کلام اول : بودن
نبودن ، هیچگاه به سختیه فراموش کردن یک بودن نیست
اگه می دونی توی اين جهان یکی هست
که با ديدنش رنگ رخسارت تغيير می کنه
و صدای قلبت آبروت رو به تاراج ميبره ....
مهم نيست که او مال تو باشه
مهم اينه که... فقط باشه...
زندگی کنه...
لذّت ببره...
و نفس بکشه...
كلام دوم : زندگي
چند قورباغه از جنگلی عبور می کردند که ناگهان دو تا از آنها به داخل گودالی عمیق افتادند.
بقیه قورباغه ها در کنار گودال جمع شدند و وقتی دیدند که گودال چقدر عمیق است،
به دو قورباغه دیگر گفتند که راه چاره ای برای خروج از چاله نیست و شما به زودی خواهید مُرد
دو قورباغه، این حرفها را نشنیده گرفتند و با تمام توان کوشیدند تا از گودال بیرون بپرند.
اما قورباغه های دیگر مدام می گفتند که دست از تلاش بردارند چون نمی توانند از گودال خارج شوند
بالاخره یکی از دو قورباغه تسلیم گفته های دیگر قورباغه ها شد و دست از تلاش برداشت و به داخل گودال پرت شد و مُرد
قورباغه دیگر اما با تمام توان برای بیرون آمدن از گودال تلاش می کرد.
هر چه بقیه قورباغه ها فریاد می زدند که تلاشِ بیشتر فایده ای ندارد، مصمم تر می شد؛ تا بالاخره از گودال خارج شد
وقتی بیرون آمد بقیه قورباغه ها از او پرسیدند: «مگر تو حرفهای ما را نمی شنیدی؟»
قورباغه گفت نه در واقع در تمام مدت فکر می کردم داريد مرا تشویق می کنيد !!
كلام سوم : شاعرانه
بیدار می شم
می رم
می یام
می شینم
پا میشم
می خوابم
بلند می شم
می شورم
خم می شم
راست می شم
سقوط میکنم
گریه می کنم
هق هق می کنم
فریاد می کشم
سکوت می کنم
می نویسم
خط خطی می کنم
می خندم
قه قه می زنم
ساکت می شم
نگاه می کنم
عاشق می شم
گرم می شم
حرف می زنم
اشتباه می کنم
سکوت می کنم
فریاد می کشم
نفس می کشم
سرد می شم
می لرزم
سیاه می شم
سفید می شم
می خوابم
اما من این نیستم که هستم
و تو هم چنان همان هستی که بودی
و همان خواهی بود که هستی.
کلام آخر :
تا وقتی قلب عریان کسی را ندیدی بدن عریانت را نشانش نده
و هیچگاه چشمانت را برای کسی که معنی نگاهت را نمی فهمد گریان مکن