخ نگار دیگری به نام «دوریس» (Duris) مینویسد:
«... پادشاهان در این جشن پایکوبی و دست افشانی میکردند ...»
بنا
به گفتهی «استرابون»(Strabon) خشتره پاون (ساتراپ) ارمنستان، در جشن
مهرگان بیست هزار کره اسب به رسم پیشکشی به دربار شاهنشاه هخامنشی گسیل
میداشت.
اردشیر پاپکان (بابکان) و خسرو انوشیروان در این روز تن پوش نو به مردم میبخشیدند.
در
این روز موبد موبدان خوانچه ای که در آن لیمو، شکر، نیلوفر، سیب، به،
انار، و یک خوشهی انگور سفید و هفت دانه مورد گذاشته بود، واج گویان
(زمزمه کنان) نزد شاه میآورد. هفت مورد و هفت چیز دیگر که در خوانچه
میگذاشتند، همان هفت چین [4] بود که جز تشریفات جشن نوروز و مهرگان به
حساب میآید.
ابوریحان بیرونی میگوید:
«...
گویند مهر، نام خورشید است و در چنین روزی پدیدار گشته، از این رو، نام
مهرگان را به او نسبت داده اند. پادشاهان در این روز تاجی به شکل خورشید
که در آن دایره ای مانند چرخ چسبیده بود بر سر میگذاشتند و میگویند که
در این روز فریدون بر بیوراسپ (ضحاک ماردوش) دست یافت. چون در چنین روزی
فرشتگان از آسمان به یاری فریدون پایین آمدند، لذا در جشن مهرگان به یاد
آن روز، در سرای پادشاهان، مردی دلیر میگماشتند و بامدادان به آواز بلند
ندا میداد، ای فرشتگان به سوی دنیا بشتابید و جهان را از گزند اهریمنان
برهانید.»
خلف تبریزی نیز بخشی از مراسم جشن مهرگان را چنین توصیف میکند:
«... و گویند که اردشیر بابکان
تاجی که بر آن صورت آفتاب نقش کرده بودند در این روز بر سر نهاد و بعد از
او پادشاهان عجم نیز در این روز همچنان تاجی بر سر اولاد خود نهادندی و
روغن «بان» که آن درختی است و میوه ی آن را «حسب البان» گویند به جهت یُمن
و تبرک بر بدن مالیدندی و اول کسی که در این روز نزدیک پادشاهان عجم آمدی
موبد موبدان و دانشمندان بودی و هفت خوان از میوه همچو ترنج و سیب و بی و
انار و عناب و انگور سفید و کُنار با خود آوردندی، چه عقیده ی فارسیان آن
است که در این روز از هر هفت میوه ی مذکور بخورند و روغن بان بر بدن
بمالند و گلاب بیاشامند و بر خود و دوستان خود بپاشند ...»
«کومون» (Cumont) خاورشناس و دانشمند بلژیکی در کتاب گرانبهای خود به نام «آیین میترا» چنین میگوید:
«..
بدون تردید، جشن مهرگان که در کشورهای روم باستان، روز پیدایش خورشید
نامیده میشد و آن را «سل ناتالیس این وکتی» (Sol Natalis Invecti) یعنی
«روز زایش خورشید شکست ناپذیر» [5] میگفتند که به بیست و پنجم ماه دسامبر
کشیده شد و شماری زیاد از عیسویان پیش از عیسی مسیح به آیین مهرپرستی
گرویدند و پس از گسترش دین مسیح در اروپا، روز زایش مسیح قرار داده شد.
چون عیسویان نمیخواستند این روز را جشن بگیرند به نام زاده شدن عیسی جشن
گرفتند.»
در واقع باید گفت که کریسمس عیسویان بر پایهی مهر روز ایرانیان باستان است.
دکتر «ذبیح الله صفا» در مجلهی مهر، شماره ی ده، سال نخست چنین مینویسد:
«در
روزهای مهرگان و نوروز، پارسیان، مُشک و عنبر و عود هندی به یکدیگر
میدادند و تودههای مردم هر کدام به فراخور حال و توانایی و کار خود برای
پادشاه پیشکش میآوردند و رسم و آیین و آداب جشن مهرگان همانند بزرگواری
روز نخست نوروز بوده است.»
به روایتی نیز تاجگذاری اردشیر پاپکان، مقارن با جشن مهرگان بود.
ابومسلم خراسانی، برمکیان و دولت مردان آن زمان عباسیان، در گرفتن جشن مهرگان پافشاری داشتند.
در کتاب «تلمود»، از
کتابهای مقدس یهود هم از جشن مهرگان سخن رفته است و این نشان میدهد که
این جشن در بسیاری از مناطق دنیای باستان برگزار میشده است.
واژگان
«مهرجان»(مهرجانات) و «نیروز» که معرب شدهی مهرگان و نوروز است و اکنون
نیز در بسیاری از کشورهای عرب زبان حاشیهی خلیج فارس و برخی از کشورهای
شمال آفریقا به مفهوم جشنواره (فستیوال)، کاربرد دارد و وارد زبان و قلمرو
فرهنگی کشورهای مسلمان و عرب زبان گردیده است نیز، نشانه ی دیگری است بر
فر و شکوه این دو جشن باستانی.
چگونگی برگزاری کنونی جشن مهرگان
امروزه
هم میهنانمان چند روز مانده به پاییز با خانه تکانی به پیشباز پاییز و
مهرگان میروند، در روز مهر از ماه مهر جلوی در خانهها را آب پاشی و جارو
کرده و پس از آن با رفتن به نیایشگاهها و گردهم آمدن با تهیه ی خوراکهای
سنتی از یکدیگر پذیرایی میکنند و با سخنرانی ، خواندن سرود و شعر و دکلمه
جشن مهرگان را با شادی برپا میکنند.
در برخی روستاهای کشور، جشن
مهرگان همراه با اجرای موسیقی سنتی همراه است بدین گونه که در روز پنجم پس
از مهرگان، گروهی از اهالی روستا که بیشتر آنان را جوانان تشکیل میدهند
در تالار مرکزی یا نیایشگاه مرکزی روستا یا سرچشمه و قنات، گرد هم میآیند
و «گروه ساز» را تشکیل میدهند، هنرمندان روستایی نیز با سُرنا و دف گروه
را همراهی میکنند، آنها با هم حرکت کرده و از یک سوی ِروستا و از نخستین
خانه مراسم بازدید از اهالی روستا را آغاز میکنند و با شادی وارد خانهها
میشوند؛ کدبانوی هر خانه مانند همه ی جشنهای ایرانی نخست آینه وگلاب
میآورد و اندکی گلاب در دست افراد ریخته و آینه را در برابر چهره ی آنها
نگه میدارد و سپس «لــُرَک» را که فراهم نموده میان همهی گروه پخش
میکند، این آجیل مخصوص، مخلوطی است از تخم کدو، آفتابگردان، و نخودچی
کشمش که همراه با شربت و چای پذیرایی میشود.
آنگاه یکی از افراد گروه
ِساز که صدایی رسا دارد نامهای کسانی را که پیش از این در این خانه سکونت
داشته و درگذشته اند باز میگوید و برای همه ی آنها آمرزش و شادی روان
آرزو میکند.
پس از آن بشقابی از لرک از این خانه دریافت میکنند و در
دستمال بزرگی که بر کمر بسته اند میریزند و از خانه بیرون میآیند و به
خانه پسین میروند. چنان که در خانه ای بسته باشد برای لحظه ای بیرون خانه
میایستند و با بیان نامهای درگذشتگان آن خانه، بر روان و فروهر آنها
درود میفرستند.
برخی از خانوادهها نیز پول و میوه برای استفاده در
جشن مهرگان به گروه میدهند و برخی دیگر نیز نوعی نان مخصوص به نام «لورگ»
درست میکنند و گوشتهای بریان شده که به قطعات کوچکی تقسیم شده است همراه
با سبزی داخل آن قرار داده به گروه میدهند. پس از پایان مراسم در
نیایشگاه، موبد یا کدخدا، آجیل، میوه و نان و گوشت و سبزی گردآوری شده را
در میان شرکت کنندگان پخش میکند.
مردم تا آنجا که امکان دارد با
لباسهای ارغوانی یا سرخ گرد هم آمده و به پایکوبی و شادی میپردازند و هر
یک چند نبشته ی شادباش (کارت تبریک) برای هدیه به همراه دارند.
سفرهی مهرگان
خوان
یا سفرهی مهرگانی نیز همچون سفرهی هفت سین نوروز و دیگر سفرههای
جشنهای ایرانی، هفت چینی از میوهها و خوراکیهاست همراه با شاخههایی از
درختان «سرو»، «مورد» و «گز» و شربتی از عصارهی «هوم» (هَئومَه) [6] که با شیر رقیق شده و نان مخصوص «لورگ» که روی پارچهای ارغوانی گرد ِیک آتش دان چیده میشوند.
هفت میوه همچون سیب، انار، ترنج، سنجد، بی (به)، انگور سفید، انجیر، کُـنار، زالزالک، ازگیل، خرمالو و ...
آجیل ویژه ای از هفت خشکبار از جمله مغز گردو، پسته، مغز فندق، بادام، تخمه، توت خشک، انجیر خشک، نخودچی و ...
آش هفت غله از گندم، جو، برنج، نخود، عدس، ماش و ارزن.
کاسه
ای پر از آب و گلاب و سکه و برگ آویشن همراه با گلهای بنفشه و نازبو
(ریحان)، آیینه، سرمه دان، شیرینی و بویهای خوش همچون اسفند و عود و
کُندر.
موسیقی مهرگان
خلف
تبریزی در «برهان قاطع» برای یکی از مقامها و لحنهای موسیقی سنتی ایران
نام «موسیقی مهرگانی» را آورده است، که گمان میرود در دوران گذشته در جشن
مهرگان موسیقی ویژه ای نواخته میشده که اکنون از آن آگاهی نداریم.
همچنین
در میان دوازده مقام نامبرده شده در کتاب «موسیقی کبیر» ابونصر فارابی،
مقام یازدهم با نام مهرگان ثبت شده است و نیز نظامی گنجوی در منظومهی «خسرو و شیرین» نام بیست و یکمین لحن از سی لحن نامبردار شده را «مهرگانی» نوشته است.
مهرگان در ادبیات
در
ادبیات به ویژه چامههای (شعرهای) پارسی، از مهرگان بسیار سخن به میان
آمده است که در این جا تنها نمونههای کوتاهی از آنها را میآوریم:
مسعود سعد سلمان:
روز مهر و ماه مهر و جشن فرخ مهرگان مهر بفزا ای نگار ماه چهر مهربان
مهربانی کن به جشن مهرگان و روز مهر مهربانی کن به روز مهر و جشن مهرگان
جام را چون لاله گردان از نبید باده رنگ وندر آن منگر که لاله نیست اندر بوستان
کاین جهان را ناگهان از خرمیامروز کرد بوستان نو شکفته عدل سلطان جهان
منوچهری دامغانی:
شاد باشید که جشن مهرگان آمد بانگ و آوای ِدَرای ِکاروان آمد
کاروان مهرگان از خَزران آمد یا ز اقصای بلاد چینستان آمد
نا از این آمد، بالله نه از آن آمد که ز فردوس برین وز آسمان آمد
مهرگان آمد،هان در بگشاییدش اندر آرید و تواضع بنماییدش
از غبار راه ایدر بزداییدش بنشانید و به لب خرد نجاییدش
خوب دارید و فرمان بستاییدش هرزمان خدمت لختی بفزاییدش
دقیقی:
گاه آن آمد که باد مهرگان لشگر کشد دست او پیراهن اشجار از سر بر کشد
باغها را داغهای عریان بر برزند شاخها را چادر نسطوریان بر سر کشد
زانکه سی سنبر چون ما مست و نرگس شوخ چشم هردو بدخو را همیدر زر و در زیور کشد
مهرگان آمد و جشن ملک افریدونا آن کجا گاو خوشش بودی بر ما یونا
قطران تبریزی:
آدینه و مهرگان و ماه نو بادند خجسته هر سه بر خسرو
عنصری:
مهرگان آمد گرفته فالش از نیکی مثال نیک روز و نیک جشن و نیک وقت و نیک فال
ناصر خسرو:
نـوروز بـه از مـهـرگـان، گـرچـه هـــر دو زمـــانــنــد، اعــتــدالــــی
امیرهوشنگ ابتهاج (هـ الف. سایه):
بــگشاییم کفتران را بــال
بــفروزیم شعله بـر سر کوه
بـسـرایـیـم شادمانه سرود
وین چنین با هزار گونه شکوه
مهرگان را به پیشباز رویم ...
رقص پر پیچ و تاب پرچم ما
زیر پرواز کفتران سپید
شادی آرمیده گام سپهر
خنده ی نوشکفته ی خورشید
مهرگان را درود میگویند ...
گرم هر کار مست، هر پندار
همره هر پیام، هر سوگند
در دل هر نگاه، هر آواز
توی هر بوسه، هر لبخند
... ما خواهانیم که پشتیبان کشور تو باشیم،
ما نمیخواهیم از کشور تو جدا شویم،
نمیخواهیم از خانه خود جدا شویم،
مباد جز این ای مهر نیرومند !..
«اوستا، مهر یشت، بند 75»
پانوشتها :
^
[1] جشن بزرگ «میثرَکَنَه / میتراکانا / مهرگان»، بزرگ ترین جشن هخامنشی
است در ستایش و گرامیداشت «میترا» که در نخستین روز ماه «باگایادی /
بَغَیادی»(یاد خدا)، و نیز آغاز سال نو در گاهشماری هخامنشی برگزار میشده
است و امروزه نیز سنت کهن آغاز سال نو از ابتدای پاییز با نام «سال وِرز»،
در تقویم محلی کردان مُکری مهاباد و طایفههای کردان شکری باقی مانده است.
هنگام اصلی جشن «مهرگان» نیز در اصل در چنین روزی بوده که بعدها به
شانزدهم مهرماه منتقل شده است. (تقی زاده، ص 76).
^ [2] چهار بیت را «شمس الدین محمدبن قیس رازی» در «کتاب المعجم فی معاییر اشعار العجم» آورده است.
^ [3] تاریخ بیهقی - به کوشش دکتر غنی و دکتر فیاض (ص273).
^ [4] هفت چین پس از ورود اسلام و اعراب به ایران به هفت سین تبدیل شد زیرا که در زبان تازی «چ» نیست.
^ [5] یشتها استاد پورداوود ، صفحه ی 396 به بعد و یشتها 44:2 و خرده اوستا ، صفحه ی 205 تا 209.
^
[6] «هوم» درختچه ایست همیشه سرسبز که در باورهای ایرانی به عنوان سروَر و
رَد گیاهان شناخته میشده و از افشره ی آن نوشیدنی ای فراهم میساختند.
«هوم»
را در ناحیههای مختلف با نامهای گوناگونی میشناسند : «ریش بز»،
«اُرمَک»، «کُشْک»(در دشت جوین خراسان)، «اَلــْتــَه»، «مادِرَخ»(در
بدخشان افغانستان)، «خوم»(در ناحیه ی پَنجکَت تاجیکستان) و «شَرَپَّـه»(در
بالا آب زرافشان و یغناب).
اهمیت و جایگاه هوم به چند ویژگی آن بستگی
داشته است : هوم تنها در کوهستانها و به ویژه در صخرههای سنگی و بر فراز
آنها و بطور خودرو میروید و میدانیم که کوه خود واسطه ی میان جهان خاکی
و جهان مینوی یا سرای مردمان و سرای ایزدان و اهورامزدا است، به ویژه که
برگها و ساقههای هوم همواره سر به آسمان کشیده هستند؛ «هوم» حتی در دل
برف سرسبز باقی میماند و در اوایل پاییز میوههای سرخ کوچک میدهد و
هنگامیکه برخی شاخهها یا برگهای آن خشک میشود به رنگ زرین زیبایی
نمودار میشود که اشاره به «هوم زرین» از همان گرفته شده است؛ «هوم»
علیرغم سرسبزی و آبدار بودن، به راحتی در شعلههای آتش میسوزد و موجب بر
انگیختگی و بر افروختگی شعلههای آتش میشود؛ «هوم» از خانواده ی
«اِفِدرا»(Ephedra) و دارنده ی ماده «اِفِدرین» و در نتیجه، افشره ی آن به
عنوان یک گیاه دارویی خاصیت تسکینی و آرامش بخشی دارد؛ در باورهای عامه،
افشره ی هوم را موجب افزایش توان فرزند آوری در زنان نازا و همچنین موجب
فزایندگی هوش و روان میدانند. کارکردهای هوم بیشتر از آن است که در این
جا به همه ی آن اشاره شود.
«هوم» بجز نام گیاه، نام ایزد نگاهبان این
گیاه نیز به حساب میآید. در شاهنامه از مردی به نام «هوم» نیز سخن رفته
است که در کوهستان زندگی میکند و در گرفتن افراسیاب به کیخسرو یاری
میرساند؛ این نام نیز بیگمان اشاره به گیاه هوم است که در طول زمان دچار
تغییرات شده است.
به این نکته نیز میتوان اشاره کرد که «زنگ آتشکده» و
«ناقوس کلیسا» هر دو ازهاون و دستههاونی که «هوم» را در آن میکوبیده
اند و بعدها به شکل آیینی در نیایشها در آمده بوده است، اقتباس شده است.
(از اوستای کهن - رضا مرادی غیاث آبادی)