اما وقتی تن آنها شکافته میشود و نویسنده به درونشان نفوذ میکند آنقدر
سیاه و دهشتناک است که نمیخواهیم باورشان کنیم. آنها همه دچار مشکل زایش
اند، دچار مشکل عدم تکثیر و توقف، همه...
ایران در اتاق خانجون
نمایشنامه «خانمچه و مهتابی» که در اولین روز جشنواره تئاتر فجر و در بخش مهمان به صحنه میرود، یکی از آثار متاخر رادی است که مضمونی اجتماعی دارد.
متنهای رادی
همچون سندی است از ایران. اصرار او بر زیباشناسی ایرانی و ترکیب آن با
درام غربی، زبان نمایشی او را ضمن نزدیکی به ماهیت سیاسی - اجتماعی درام،
دارای شاخصههایی کرده که منحصر به خودش بود و منحصر به تاریخ و تبار
وطنش. زیباشناسی ایرانی او ترکیبی نرم از زندگی روزمره ما و زبان و
هنجارهایمان بود؛هنجارهایی که در بطن آدم ایرانی نهادینه بود.
زبان
رادی زبانی معمارانه بود، به همین خاطر او امکان این را مییافت که واقعیت
شلخته را نظم بخشد و از آن نظامی قابل تحلیل بسازد، به گونهای که انگار
در واکاوی و تحقیق واقعیت رویکرد نظری و تئوریک رادی درام بودهاست. زبان
او ضمن دادن تشخص به افراد نمایش آنها را تبدیل به نمونههای مثالی از
تبار و طبقه خود می کرد. رادی به واقعیت خیانت نمی کرد اما ضمن مطالعه آن،
نگرش تمهیدی و سبک پردازی خاص خود را داشت. تحلیل خود را از جهان آدمهای
روزمره پنهان نمیکرد و از قضاوت درباره شخصیتهای نمایشنامههایش ابایی
نداشت، اما با این حال رادی به خاصیت شخصیتهای دراماتیکی که برای
اعمالشان انگیزهای قابل دفاع دارند، توجه داشت.
شخصیتهای
او بسیط و محض نبودند که به یک رنگ مطلق آغشته شوند و این باعث نمی شد که
اندیشه گری خود را زیر نمایش بی واسطه واقعیت محو کند، از این باب رئالیست
بودن رادی همیشه در اما و اگر است، چرا که او شخصیتها را از حواشی تمیز
میکرد و به آنها ذهنیتی را اضافه میکرد که بر آمده از تبار اجتماعی شان
بود. پس هم به معنای توجه به جامعه رئالیست بود و هم به معنای توجه به
مصنوعات درام در زبان و شخصیت پردازی غیر رئالیست.
نمایشنامه
"خانمچه و مهتابی" از متفاوت ترین و ویژه ترین آثار رادی است. نمایشی
سراسر دور از رئالیسم، اما با همان زبان آشنا و همان تحلیلهای اجتماعی که
این بار با فرم و سبکی کاملاً تجربی و پیشتاز بازنمایی شدهاند. فرمی تو
در تو و سیال، انگار که رادی برای نمایش درون آدمها و واقعیتشان، پوستین
واقعیت را پاره میکند و به جایی در مجردات و انتزاعیات، هذیانها و
ذهنیات، واقعیت را پیدا میکند. خانمچه و مهتابی بستری است که در آن طبقات
اجتماعی ایران و تبارها و تنگناهای انسان ایرانی در حسرت زایش، خود را
نشان میدهند، تاریخ و اکنونی که برای گفته شدن باید به تمثیل در آیند و
نشانه گذاری شوند. تاریخی به روایت یک زن و با نوع روایت زنانه آنطور که «هلن سیکسو»
نویسنده و فیلسوف زن میگفت؛ بدون وحدت گرایی و با خرده روایتهایی متکثر.
رادی برای گفتن حرفش از درامهای خوش ساختش فاصله گرفت و فرم و زبانش را
استعلا بخشید و نمونهای ارائه کرد از نگرش پیشرو (آوانگارد)بی این که بی
خاصیت باشد،بی این که از وجوه اجتماعی و فرهنگی جامعه پیرامونش وارسته
باشد و بی تفاوت به آنچه در خیابانهای شهرش میگذرد، داستانش را بگوید.
«خانمچه
و مهتابی» امید ندارد، تلخ است. نمایشی است از انسانهایی که به دنبال
آرمانند، اما آرمانشان پلشت است. آدمهای کوچکی که حتی قدرت یافت آرمانی
پاک را ندارند،ناکجاآباد یا همان سعادت آبادی که آنها به دنبالش هستند
خودش آلوده و حرام است. نیاز به زایش در روند اثر؛ مثل خواست زندگی و
سرسبزی است از زمینی خشک و کویری،انگار زایش محال است و این عدم زایش و
ناتوانی در گذر کردن شخصیتها، فضای درام رادی را مالیخولیایی کرده. ما
آنها را میشناسیم، آموتی و گلین، لیلی و شارل، سام و همسرش و خود خانجون
را میشناسیم، اما وقتی تن آنها شکافته میشود و نویسنده به درونشان نفوذ
میکند آنقدر سیاه و دهشتناک است که نمیخواهیم باورشان کنیم. آنها همه
دچار مشکل زایش اند، دچار مشکل عدم تکثیر و توقف، همه تصویری هستند از
آنچه که واقعیت برایشان پنهان میکند و رادی تنها سعی کرده تا با فراروی
از آن واقعیت این تصویر را آشکار کند. اگر زایشی در انتهاست، «مار» است؛ ماری که نسل اندر نسل در آستین این آدمها بزرگ شده با این توهم که کودکی زاده خواهد شد برای گشایش و نو شدن.
تلقی هادی مرزبان
کارگردانی که خانمچه و مهتابی را به صحنه برده، از این متن با همین
کابوسها همراه است. او حرف رادی را درک کرده و سعی کرده تا بر این متن
سخت و تلخ سوار شود. رادی در «خانمچه و مهتابی» به عکس آثار گذشتهاش که
با پیشنهادات دقیق صحنهای و اجرایی همراه بوده، آنچنان توصیفات و
توضیحاتی نداده. متن از درون زبان و تفکری که در باطن دارد راهنماست، آن
هم به سختی، چرا که برای این شناخت درک پیشین جهان رادی - در متون دیگرش -
اگرچه لازم است، اما کافی نیست. به همین خاطر خاصیت تألیفی بارزی در
کارگردانی چنین متنی نمود پیدا میکند.از این جهت این کار در کارنامههادی
مرزبان - همنشین قدیمی متون رادی- متفاوت است .
مرزبان
با در آمیزی سبکهای نمایشی و استفاده از دکوری انتزاعی و چند وجهی جهان
صحنه را وسیع تر کردهاست تا کلان نگری متن را بازتاب دهد و ایدههای
اجرایی خود را آزادانه نشان دهد. خاصیت تبار شناسانه متن این اجازه را به
همه عوامل اجرایی داده تا در طراحی و اجر ا(اعم از فرمهای اجرا شده برای
کابوسها و و رؤیاها، تا طراحی لباس) جهانی فراتاریخی اما مکانمند (ایران)
را نشان دهند، به گونه ای که فارغ از انتزاعات اثر، فرمها و پوشش
شخصیتها به تبار و ویژگیهای آنها بازگردد و از نسبتی که متن بین ذهنیت و
عینیت ایجاد میکند، عدول نکنند.
خانمچه
و مهتابی متنی است که کارنامه رادی را رنگ دیگری میبخشد و بازخوانی چند
باره آن در کنار دیگر آثار ماندگار رادی زاویه جدیدی در جهت شناخت جهان
فکری این نمایشنامه نویس بزرگ باز میکند.