اینکه
در ارتباط با دختران به صفاتی چون زیبا بودن، عاطفی بودن و لطافت روحیه و
متین و آرام بودن توجه می شود، سبب می گردد تا برای خود او نیز این صفات
مهم و اساسی باشند و سعی نماید از این جوانب خود را بالا بکشد و لذا رقابت
و تلاش دختران عمدتاً حول محور آن صفاتی است که جامعه آنها را ارزشمند می
انگارد. بر این اساس است که دختران بیشتر به زیبایی ظاهر خود توجه دارند و
به عوض توجه به افکار و معطوف نمودن خود به امور فکری، وقت خود را صرف
اموری مانند زیباتر شدن می نمایند که جامعه به آنها بها داده است.
زبان به عنوان یک وجه فرهنگی از گذشته تا کنون در
بازتولید روابط اجتماعی افراد و نیز تغییر این روابط نقش عمده ای داشته
است. زبان گفتاری در بستر زمانی و مکانی خاص بر نگرشها و رفتار انسانها در
روابط متقابل با یکدیگر اثر گذارده و با ایجاد شاکله های ذهنی در فرهنگ
سازی جامعه تأثیر می گذارد. زبان گفتاری از جامعه ای به جامعه دیگر متفاوت
بوده وحتی گاهی کلمات مشابه در جوامع مختلف معانی متفاوتی داراست. خصلت
نسبی بودن زبان گفتاری ما را به این سمت رهنمون می سازد که در جامعه ما
اصطلاحهای خاصی وجود دارد که معانی را در ذهن شنونده متبادر می سازد و به
تبع آن تبدیل به قالبهای زبانی گردیده و به عنوان جزئی از فرهنگ شفاهی از
نسلی به نسل دیگر منتقل می شود.
وقتی گفته می شود زبان گفتاری، منظور اصطلاحها، نحوه
بیان و محوری بودن آن در بین مردم یک جامعه یا گروه خاص است. با کاربرد
این قالبهای زبانی تعبیه شده، شخصیت افراد را می سنجیم.
ضرب
المثلها، برخی اشعار و اصطلاحات که در زندگی روزمره مردم در ارتباط با
یکدیگر به کار می گیرند، برای افراد ارزشهایی را تداعی می نماید. مثلاً
گفته می شود "هرچی تقدیر باشه". این اصطلاح تبدیل به یک قالب زبانی در
محاورات گردیده که عموماً ارزش تقدیر گرایی را در جامعه رواج می دهد و
اینکه برای هر فرد سرنوشتی معین است، خارج از اراده انسان. چنین ارزشی در
بسیاری موارد انفعال را در فرد موجب می شود و به نوبه خود سبب گرایش به
سمت خرافات و فالگیری و رمالی جهت پی بردن به این تقدیر می گردد.
گاهی
اوقات قالبهای زبانی به گونه ای است که تفاوتهایی در میان افراد جامعه بر
حسب جنسیت و یا قومیت را نمایان می سازد. چنین قالبهایی سبب کهتری و برتری
گروهی نسبت به گروه دیگر می شود. ساختن طنزها و یا الحاق صفتی خاص به قومی
از سوی قوم یا قومیتهای دیگر در جامعه سبب ارزشگذاری بر هویت آن قومیت می
گردد که بعضاً تضادهای اجتماعی را به بار می آورد.
یکی
از بارزترین تقسیم بندیهای اجتماعی بر حسب جنس است. بر این اساس زن یا مرد
بودن دو صفت می گردد که هر یک از افراد جامعه یکی از ایندو را دارا هستند.
آنچه در روابط اجتماعی مسلم گردیده، این است که زمانی که گفته می شود مرد
یا زن، تفاوت جنسيتی در اذهان متبادر می شود به گونه اي که هر یک از سیاره
ای جداگانه پا به زمین گذارده اند.
از
همان بدو تولد با گذاردن نام متفاوت بر روی این دو جنس، نگاهی متفاوت به
این دو موجود که در حقیقت هر دو انسان هستند می گردد و با این تفاوت سایر
تفاوتها شکل می گیرد. تفاوت در رفتار و برخورد با دختر و پسر به شکل گیری
دو نوع شخصیت متفاوت منجر می گردد، نه اینکه ایندو شخصیت متفاوتند و باید
با آنها متفاوت برخورد کرد. به عبارتی زبانی متفاوت درباره ایندو به کار
برده می شود. مثلاً "دختر قشنگم"، "پسر زرنگم"و ...... با ایجاد برخورد
های متفاوت نسبت به پسر و دختر در طی تربیت آنها قالبهای زبانی رنگ و بوی
جنسیتی به خود می گیرد. به این معنی که به عوض اینکه زن و مرد صرفاً به
لحاظ جنسی از یکدیگر متمایز باشند، به لحاظ اجتماعی با یکدیگر متفاوت می
گردند. به طوری که برای زن یک سری باید ها و نباید ها تعبیه شده شده و
برای مرد باید ها و نباید های دیگر.
باید
ها و نباید ها به این صورت است كه رفتارهای متفاوت سبب شکل گیری روحیات
متفاوت می شود. اینکه در ارتباط با دختران به صفاتی چون زیبا بودن، عاطفی
بودن و لطافت روحیه و متین و آرام بودن توجه می شود، سبب می گردد تا برای
خود او نیز این صفات مهم و اساسی باشند و سعی نماید از این جوانب خود را
بالا بکشد و لذا رقابت و تلاش دختران عمدتاً حول محور آن صفاتی است که
جامعه آنها را ارزشمند می انگارد. بر این اساس است که دختران بیشتر به
زیبایی ظاهر خود توجه دارند و به عوض توجه به افکار و معطوف نمودن خود به
امور فکری، وقت خود را صرف اموری مانند زیباتر شدن می نمایند که جامعه به
آنها بها داده است. به این ترتیب تفاوت بین دو جنس تفاوتی است که در جریان
آموزش و تربیت ایجاد شده و ریشه فرهنگی دارد و نه بیولوژیکی.