در بسیاری از جوامع باستانی،
هنگام پرستش آب، آن را دختر جوان زیبای خوش اندامی پنداشته اند. همچنین
اسطوره ای وجود دارد که دختر جوانی چون گذاشت باران بر پیکرش ببارد،
دوشیزگیاش را از دست داد. جالب این است که...
در باورهای فرهنگهای باستانی، زن، زمین، ماه، مار و گاو نماد باروری محسوب میشدند و نمادهای هریك از این عناصر در آثار به جا مانده از این دوران میتوان یافت.
رابطه
میان این 5 عنصر و باروری در مواردی مشخص و در مواردی نیازمند جستجوی
بیشتر در تاریخ است. در مقاله حاضر به این ارتباط و نمادهایی كه در دوران
باستان نشاندهنده این خصوصیت بوده پرداخته شده است.
زن
نمادهای
مربوط به زن پیچیده است و معمولا نقش دوسویه دارد. هم شاه بانوی باکره
بهشت است و هم زن درنده خو و بدکاره. هم خرد متعالی و هم حماقت فراوان. هم
هدایت ناب معنوی و هم اغواکنندگی را به همراه دارد. کاملا مشخص است که زن
نقش باروری دارد. در تندیسههایی که از الههها در دوران باستان باقی
مانده، بر اندام باروری آنها تاکید شده است. جالب این است که حتی گریستن
زنها در مراسم عزاداری مربوط به باروری میشود. در واقع چنان که آب باران
به زمین میرسد و گیاه دانه ای که زیر خاک است، سبز میشود، همین طور هم وقتی برای مردهها گریه میکنیم، حیات مجدد پیدا میکنند و به همین خاطر زنها در عزاداری نقش مهم تری دارند.
زمین به عنوان مادر کبیر و عامل پیدایش عالم مطرح است و در این نقش، صورت مثالی باروری و آفرینندگی بی پایان به شمار میرود. وصلت آسمان و زمین نخستین ازدواج مقدس (hieros gamos) است.
گاهی
نشاندن یا خوابانیدن کودک بر خاک وابستگی کودک به زمین و اختصاص وی به مام
زمین را نشان میدهد. زایمان بر خاک، رسمی جاری نزد بسیاری از اقوام است.
در چین و در نواحی از قفقاز تا درد زایمان در زن آغاز میشود، بر زمین
مینشیند و مستقیما بر خاک وضع حمل میکند. در زبان مصریان، اصطلاح بر زمین نشستن به معنای زایمان و زاییدن است. در بیشتر اسطورهها قهرمانان و قدیسین از میان کسانی برمیخیزند که درکودکی رها شده بودند. آنها یا به دست آب سپرده شده بودند یا بر روی زمین. هر دوی اینها از عناصر مقدس کیهانی هستند.
مام زمین پشتیبان شان شد و از مرگ مصون شان کرد و به همین ترتیب سرنوشتی شکوهمند و استثنایی برایشان رقم زده است.
آب
آب عنصر نخستین است که همه چیز از آن آفریده شده و بنابراین یک نماد باستانی برای زهدان
و باروری به شمارمیرود. در بسیاری از اساطیر آفرینش در هندوستان و
خاورمیانه و مصر، اسطورههایی وجود دارند که وجود یک اقیانوس کیهانی را
پیش از پیدایی جهان مطرح میکنند. آب منشا همه مخلوقات است. نماد مادر کبیر، به صورت باران یعنی نیروی لقاح ایزد آسمانی و مفهوم باروری را میرساند.
در
باورهای ایران باستان، زمین از آب پدید آمده بود و در بین النهرین،
اقیانوس نخستین، زاینده آسمان و زمین بود. در اسطورههای كنعان بیشتر
خدایانی که با آفرینش پیوستگی دارند، یادآور آب هستند. گاهی منظور از آب،
آب پشت است. در زبان سومری، حرف "a" به معنای آب بود. اما عامل زاد و ولد
هم معنی میداد. در رمزپردازی جنسی آفرینش کیهان، آسمان زمین را در آغوش
میگیرد و با باران باردار میکند.
آب همچنین به عنوان منبع حاصل خیزی است و رمز کل چیزهایی است که بالقوه وجود دارند. آب مثل مار نشانه تجدید حیات و دگردیسی هم به شمار میرود.
آب نماد عقل و خرد هم هست. در ریگ ودا
نخستین موجودی که پس از ترکیب محرک نخستین و ماده آغازین یعنی آب، پدید
آمد عقل کل بود. در اساطیر آفرینش بین النهرین مهمترین ویژگی "انکی" خدای آب شیرین، هوش و عقل زیاد بود. در پی همین مفاهیم بود که آب – بانوان نمایندگان خرد شدند و آناهیتا یکی از آنها بود.
در اوپانیشادها، نطفه و آب، پدید آورنده نور و بقا هستند.
در واقع آب، مایع شده نور است. ما غالبا از نور معرفت مثال میزنیم. در
این صورت است که آب ویژگی حکمت نور را به ارث میبرد. برای همین کسانی که
به نور معرفت یا حکمت دست یافته اند به نحوی تصور میشوند که از روی آب رد
میشوند.
آب سمبل تطهیر است. در بیشتر ادیان طهارت با آب انجام میشود. از آن جا که طهارت بازگشت به پاکی است، آب نماد نوزایی هم به شمار میرود.
ماه
ماه معمولا مظهر نیروی مونث است و به عنوان ایزد بانوی مادر شناخته میشود. مادر – الهه و الهههای وابسته به او همیشه به ماه مربوط میشوند.
ماه
با حاصل خیزی و رویش گیاهان و درختان در ارتباط است. مراحل ماه در آسمان
نماد تولد و مرگ است و از همین طریق ابدیت و بی مرگی و تجدید حیات را
تداعی میکند. در واقع ماه صورتهای مختلفی به خود میگیرد. اولین ربع،
ماه نیمه، ماه تمام و آخرین ربع. دائما کاسته و پر میشود، میمیرد و
ولادت مییابد. ماه هم مثل مار و آب تجدید حیات و دگردیسی دارد.
ماه
بخشنده باران به شمار میرود و از همین رو با باروری در ارتباط است. عقیده
بر این است که باروری جانوران مثل حاصل خیزی گیاهان، تابع ماه است.
ماه
با مرگ هم بی ارتباط نیست. زیرا سه شب در آسمان دیده نمیشود ولی در واقع
این نوع مرگ، نوع دیگر زندگی است. در اساطیر ایرانی، ماه خاصیت تطهیر
کنندگی هم دارد. در اوستا، هفتمین یشت به ماه نسبت داده شده است.
مار
مار نماد مفاهیم دو سویه است، زندگی و مرگ، خیر و شر، سود و زیان، خرد و احساسات کور، نیش و نوش، زهر و پادزهر. به خاطر پوست اندازی الگوی تجدید حیات،
زندگی دوباره و رستاخیز است و از آن جا که کشنده است مظهر مرگ و ویرانی به
شمار میرود. معمولا حیواناتی مثل مار، خرگوش و خرس که گاهی پیدایشان
میشود و گاهی هم ناپیدا هستند، نماد زندگی دوباره را میپذیرند. از این
لحاظ مار با ماه هم در ارتباط است؛ زیرا ماه هم چند روزی در آسمان مشاهده
نمیشود و البته همیشه دوباره به آسمان برمیگردد.
در رابطه با پیوند مار و مرگ میتوان اشاره کرد که واژه اوستایی "میریه" به معنی زیانکار و تباه کننده با مار (میراننده)
در سانسکریت برابر است و به میرانندگی و زیان کاری مار اشاره دارد. گاهی
مار مظهر روان مردگان و نیاکان هم محسوب میشود. مار در تمام جهان بارداری
را تداعی میکند و به عنوان شوهر زنان قلمداد میشود. در
مراسم باروری باستانی نقش مهمی را بازی میکند و این امر تا اندازهای به
سبب شباهت این موجود به آلت تناسلی مرد است. برای مثال میتوان
به "پزوزو" یک خدای دیوصفت بابلی – آشوری در هزاره اول پیش از میلاد اشاره
کرد که آلت جنسی مردانه ای با سر مار دارد.
مار از همین طریق و طرق دیگر با زن و زنانگی در ارتباط است. ملازم ایزدان مونث و مادر کبیر است. مار را مسئول اساسی هبوط آدم
از بهشت میدانند. در حقیقت به عنوان شیطان، یک نماد عیسوی در رابطه با
این اتفاق به شمار میرود و به همین سبب نشانه حیله گری و اغواکنندگی است.
در نزد عیلامیها مار، حافظ آب، خرد و ثروت است. در واقع مار که با چشمان باز میخوابد نماد هوشیاری است. با آب در ارتباط است زیرا غالبا در کنار چشمه سارها و جویبارها دیده میشود و از همین طریق حافظ آب و گنج به شمار میرود.
نقش
مار که به وفور بر کوزهها و آب دانها دیده میشود به ما یادآوری میکند
که مار حافظ آب است و گاهی همین آب بزرگترین گنج در بعضی مناطق به شمار
میرود. در فرهنگ عیلامی، نقش دورکننده نیروهای شیطانی را
ایفا میکند. در واقع مارها در عیلام به مرز خدایی رسیده بودند. مار
همچنین با خدایان شفابخش در ارتباط است و در هنر مصری هم به آفرینش مربوط
میشود.
در
تمدنهای مارپرست، مار پی در پی با اسرار حیات، طول عمر و بی مرگی پیوند
دارد. در حقیقت در افسانهها این مار است که به آب یا گیاه حیات میرسد و
حسرت جاودانگی و بی مرگی را به دل آدمیزاد میگذارد. مار با پزشکی و تن درستی هم در ارتباط است و امروزه هم در نماد پزشکی دیده میشود.
مار
علاوه بر این که با آب در ارتباط است با زمین هم ارتباط دارد. مار را
میبینیم که بر روی زمین میخزد و کاملا به آن چسبیده است. در افسانهها
چنین آمده که بعد از این که مار باعث هبوط انسان به زمین شد، خدا نفرینش
کرد که تا همیشه بر روی زمین بخزد و به دنبال روزیاش باشد. علاوه بر این،
تصویر مارهای به هم پیچیده شده ظاهرا دلالت بر جفت گیری دارند و به این
مفهوم، منبع الهی باروری بر روی زمین هستند. نقش مار در تمدنهای وابسته
به کشاورزی هم مشاهده میشود و گاهی خدای باران و رویش به نقش مار است.
گاو
وقتی
با عنصر اسطوره ای گاو سر و کار داریم باید هم به گاو نر و هم به گاو ماده
بپردازیم. هر چند که گاهی این هر دو یک نقش را میپذیرند و با هم در
ارتباطند. گاو نر: مظهر اصل مذکر و نیروی زایش است. مظهر حاصل خیزی و نماد زمین هم هست. علاوه بر اینها نماد قدرت را هم میپذیرد.
کشتن
گاو نر در سال نو مظهر مرگ زمستان و تولید نیروی حیاتی و آفریننده است.
پرستش گاو نر، رسمی عمده در مصر، خاورمیانه باستان، شرق مدیترانه و
هندوستان بوده و از آن جا به یونان و روم و بخشهایی از اروپا نیزسرایت
کرد. در بسیاری ازمکانها پرستش گاو نر، مربوط به مادر– الهه میشد. برخی
از تصاویر بر روی مهرها و سایر مصنوعات دره سند در هزاره سوم قبل از
میلاد، ستایش یک مادر– الهه را در رابطه با گاو نر نشان میدهند. در
اسطورههای ایرانی هم تداعی گرما و ابرهای باران زا برای باروری است.
گاو ماده:
گاهی به عنوان مادر کبیر مطرح است. نیروی مولد زمین و تولید مثل است. هم
مظهر ایزد بانوان ماه و هم زمین است. غریزه مادری را هم تداعی میکند. در
آیین هندو، مظهر باروری و زمین و نور و نعمت است.
آب و زن
کهن
ترین اسطوره آفرینش نزد یونانیان، آب نخستین را به یک مادر– الهه وابسته
میدانست و به این طریق برای هر دو نقش آفرینندگی در نظر میگیرد. در
ایران باستان، واژه " آپ" از نظر دستوری مونث است و در کتاب بندهش آب در فهرست چهار چیز مونث در جهان است. سه عنصر دیگر عبارتند از: زمین، ماهی و گیاهان. از طرفی آناهیتا، ایزدبانوی آبها به شمار میرود.
در
اسطورههای سال نو هند و ایرانی، با کشته شدن اژدهای فرمانروای جهان، زنان
در بند رهایی مییابند و آبهای بسته آزاد میشوند. در بسیاری از جوامع
باستانی، هنگام پرستش آب، آن را دختر جوان زیبای خوش اندامی پنداشته اند.
همچنین اسطوره ای وجود دارد که دختر جوانی چون گذاشت باران بر پیکرش ببارد، دوشیزگی اش را از دست داد.
جالب این است که بدانیم در نواحی کویری و حتی روستایی ایران، آب از سرچشمه
آوردن کار زنها است و نه مرد. چشمه مال زنهاست. هر چشمه ایزدبانویی دارد
و آب مونث به شمار میرود. مرد اگر به چشمه برود مثل این بوده که به زنی تجاوز کند.
این
تنها افسانه و داستان نیست که تا همین صد سال پیش برای قناتها که آبشان
کم میشد، زن میگرفتند و این زنها بایستی سالی یک بار تن خود را به آب
قنات میزدند و البته گاهی این قناتها زن به شمارمیرفتند و آنها را
شوهر میدادند و در هر صورت رابطه زن و آب مسجل است. آب و زن از یک نوع
دیگر هم با هم ارتباط دارند. هر دوی این موجودات باید طاهر باشند و ارزش
آنها به پاکی شان است.
ماه و زن
همه الهههای یونانی، روزگاری الهههای ماه بودند. در رم باستان "دیانا"
الهه ماه بود که دختری زیبا تصور میشد. بعضی از جوامع پیشین بدوی، ماه را
نرینه میدانستند و معتقد بودند زنان را آبستن میکند و باعث رشد و وفور
محصول نیز میشود. معمولا مراحل ماه با دوره قاعدگی زنان در ارتباط است و به عقیده مردم بر اثر حرکات ماه، قاعدگی پیش میآمده است.
بنا به افسانههای عامیانه چینی، هنگامیکه شکوفه ماه بر زمین بیفتد، هر زنی که آن را ببلعد، آبستن میشود.
ماه و آب
منازل
ماه در آب دریا تاثیر دارد. بدین معنی که جزر و مد آن بر اثر جاذبه ماه
صورت میگیرد. از طرفی بارندگی هم با ماه در ارتباط است و نظر به این که
ماه در میزان بارندگی و در نتیجه باروری زمین موثر است، پس وفور نباتات به
ماه وابسته میشود.
همچنین اعتقاد بر این بود که باران از ماه سرچشمه
میگیرد. در اساطیر داریم که آبها از زهدانشان، یعنی از خزانه ماه ریزان
اند. از کهن ترین ایام بشر مشاهده کرده است که با تغییرات ماه، باران
میبارد و از این طریق آنها را با هم در ارتباط میداند و هر دو نماد
باروری و حاصل خیزی را میپذیرند.
زن و زمین مدت زمان درازی یونانیان و رومیان عمل باردار کردن زن و کار کشت و برزگری را همانند میدانسته اند.
هندوان شیار زمین را برابر فرج میدانستند و آب مردی را مثل بذر. در واقع زن کشتزار بود و مرد تخم افشان. ریشه لغت سانسکریت بیل و آلت جنسی مرد یکی است. کلمه IAK در چند زبان آسیای شرقی هم به معنای آلت رجولیت است و هم به معنای خیش. زن گاهی به شیارهای زمین تشبیه میشود و آلت رجولیت به خیش. در متون اسلامی، زن کشتزار خوانده شده است. در قرآن داریم داریم : "نساءکم حرث لکم".
واژه
زن که در دوره مادر سالاری بیشتر مسئول کشت بود با واژه کشت در زبان هند و
اروپایی کهن از یک ریشه است. تجسم غلات به صورت مونث یا انتساب کشف
کشاورزی به یک الهه به خاطر نقش مهمی بود که زنان در کشاورزی اولیه
داشتند.
زنان
روستایی فنلاند، شیار کشتزار را پیش از تخم پاشی با قطراتی از شیر پستان
شان آبیاری میکنند. اعتقاد بر این است که باروری زن در باروری زمین کشت
تاثیر دارد. معروف است که اگر زن آبستنی بذرافشانی کند، محصول پربارتر خواهد شد. این زن باید پاکدامن باشد. در بسیاری جاها زنان به هنگام خشکسالی برهنه بر کشتزار میدوند تا مردانگی آسمان را برخیزانند و بارش برانگیزند.
در اوگاندا، زن نازا را برای باغ و بستان خطرناک میدانند و شوهر میتواند فقط به همین دلیل اقتصادی، تقاضای طلاق کند.
تقدس
زن و مار در عیلام رسمی بود که از دوران مادر سالاری باقی مانده بود. از
آن جا که هم زن و هم مار نقشهای دوسویه دارند، علاوه بر تقدسی که ذکر شد
میتوانند به عنوان نمادهای منفی هم نقش بپذیرند. به طور مثال در فصل سوم
سفر به نام هبوط آمده است: "خداوند به زن گفت این که کردی چیست؟ و زن پاسخ داد مار مرا اغوا کرد که خوردم."
و
در ادامه میتوان ذکر کرد که مار بهشت غالبا به سیمای زن تصویر میشود.
بعضی از اقوام معتقدند که ماه به هیات مار با دختر یا زنانشان همبستر
میشود و در سراسر شرق همه باور داشتند که نخستین آمیزش جنسی زنان چه در دوران بلوغ و چه به هنگام حیض، با مار بوده است. در هند باورها بر این است که مارها مانع نازایی هستند و موجب میشوند که زنان فرزندان بسیاری بیاورند.
در افسانهها آمده که مادر قیصر از هم آغوشی با مار در معبد آپولون، آبستن شد و همچنین مادر اسکندر
غالبا طوری تصور میشود که با مارها بازی میکرد. زن و گاو در اساطیر
تطبیقی هند و ایرانی، آن چه در هندوستان به اسم گاوهای شیرده ظاهر میشوند
و مظهر ابرهای باران زاست، در ایران به صورت زن ظاهر میشود.
در بیشتر
روستاهای ایران، این زن بود که از پستان گاو شیر میدوشید و این کاری نبود
که مردان انجام دهند و در واقع عمل زشتی محسوب میشد.
مار و ماه
مار
صورت تجلی قداست ماه به شمار میرود. عقیده بر این بود که مار با ماه
پیوندی ناگسستنی دارد و بر پخش و پراکندگی ابرها در آسمان و نزول باران بر
زمین اثر میگذارد.
مار و گاو
ابوریحان
در آثارالباقیه میگوید: ایرانیان بر این باورند که گردونه ماه را گاوی از
نور که دو شاخ زرین و ده پای سیمین دارد، میکشد و این گردونه در شب دهم
دی ماه یک ساعت نمایان میشود و هر کس آن را ببیند اگر حاجتی بخواهد روا
میشود.
در اسطورههای ایرانی گاو مظهر ماه است. وقتی گاو به دست
اهریمن کشته میشود، نطفه اش به ماه میرود. هلال ماه، شاخ گاو را تداعی
میکند و از این نظر هر دو تداعی گر باروری هستند. شاخهای گاوسانان که
مشخصه خدایان بزرگ باروری است، نشانه مادر کبیر است. شاخهای مضاعف، نماد
دو هلال هستند.
ماه و زمین
در
زمان مشخصی، ماه با زمین که زهدان همه اشکال حیات تلقی شده، یکی و یگانه
میشود. الهگان بزرگ از خصائل مقدس ماه و خاک، یکسان بهره مندند. مردگان
یا به زیر خاک یا به ماه میروند تا تجدید حیات کرده و به صورتی نو ظاهر
شوند.
گاو و زمین
در فرهنگ هند و اروپایی گئو (geo = زمین) با گاو و زندگی و جان و گیتی هم ریشه بود.
آب و گاو
ارتباط
گاو و آب در باورهای بیشتر ملل مشهود است. از جمله در تورات، سفر پیدایش
آمده است: "فرعون خوابی دید که کنار نهری ایستاده. آن گاه از نهر هفت گاو
خوب صورت و فربه برآمدند و در مرغزار مشغول چرا شدند. پس از آن هفت گاو
دیگر اما لاغر و ضعیف از نهر آب درآمدند و پهلو به پهلوی هفت گاو فربه
ایستادند. سپس هفت گاو لاغر و ضعیف، آن هفت گاو فربه و قوی را بلعیدند."
مار و ماه و زن
در این مورد میتوان به تصویر مریم باکره که در پیش پایش مار و هلال ماه نقش شده، اشاره کرد. بر
حسب بعضی از خرافات در اروپای مرکزی، اگر گیسوان زنی را که تحت سلطه ماه
است (حائض) در خاک کنیم، آن گیسوان به مار تبدیل میشوند.