بیکاری، گرانی، حقوق پایین
و... آیا لازم است رؤیای فرزندان کوچکمان را با این گونه مسایل به هم
بریزیم یا اینکه می توان با روشهای مناسب و با شیوه های حساب شده آنها را
وارد دنیای بزرگترها کرد؟
بیکاری،
گرانی، حقوق پایین و... آیا لازم است رؤیای فرزندان کوچکمان را با این
گونه مسایل به هم بریزیم یا اینکه می توان با روشهای مناسب و با شیوه های
حساب شده آنها را وارد دنیای بزرگترها کرد؟
به
طور حتم صحبت از بحرانهای خانوادگی، به ویژه مالی برای کودکان دنیای آنها
را دچار شوک روحی می کند اما نحوه بیان این مسایل با توجه به سن آنها فرق
می کند و در صورتی که این موضوع به روش صحیح بیان شود. حتی به کودکان کمک
می کند تا آسان تر وارد دنیای بزرگسالان شوند.
والدین
خوش بین و مثبت اندیش که مدام تکرار می کنند «بعد از هر زمستان بهاری
است.» و آنهایی که همیشه نیمه پر لیوان را می بینند، موقعیت را برای
کودکان شان ساده تر و قابل تحمل تر می کنند.
البته
اشتباه نکنید، این نوع والدین حقیقت را پنهان نمی کنند و به فرزندان شان
نمی گویند «نگران نباش، اتفاقی نیفتاده. تو می توانی آن گونه که دوست داری
زندگی و خرج کنی! » بلکه می گویند «نگران نباش. ما یک خانواده ایم و اگر
دست مان را به دست هم بدهیم، می توانیم پیروزمندانه از این موقعیت سخت
بگذریم.» پس مثبت انگاری نباید سبب شود که واقعیت را نادیده بگیریم بلکه
باید کمک کند تا با اعتماد به نفس و همکاری بر مشکلات فایق شویم.
در این که پول به انسان برای رسیدن به رفاه وخوشبختی کمک می کند، شکی نیست اما به کودکان باید آموخت که پول همه چیز نیست.
شما می توانید به کودک تان آموزش دهید که می شود زندگی را به شکل دیگری جز
با تکیه کردن به پول هم شاد و زیبا کرد.مثلاً به او توضیح دهید معاشرت با
خانواده و دوستان صمیمی، کتاب خواندن، باغبانی کردن یا پرداختن به رشته
هنری یا ورزشی مورد علاقه نیز می تواند سبب ایجاد حس خوشبختی در انسان شود.
این مسایل گاهی حسی را در انسان به وجود می آورد که پول نمی تواند آن را ایجاد کند.
پول خوشبختی نمی آورد ولی می تواند به بقای آن کمک کند.
حقیقت
را نباید پنهان کرد وقتی خانواده دچار بحران سختی می شود، مثلاً دچار
بیکاری یا بی پولی شدید می شود باید موضوع را بدون آنکه خیلی آن را وخیم
نشان داد برای کودکان بیان کرد در این مرحله انتخاب کلمات اهمیت زیادی
دارد، بهتر است روی جنبه مثبت قضیه تکیه کرد تا جنبه های تأسف بار و دلسرد
کننده.
کودکان
پس از هشت سالگی بیشتر به دنیای بزرگسالان نزدیک می شوند اما هنوز قدرت
درک کامل مسایل و شناخت راههای مقابله با مشکلات را ندارند، پس بهتر است
همیشه با نگاهی امیدوارانه مسایل را برای آنها توضیح داد. از
آنجا که آنها به آینده نظر دوخته اند همیشه والدین را انسانهایی برتر و
بالاتر از دیگران می بینند. باید مراقب بود این تصویر در ذهن آنها با بیان
ناامیدی از حل مشکلات خراب نشود. به همین دلیل باید مثبت اندیشانه با آنها
صحبت کرد گاهی هم بدون آنکه نیازی به توضیح باشد، کودکان احساسات، هیجانها
و خلق و خوی ما را درک می کنند.
باید
مراقب باشیم چون، اضطراب، ناراحتی و ناامیدی درست مثل احساس خوشبختی، امید
و انرژی به فرزندانمان منتقل می شود. پس بهتر است به گونه ای رفتار کنیم
که حس مثبت اندیشی و اعتماد به نفس در آنها تقویت شود.
والدینی
که دنیا را سیاه تر از آنچه هست می بینند و توصیف می کنند، کودکان شان را
در دنیایی قرار می دهند که اضطراب در آن سراسر وجودشان را پر کرده است.
گرچه ما قابلیت تغییر جهان را نداریم ولی می توانیم آن را برای خود و در
ذهن خود بازسازی کنیم.
کودکی فصلی است که باید به والدین تکیه کرد و با امید به حمایت آنها دنیا را صورتی دید.
● در ذهن کودکان چه می گذرد
قبل
از هشت سالگی دنیا برای کودکان فضایی فانتزی است و بحرانها چندان قابل فهم
نیستند. قبل از این سن، آنها فکر می کنند والدین می توانند تمام مسایل را
حل کنند.
آنچه
در این زمان برایشان مهم است خرید یک اسباب بازی جدید، بازی با هم سن و
سالها، بیرون رفتن و تفریح با اعضای خانواده و شروع مدرسه است ولی بعد از
هشت سالگی واقعیتهای زندگی برای آنها ملموس تر می شود و مفاهیمی همچون
مرگ، تفاوت، بی عدالتی و... در ذهن آنها جای خود را به رؤیاهای شیرین
کودکانه می دهد.
از
همین رو، بچه ها رفته رفته نسبت به دارایی های شخصی، امنیت، تهدیدهای
خارجی، بیکاری و بی پولی حساس می شوند اما این حس را دارند که با تکیه به
والدین، موضوعی آنها را تهدید نخواهد کرد و نباید بترسند. آنچه مهم است
گذر از این مرحله ودرک درست وبه موقع شرایط و واقعیت های زندگی است.