چرا؟
در
طول تاریخ اشخاصی به تئاتر ایران خدمت كردهاند كه اكنون نامی از آنها
برده نمیشود و هنرمندان امروز این پایهگذاران تئاتر را نمیشناسند. این
واقعا جای تاسف داشت و دارد كه ما قدر پیشینیان خود را در این عرصه به جای
نمیآوردیم.
پیش
از آن كه به خاطرات شخصیتان بپردازیم، فكر میكنم بهتر است به مستندات و
اطلاعات شما رجوع كنیم. آن تئاترهایی كه شما در آن سالها فعالیت داشتید،
امروزه بیشتر با عنوان آثار شادیآور معروف هستند. اینگونه نمایش كه
حداقل 3 دهه در بخشهای مختلف شهر تهران و بویژه خیابان لالهزار رایج
بود، چه ریشه و بستری داشت؟
تئاترهای پرطرفدار سالهای 1310 تا
1350، از یكسو ریشه در سنتهای نمایشی ایران چون تخت حوضی و سیاهبازی
داشت و از طرف دیگر شكل و ظاهرش به تئاتر غربی میمانست. بداههپردازی،
شخصیتهای خوب و بد، شوخیها و داستانها و مضمونهایش بیشتر ایرانی
بودند، اما نوع صحنه، دكور و لباسهایش و برخی مسائل فنی دیگر متناسب با
تئاتر معاصر بود.
البته بعضی از متنهای این آثار خارجی بودند.
نمایشنامههای
خارجی هم كه به دست این گروهها روی صحنه میآمد، ایرانیزه میشد و با
تغییر نامها، رفتارها و الگوهای شخصیتی به اصطلاح اینجایی میشد.
درواقع لالهزار دهه 30 و 40 بشدت وامدار روحوضی و دیگر گونههای نمایش ایرانی بود.
ریشه خود نمایش روحوضی به چه دورهای بازمیگردد؟
نمایش
روحوضی (تخت حوضی) را باید از زمان صفویه دانست. آن زمان دلقك شاهعباس،
گروهی مطرب را دور هم جمع میكرد و باعث نشاط و خنده مردم میشد. این گروه
عبارت بودند از 6 یا 7 نفر بازیگر و چند پادو و صندوقكش كه ابزارها و
وسایل را در آن جا میدادند. بعضیها عقیده دارند كه ریشه سیاهبازی از
دوره زندیه آغاز شده و پاتوق اصلی آنها هم در قهوهخانهها بوده است. به
قول استاد نصیریان، تخت حوضی نمایشی است مستقل و خالص كه اسیر دست ادبیات
نیست و كیفیت غنی نمایشی دارد.
بازیگر نمایش روحوضی با غلو در بازی،
لباس و گریم خود سعی میكند به تماشاگر چیزی را نمایش دهد كه شكل هجو شده
زندگی معمول خود اوست. او با این بازسازی ابتدا قصد دارد تا اولا تماشاگر
را بخنداند و بعد او را متنبه سازد.
این نوع نمایش ارتباط بسیار قوی و خوبی هم با تماشاگر برقرار میسازد. چرا؟
تئاتر
قدرت خوبی در ارتباط برقرار كردن با تماشاگر دارد، چراكه نمایش خیلی
پررنگتر و پررونق از یك زندگی عادی است. نمایش پررمز و راز است و در عین
حال كنایه و انتقاد را خیلی خوب میشود با آن نشان داد. در نمایش روحوضی
هجو و مضحكه اساس كار است، نمونه برجسته آن غلام سیاه و حاجی است كه با
صاحب و سرور خود درگیریهای فكاهی دارد و در این درگیریهاست كه
عقدهگشایی میكند و بسیاری از دردهای خود و طبقه خود را مطرح میسازد و
ظلم و جور ارباب را محكوم میكند.
از بین نمایشوارهها و نمایشهایی كه آن زمانها رایج بوده است كدام یك در حال حاضر هنوز اجرا میشوند؟
پردهخوانی
از آن دسته نمایشوارههایی بود كه هنوز هم رواج دارد. پردهخوانی علاوه
بر هنر نمایش، نقاشی را نیز در خود جای داده است. درواقع میتوان آن را
نوعی نمایش مصیبت به روایت تصویر دانست. هر تصویر حكایتی دارد كه توسط
پردهخوان اجرا میشود. معمولا پردهخوانان دودانگ صدایی هم دارند كه با
زیر و بم صدا در بیننده اثر میگذارند. درواقع پردهخوانی نمایش مصوری است
كه با آوای انسانی تكمیل میشود.
نخستین گروههای نمایشی در تهران از چه سالی شكل گرفتند؟
در سال 1313 خورشیدی، كلوپ فردوسی به همت آقایان احمد دهقان، غلامعلی فكری، احمد گرجی و با شركت مادام آقا بابایف تشكیل شد و اولین برنامه خود را با جشن هزاره تولد فردوسی به سرپرستی محمدعلی فروغی (ذكاءالملك) و تراژدی رستم و سهراب
برگرفته از شاهنامه غلامعلی فكری به معرض نمایش گذاشت كه همان زمان موفق
به دریافت مدال مخصوص فردوسی گردید. در سال 1315 كلاس تئاتر شهرداری با
كمك علی دریا بیگی كه تحصیلات خود را در آلمان گذرانده بود تاسیس شد.
حدود
سالهای 1316 بود كه با شركت عدهای از ایرانیها و فرانسویان مقیم تهران
نمایشنامههایی به زبان فرانسه مانند دختر شكلاتفروش و امثال آن به روی
صحنه برده شد كه تماشاگران آن اكثرا خارجیها یا ایرانیهای فرنگ رفته
بودند.
آنچه امروزه با عنوان تئاتر از آن یاد میشود، چه ریشه و پیشینهای دارد؟
صرفنظر
از نمایشهای سنتی و مذهبی، تئاتر در ایران در مدت یك سده به یاری و كوشش
مردمی هنر دوست تا به امروز رواج یافته است. تئاتر فعلی حاصل گذشت و
فداكاریهایی است كه صدها زن و مرد در كسوت نمایشنامهنویسی و بازیگری در
گسترش و تثبیت آن كوشیدهاند.اصولا تئاتر از یونان باستان ریشه میگیرد.
در یونان قدیم عملی را كه روی صحنه در برابر چشم تماشاگران روی میداد «دراما» میگفتند كه معادل نمایش در فارسی است. این هنر به شاخههای تراژدی، كمدی و ملودرام تقسیم میشود.
اگرچه در پیشینه فرهنگی ما، نمایشهایی چون خیمهشببازی، مسخرهبازی، عروسكگردانی، لالبازی، نقالی، پردهخوانی، معركهگیری وجود داشته، اما از عمر هنر تئاتر بیش از 100 سال نمیگذرد.
تعزیه در دوره ناصری به اوج خود رسید كه شاید بتوان از آن با عنوان اپرای مذهبی ایرانی یاد كرد.
ناصرالدین
شاه سفرهایی به اروپا كرد و با مشاهده باله و اپرا مصمم شد در ایران هم به
سبك غربی تماشاخانههایی ایجاد نماید و به همین سبب دستور ساختن تكیه دولت
را به مهندسان فرانسوی و ایرانی داد.
تكیه دولت در سال 1266 خورشیدی طبق یك نقشه فرانسوی زیرنظر مزینالدوله نقاشباشی ساخته شد.
داستان تئاتر مدرن ایران از كی و كجا كلید خورد؟
در
سال ????خورشیدی، تصویب نامهای از سوی هیات وزیران صادر شد مبنی بر
راهاندازی سازمانی تحت عنوان سازمان پرورش افكار، كه تئاتر هم بخشی از
این سازمان بود.
در سال ????، مرحوم سید علی خان نصر، سینمای گراند هتل
را كه وابستگی به خود گراند هتل داشت، اجاره كرد تا محلی برای تئاتر دائمی
تهران تاسیس كند؛ چون تا آن زمان در تهران تئاتر دائمی وجود نداشت و اگر
هم تئاتری اجرا میشد، ماهی یكی- دوبار، دو شب یا چند شب در سالنهای فرعی
مثل سالن سپه یا باغ اتابك به روی صحنه میرفت.
آیا آنچه كه به نام تئاتر نصر میشناسیم، با همین نام آغاز به كار كرد؟
خیر، این تئاتر در سال ????، نخست با نام تئاتر تهران و توسط سید علی خان نصر كه تحصیلكرده فرانسه بود، راهاندازی و افتتاح شد.
و چهجور نمایشهایی به صحنه میبرد؟
در
آن زمان، مردم با تئاتر به معنای امروز، آشنا نبودند. بنابراین
دستاندركاران تئاتر یك نمایش جذاب را به صورت نیمه موزیكال در میآوردند،
تحت عنوان «اپرت»، و با ساز و آواز و موزیك، سلیقه مردم را برای جذب به
دنیای تئاتر تحریك میكردند.
داستانهای جذابی مثل نمایشنامههای مولیر
از جمله مرد خسیس را اجرا میكردند و خلاصه اینكه هر كاری میكردند تا
مردم جذب تئاتر شوند. خوب به یادم میآید كه قصه یوسف و زلیخا كه روی پرده
رفته بود، مردم از هر گوشه تهران شبها خودشان را با ماشین اجارهای به
محل اجرای نمایش میرساندند.
در چنان روزهایی، خیابان لالهزار چه حال و هوایی داشت؟
آن
زمان خیابان لالهزار، بسیار تمیز و شیك بود. در دهههای بیست و سی، این
خیابان دارای چندین تئاتر از جمله تماشاخانههای فرهنگ، هنر، پارك و
فردوسی بود كه با بهرهگیری از شاگردانی كه از مدارس هنری در زمینه نمایش
فارغالتحصیل شده بودند، با ایجاد رقابتی تنگاتنگ، در حوزه تئاتر و نمایش
فعالیت میكردند.
درباره تئاتر فرهنگ بگویید كه پس از آتشسوزی در سال ???? دوباره بازسازی شد و به اسم تئاتر پارس ادامه كار داد؟
افتتاح
آنجا توسط نوشین انجام گرفت. تئاتر كوچه ملی كه توسط مرحوم تفكری درست شده
بود، تعطیل شد و مرحوم نوشین تئاتر پارس را راه انداخت. البته مسوولان
دولتی با نظریات سیاسی او موافق نبودند و مرتب مورد اذیت و آزار قرار
میگرفت. یك روز تئاترش را آتش میزدند، یك روز نمایشش را متوقف میكردند
و....
تماشاخانههای آن روزها آیا از نظر نوع نمایشها و تماشاگر تقسیمبندی هم داشتند؟
خیر،
تئاترها همه شخصی بودند و هیچ سالن دولتی وجود نداشت. برای همین سعی آنان
بر این بود كه برای بازگشت سرمایه، هر چه بیشتر مردم جذب نمایشها و
تئاترهایشان شوند.این تلاش برای جذب علاقهمندی مردم، بیوقفه بود.
منظورم تقسیمبندی خصوصی و دولتی نبود. وجه هنری یا عامهپسند بودن كار مرادم است.
خیلی
مرزبندی و خط كشی وجود نداشت. با این حال كیفیت كارها با هم تفاوت داشت.
برای مثال مرحوم نوشین با انتخابهای منحصر به فردش در زمینه نمایش، مدتی
چنان مردم را جذب كرد كه تئاتر رقیبش، یعنی تئاتر تهران سقوط كرد. در آن
زمان، چون كار نوشین بینظیر بود، بلیت نمایشهایش از 2 ماه قبل به فروش
رفته بود. این رقابتها، ارج و قرب تئاتر را هم نزد مردم بالا برده بود.
با این خاطرات، امروز با تعطیل شدن تئاترهای نصر و پارس چه احساسی دارید؟
متاسفم.
تنها میتوانم بگویم متاسفم. من 70سال در این حوزه كار كردم، خاك صحنه
خوردم، حالا وقتی این چیزها را میشنوم، حال غریبی به من دست میدهد. این
كه بعد از این همه كار و فعالیت و بعد از این همه سال، كار تعطیل میشود،
این نهایت تاسف برای دنیای تئاتر است.
سوالم از مسوولان این است كه
چرا میگذارند یك خیابان فرهنگی مثل لاله زار به این وضع دچار و سالنهای
سینما و تئاتر آن به انبار وسایل الكتریكی تبدیل شوند.
اولین كارگردانهایی كه پیش از سال 1320، فعال بودند، چه كسانی بودند؟
آقایان معزالدیوان فكری، گرمسیری، حالتی، مرحوم دهقان، استپانیان و مرحوم دكتر نامدار
از اولین كارگردانهایی بودند كه صحنه تئاتر ایران را در اختیار داشتند.
اوایل كار، تمام نمایشها چه خوب و چه بد، یك هفته بیشتر روی صحنه
نمیماند، چون مشتری نداشت چرا كه مردم هنوز با آن كنار نیامده بودند و
شاید برایشان هنوز جا نیفتاده بود، اما همان طور كه گفتم كم كم با ایجاد
یكی دو تئاتر دیگر در لالهزار بازار این هنر گرم شد.
نخستین تالارهای نمایشی به سبك امروزی از چه زمان در تهران ساخته شدند و شروع به كار كردند؟
تالارهای
ادارات و مدارس تا سالها تنها جاهایی بودند كه تئاتر در آنها روی صحنه
میرفت. اولین نمونه از این دست هم متعلق به مدرسه دارالفنون بود. اما
مهرماه 1344، با اتمام كار ساختمانی تالار سنگلج، نخستین تماشاخانه
استاندارد تهران ساخته شد و شروع به كار كرد.
مجموعه تئاتر شهر چه زمانی ساخته شد؟
دهه
40، در چهارراه ولیعصر فعلی، محلی وجود داشت به نام كافه شهرداری باغ
بزرگی داشت و مردم تهران برای تفریح و سرگرمی، عصرهای خود را آنجا
میگذراندند و چون متعلق به شهرداری و زیرنظر آنجا بود آن را كافه شهرداری
مینامیدند. 12 آذر 1345در این محل ، كلنگ ساخت تئاترشهر فعلی زمین زده شد
كه سال 1351 خورشیدی با نمایش «باغ آلبالو» با كارگردانی «آربی آوانسیان»
و هنرمندان كارگاه نمایش افتتاح شد.
اگر موافق باشید، برویم سراغ مشاهدات و خاطرات شخصی شما. اولینبار كی پای شما به سالن تئاتر باز شد؟
زمانی
كه بچه بودم، تئاتر به شكل كلاسیك امروزی نبود و نمایشهایی مثل تئاترهای
سنتی سیاهبازی و نمایشهای روحوضی خیلی رونق داشت. آن زمان همراه پدرم به
تماشای تئاتر میرفتیم، یادم میآید تئاتری به نام «سعادت» در محله سرچشمه
بود كه پدرم برای این كه من را تشویق به درست خواندن كند، وعده رفتن به
آنجا را میداد. من هم به عشق تئاتر رفتن هم كه شده درس میخواندم و هر
چند وقت یك بار به عنوان جایزه همراه پدرم به آنجا میرفتم.در حالی كه
پدرم مخالف ورود من به این عرصه بود، اما خودش ندانسته مرا با این فضا
آشنا كرد و عاقبت هم بر خلاف نظرش، در 20 سالگی برای نخستین بار روی صحنه
رفتم.
چه نمایشی بود؟
سال
1321، بعد از اتمام درس و تحصیل، وارد دنیای تئاتر شدم. آن موقع عشق و
علاقه زیادی در وجودم برای حضور در صحنه تئاتر موج میزد. یادم میآید آن
موقعها كه جمعیت تهران شاید به سختی به یك میلیون نفر میرسید، فقط در
خیابان لالهزار كه مركز فعالیتهای هنری بود، حدود 7 سالن تئاتر داشتیم.
نمایشنامهای بود به نام عاشق گیج اثر مولیر و چقدر من ذوق و شوق داشتم
برای اولین حضور در روی صحنه. همانطور كه گفتم، آن موقعها پدرم بشدت با
كار من مخالفت میكرد و این مخالفت یكجورایی تا آخر عمرش هم ادامه پیدا
كرد.
گویا همان زمانها بود كه در اداره دارایی هم سمتی داشتید، این نوع كار با فعالیت هنریتان جور در میآمد؟
آن
موقعها بعد از این كه دوران دبیرستان را به پایان رساندم، به دانشكده
حقوق راه یافتم ولی به علت مسافرتهای اداری به شهرستانها، نتوانستم مدرك
لیسانسم را بگیرم. چرا كه از حدود سال 1323 خورشیدی، به استخدام وزارت
دارایی درآمدم و مشاغل مهمی چون بازرس ویژه در زابل و ریاست حسابداری
كارگزینی در چند شهرستان دیگر را به عهده گرفتم. حدود همان سالها بود كه
وارد هنرستان هنرپیشگی شدم و در عین حال صبحها در وزارت دارایی كار
میكردم. چون به كارهای هنری علاقه داشتم، نهایتا با 24 سال خدمت در سال
1348 خودم را بازنشسته كردم. دقیقا به همین دلیل هم بود كه پدرم با كار
هنری من مخالفت میكرد و معتقد بود منی كه در یك سمت دولتی مشغول فعالیت
هستم، چرا باید كار هنری بكنم. امروز میتوانم ادعا كنم كه حدود 70 درصد
عمر من در تئاتر و سینما صرف شده است. تا به امروز بیش از 20 نمایشنامه
نوشته و كارگردانی كردهام و در بیش از 200 نمایش، 40 فیلم سینمایی و 50
سریال تلویزیونی هم بازی داشتهام.
غیر از هنرستان هنرپیشگی، تحصیلات دیگری هم در این زمینه داشتهاید؟
سال
1335 بود كه از طرف اداره كل هنرهای زیبای كشور برای بزرگترین فستیوال
بینالمللی تئاتر در پاریس، به فرانسه اعزام شدم و در مدت 3 ماه اقامت در
پاریس، به مطالعه و تحقیق در زمینه تئاتر مشغول بودم.
اولین تئاترهایی را كه روی صحنه بردید، به خاطر دارید؟
نمایشنامههای ازدواج فوری، پرواز دخترها، میشل استروگف و مسیوژوزف
از نخستین كارهایی بود كه در آنها بازی كردم. بعد از آن هم حدود 20
نمایشنامه را یا نوشتم یا كارگردانی كردم. سالهای دهه 40 خورشیدی هم به
دعوت یكی از كمپانیهای آمریكایی كه فكر میكنم مینیا پولیس یا مینیا سوتا بود، برای ایفای نقش در تئاتری به نام «در آمریكا اتفاق افتاد» به ایالات متحده رفتم. در مدت اقامت در آمریكا، جوایز متعددی هم گرفتم.
اولین باری كه روی صحنه رفتید، چه احساسی داشتید؟
ترس
و اضطراب زیادی داشتم كه تا پایان نمایش هم رهایم نكرد. اوایل زیاد دچار
این حالت میشدم. حتی یادم هست یك بار به خاطر اضطراب زیادی كه داشتم،
تمركزم را هنگام اجرا از دست دادم و نتوانستم نقشم را به پایان برسانم.
شاید اگر مشوقی داشتم این ترس در من كمرنگتر میشد ولی من مشوقی نداشتم.
هر چه بود علاقه و پشتكار خودم بود. البته بعدها كه بیشتر روی صحنه رفتم،
تشویق مردم و حمایتهایشان بهترین مشوق من شد.
واكنش پدرتان چه بود؟
همانطور كه گفتم آن موقعها خیلی از خانوادهها با فعالیتهای هنری فرزندانشان مخالفت میكردند و بیشتر از همه پدر من بود كه وقتی متوجه شد، مرا از خانه بیرون كرد. بعد از یك ماه با وساطت اقوام به خانه برگشتم، اما پدرم همچنان با من قهر بود و تا چند ماه بعد هم با من صحبت نمیكرد.
خیلی از همدورهایهای شما خاطرات شنیدنی زیادی از اولین اجراهایشان دارند. شما چطور؟
یادم میآید نمایشی بود به نام «لیلی و مجنون» كه در آن نمایش من نقش «مامور جهنم»
را بازی میكردم. صحنهای بود كه مثلا مردی از جهنم فرار كرده و به بهشت
رفته بود و من باید برای بازگرداندن او به در بهشت میرفتم لباس قرمز رنگی
پوشیده بودم و یك مشعل در دست داشتم، ناگهان متوجه شدم همهمهای در سالن
به پا شده است. وقتی گرما و شعلههای آتش را مشاهده كردم، تازه فهمیدم كه
چه دسته گلی به آب دادم. شعله مشعل به پرده گرفته بود و خیلی زود سرتا سر پرده آتش گرفت. مردم هراسناك و با وحشت از سالن فرار كردند و صندلیها واژگون شد. همان موقع بود كه عوامل صحنه و پشت صحنه برای خاموش كردن آتش، سطل به سطل آب میآوردند و خلاصه نمایش تعطیل شد.
این كار هم از جنس همان نمایشهای شادیآور بود؟
بله. تقریبا همه آنها از یك فرمول استفاده میكردند.
آن زمانها گویا این تئاترها خیلی طرفدار داشتند. چه شد كه از رونق افتادند؟
تئاترهای
شادیآور تا زمانی حرف اول را میزدند كه هنوز فیلمفارسی جایی در میان
مردم نداشت، از اوایل دهه 40 بود كه گیشه سینماها با آثار فیلمفارسی گرم و
بازار تئاترهای شادیآور كساد شد. این فیلمها البته مضمون و محتوایی هم
نداشتند و بیشتر جنبه سرگرمكنندهشان بود كه آنها را مشهور میكرد.
شما
كه سابقه طولانی حضور در عرصه تئاتر دارید و دارای تالیف و پژوهش هم
هستید، هیچ وقت به فكر نیفتادهاید در آموزشگاههای بازیگری تدریس كنید؟
یكی
دو بار این اتفاق افتاد و خودم هم آموزش دادن را بسیار دوست دارم، ولی
شرایط لازم فراهم نشد و تداخلی كه كار آموزش با قراردادهای كاری كه
میبستم، ایجاد میكرد، در نهایت موجب شد كه از این كار صرفنظر كنم.
چه رهنمودهایی برای جوانان علاقهمند به بازیگری دارید كه متاسفانه خیلی از آنها مسیر رسیدن به هدف خود را درست نمیشناسند؟
جوانهای
علاقهمند ابتدا باید ببینند كه آیا واقعا در این زمینه استعداد دارند یا
نه. خیلی از آنان بدرستی نمیدانند گرایشی كه به بازی در سینما یا تئاتر
دارند، عشق است یا هوس، بازیگری برای نسل ما عشق بود و نه چیز دیگر. صفت
ویژه یك هنرمند، خلاق بودن است، یعنی باید قسمتی از خودش را كشف كند كه
برایش ناشناخته بوده است. یك هنرمند به عقیده من باید سواد كافی داشته
باشد و دامنه اطلاعات خودش را در آن زمینه خاص وسعت بخشد. در صورتی كه
تمام صفات لازم را داشته باشد، باید آینده را بسنجد كه آیا میتواند در
مقابل تمامی مسائل و مشكلات بایستد. من توصیه میكنم در صورتی كه جوانان
استعداد و شرایط لازم را ندارند، به هیچ وجه وارد این حرفه نشوند.
شما چند دوره هم عضو هیات داوران خانه سینما بودید، به نظر شما مشكل اساسی فیلمهای سینمای ما كجاست؟
مشكل
اصلی در خود فیلمنامههاست، چرا كه ما بازیگران خوبی داریم كه بخوبی از
عهده نقشی كه به آنها واگذار میشود، برمیآیند. اینجاست كه انتخاب یك قصه
خوب یا بد، حتی نوع بازی بازیگر را هم تحتالشعاع قرار میدهد. خیلی اوقات
پیش میآید كه نقشهایی به من پیشنهاد میشود كه من هرگز بازی در این نوع
فیلمها را قبول نمیكنم.
اگر
بخواهیم حضــور مداوم شما را در این سالها به 3 قسمت حضور در تئاتر،
سینما و تلویزیون تقسیم كنیم، فكر میكنید كدام یك وجه پررنگتری در
كارنامه شما دارد؟
من از تئاتر به سینما و تلویزیون آمدم. البته
بعد از انقلاب دیگر كار تئاتر نكردم، اما حدود سال 1371 با سریال سمندون
به كارگردانی ناصر هاشمی اولین حضور بعد از انقلاب خودم را در تلویزیون
تجربه كردم. بعد از آن در سریالهای زیادی بازی داشتم از جمله همه فرزندان من، خانه آرزوها، عشق گمشده، خانواده خوب ما، خانه سبز و خیلی مجموعههای دیگر. فكر میكنم سریال خانه سبز و نقشی كه در آن داشتم، برایم خاطرهانگیزتر از بقیه بود. بخصوص این كه این سریال در زمان خودش بینندههای زیادی هم داشت.
اما پیش از تلویزیون، روی پرده سینما دیده شدید. درست است؟
از سال 69 در فیلم دونیمهسیب به كارگردانی كیانوش عیاری، بازی خود را شروع كردم و بعد از آن در فیلمهای روز شیطان، زمان از دست رفته، ستارهها، بوی كافور، عطر یاس و جعبه موسیقی هم ظاهر شدم.
و
حالا بعد از این همه سال هنوز هم جدی و مصمم به كار بازیگری ادامه
میدهید، رمز و راز این سلامتی و تداوم در كار را در چه میبینید؟
من
افراط و تفریط بیش از اندازه در هیچ كاری را نمیپسندم. معمولا در طول روز
علاوه بر مطالعه و نوشتن، پیادهروی را در عادتهای روزمرهام قرار
دادهام. هیچگاه حسادتی نسبت به چیزی یا كسی نداشتهام، همواره قناعت
كرده و درویشمآب زندگی كردهام.
دغدغه نوشتن، بعد از چاپ كتاب «سیری در تاریخ تئاتر ایران» باز هم ادامه پیدا كرده است؟
در
حال حاضر مشغول نوشتن كتابی هستم كه به گوشههایی از تاریخ نهفته مملكتم
میپردازد. این كتاب، گردآوری اسنادی است كه در منابع مختلف به چاپ رسیده
است. به نوعی كتاب جدیدم جمعآوری مطالبی درباره تاریخ، آثار باستانی و
مفاخر ارزشمند ایران است.
شما زندگی پركار و پرباری داشتهاید. توصیهای برای جوانها دارید؟
قدر
رویاهای بیپایان، نعمت جوانی و سلامت خود را بدانند و یادشان باشد زمان،
بسیار كوتاه است و گذرا. صداقت و حقیقت را همیشه سرلوحه زندگی خود قرار
دهند و در طول زندگی خود، پیرو راه خیر و انسانیت باشند.