.....ادامه مطلب قبلی...در بحث جغرافياي گياهي[1]
اغلب ديده مي شود كه اصطلاحات و تعاريف داراي مفهوم دقيق نيستند و گاهي
موجب اشتباه و گمراهي مي شوند. مثلا در تعريف بيابان كه غالبا در نقاط
مختلف جهان بعنوان مناطق بسيار خشك با آب و هواي بري شناخته مي شود از
لحاظ جغرافياي زيستي و اكولوژيكي نظير يكديگر نيستند. بطور مثال در بيابان
افريقا در بخش هاي شمالي و جنوبي و منطقه حد واسط با توجه به پراكنش زماني
باران سه نوع اقليم قابل تشخيص است و در مقابل سه نوع رويش نيز در اين
منطقه ديده مي شود بطوري كه در شمال رويش هايي وجود دارد كه از نظر خواسته
هاي اكولوژيكي در مرز رويش هاي مديترانه اي است زيرا همان مقدار كم
بارندگي در فصل زمستان به زمين مي رسد. درجنوب رويش هايي مشابه مرز نهايي
منطقه حاره قرار دارد (باران در فصل گرما به زمين مي رسد) و در بين اين دو
منطقه رويشي شمال و جنوب كه باران بطور نامنظم و در تمام فصول سال به زمين
مي رسد، رويش هاي مخصوصي است كه شامل گياهان پست مانند قارچ ها و آلك هاي
خاكي است (مبين 1360). بديهي است اكولوژي سه نوع رويش نامبرده از يكديگر
كاملا متمايز است اين در حالي است كه كل اين منطقه تحت عنوان بيابان
افريقا شناخته مي شود.و از همين قرار مي توان به بيابانهاي ايران اشاره
كرد كه در مناطق مختلف از لحاظ نوع و تنوع پوشش گياهي با يكديگر متفاوتند
آنچنانكه در دشت لوت (بر خلاف بيابانهاي ساحلي)گياهان بومي مخصوص ريگ هاي
بلند لوت شناخته شده است كه شمار آنها كم ولي ويژه همين نقاط بياباني
هستند در حاليكه از هر دو منطقه مذكور بطور عام تحت عنوان بيابان ياد مي
شود.
براي تفكيك مناطق بياباني از غير بيابان از
معيار غناي رويشي نيز استفاده مي شود. سرزمين گياهي يا به صورتي ساده تر
مناطقي كه از نظر جغرافياي فيزيكي از هم متمايز مي باشند شامل فلوري هستند
كه از نظر غناي گياهي بسيار متفاوت مي باشند و اين اختلاف چه از نظر كميت
(شمار گونه ها) و چه از لحاظ كيفيت (خصوصيات سيستماتيك) قابل ملاحظه است
بطور مثال دشت هاي پهناوري نظير بيابانها شامل فلور بسيار فقيري بوده و بر
عكس، جزاير و يا واحد هاي كوهستاني صاحب فلور بسيار غني تري هستند. از اين
نظر مي توان گفت، ميزان موجودي گياهي يك منطقه با وسعت آن نسبت مستقيم
ندارد. بطور مثال غناي گياهي بيشتر جزيره هرمز (وسعت كم) نسبت به بيابان
لوت (وسعت زياد) و يا واحد كوهستاني مسلط به دشت كوير نسبت به اين ناحيه
بزرگ مؤيد اين مطلب است. به هر حال با بررسي و شناسايي گونه هاي
مقاوم به شرايط خشكي، شوري و نوسانات دمائي مي توان تا حدودي محدوده مناطق
بياباني را شناسايي نمود چرا كه اين گياهان با ايجاد تغييرات خاص در شكل
ظاهري خود، سازگاري مناسبي با شرايط حاد و شكننده مناطق بياباني پيدا كرده
اند. برخي از اين گياهان با ذخيره آب در بافتهاي گياهي خود به شرايط كم
آبي سازگار شده اند. برخي با انجام مكانيسمهاي متفاوت با شرايط شوري آب و
خاك سازگاري يافته اند و بالاخره بعضي از گونه هاي گياهي اين مناطق با كم
كردن سطح برگها (فلسي يا خاري شدن آنها) و گسترش سيستم ريشه اي جهت
استفاده از آبهاي زيرزميني در اين مناطق ماندگار شده اند. مشاهده اين گونه
هاي بيابان روي كه در نتيجه تعامل بسياري از عوامل محيطي با يكديگر ايجاد
شده است، نشان مي دهد كه با شناسايي و حدود قلمرو گسترش آنها مي توان
اطلاعات لازم را براي تعيين قلمرو بيابانها بدست آورد
..........ادامه دارد.........
[1] - جغرافياي
گياهي با جغرافياي زيستي يا جغرافياي مربوط به رويش ها متفاوت است.
جغرافياي رويش ها به منظور بيان خصوصيات زيستي محيط وضع شده و قبل از هر
چيز اقليم فعلي را مد نظر دارد در حاليكه جغرافياي گياهي از يك سلسله
تغييراتي كه در ادوار گذشته عمر زمين روي داده است بحث مي كند.