در عین حال او سالها از عمرش
را صرف پیدا كردن تكههایی از دیوار برلین كرده بود كه مردم كَنده و به
جاهای دیگر دنیا برده بودند؛ برای همین هم بالاخره چند وقت پیش تصمیم
گرفت...
در
قصهها و افسانهها آمده بود كه در زمانهای دور، دورتادور شهرها را دیوار
میكشیدند تا از شهر و مردم آن در برابر دشمن محافظت كنند، اما این بار
همه چیز فرق میكرد.
نَه افسانهای در كار بود و نه قصهای؛ یازده
سال از نیمه قرن بیستم میگذشت و چند سالی از جنگ میان دو نیروی بزرگ
جهانی، و حالا آلمان و پایتخت آن «برلین»، به دو نیمه
شرقی و غربی تقسیم شده بود؛ دیواری ضخیم، سرد و سخت، در میانه شهر كشیده و
مردم دو نیمه را از هم جدا كرده بودند: پدر و مادرها را از فرزندشان، زن و
شوهرها را از هم و مردمی را كه با هم خویشاوند، دوست، همسایه و همشهری
بودند. این اتفاق برای هیچكس خوشایند نبود، حتی برای غیر آلمانیها، و هر
كسی به هر شیوهای كه میتوانست، اعتراضش را نشان میداد، اگر جرأت میكرد
و جانش را به خطر می انداخت.
«نوآر»،
نقاش فرانسوی، اولین كسی بود كه این خطر را به جان خرید و در كنار سربازان
مسلح نگهبان، كه دستور شلیك به كسانی را داشتند كه به دیوار نزدیك
میشدند، شروع كرد به نقاشی كشیدن روی آن. او سر آدمهایی را در حالتهای
مختلف و بهشیوهای خاص روی این دیوار نقاشی كرد؛ نقاشیهایی با خطها و
رنگآمیزی بسیار ساده و در عین حال بسیار گویا، در اندازههای خیلی بزرگ.
آدمكهای معروف نوآر بر ديوار برلين
پنج
سال بعد، سال 1989، همه چیز تغییر كرد؛ اَبَرقدرت شرق و به همراه آن،
دیوار برلین فرو ریخت؛ دو بخش آلمان باز به هم پیوستند و مردم جهان این
اتفاق را جشن گرفتند؛ اتفاقی كه بخش باقی مانده دیوار برلین را به یكی از
مطرحترین آثار تاریخی آلمان و جهان تبدیل كرد.
اما
باقیمانده دیوار برلین فقط یك اثر تاریخی نبود، یك اثر هنری خیلی بزرگ هم
بود. بعد از فرو ریختن دیوار، هنرمندهای زیادی نقاشیهایشان را روی آن ثبت
و آن را به یك اثر منحصر به فرد تبدیل كردند. یكی از این آثار، نقاشی
معروفی بود كه «ترابانت»، اتومبیل شناخته شده ساخت آلمان شرقی را نشان میداد كه دیوار را شكافته و داشت وارد بخش غربی برلین میشد؛ «بریجیت كیندر»،
هنرمندی كه این نقاشی را كشیده بود، درست پشت آن، در بخش شرقی دیوار، قسمت
عقب ماشین را نقاشی كرده بود و این دو نقاشی با هم عبور اتومبیل را از
دیوار، تداعی میكردند. نقاشیهای دیگری هم كه روی دیوار كشیده شده بودند،
هركدام جذابیتهای خاص خودشان را داشتند، اما متأسفانه بخش زیادی از آنها،
به مرور زمان خراب شدند؛ فرسایش طبیعی، یادگاریهایی كه مردم روی
دیوارمینوشتند و حتی این كه تكههایی از دیوار را به عنوان سوغاتی با
خودشان میبردند، همه باعث از بین رفتن این نقاشیها شد.
نقاشیهای بريجيت كيندراز ترابانت
ديگر تقريباً چيزی از نقاشی اوليه كيندر پيدا نيست
این
اتفاق برای هنرمندی مثل نوآر، كه زمانی جانش را بر سر این نقاشیها گذاشته
بود، خوشایند نبود؛ او روی حدود پنج كیلومتر از این دیوار، مجموعهای را
به وجود آورده بود كه در تمام دنیا آن را میشناختند و حتی در فیلم مشهور «ویم وندرز»، به نام «بهشت بر فراز برلین»،
هم به نمایش در آمده بود؛ در عین حال او سالها از عمرش را صرف پیدا كردن
تكههایی از دیوار برلین كرده بود كه مردم كَنده و به جاهای دیگر دنیا
برده بودند؛ برای همین هم بالاخره چند وقت پیش تصمیم گرفت برنامه بازسازی
نقاشیهای دیوار را راهاندازی كند. چیزی كه برای او مهم بود، تنها
بازسازی نقاشیهای خودش نبود، از نظر او این دیوار یك یادبود تاریخی
ارزشمند بودكه به نسلهای آینده یادآوری میكرد در آن دوران چه اتفاقهای
هولناكی افتاده است. او میگفت: «ما باید این دیوار را برای نسلهای آینده
بازسازی كنیم، نه به عنوان یك اثر هنری زیبا، چون این اثر اصلاً زیبا
نبوده و نخواهد بود، تعداد زیادی از آدمها به خاطر این دیوار جانشان را
از دست دادند و این دیوار باید آنجا بماند تا این اتفاقها را به یاد
آیندگان بیاورد.»
یادگاری بازديدكنندههای ديوار برلين، نقاشیهای روی آن را كاملاً پوشانده است
نوآر
120 نقاش را كه 20 سال پیش روی این دیوار نقاشی كشیده بودند، از 21 كشور
مختلف پیدا و از آنها دعوت كرد به آلمان بیایند و نقاشیهایشان را بازسازی
كنند. بعضی از این نقاشها از این برنامه استقبال كردند. «جرارد لاهر»، تصویرگر كتابهای كودكان، كه حالا 70 سال دارد، اولین نقاشی بود كه كار بازسازی را شروع كرد. او در حالی كه نقاشی «برلین زیر آسمان آفتابی»
را بازسازی میكند، ترسی را به یاد می آورد كه سال 1990 تجربه كرده، زمانی
كه همین نقاشی را روی دیوار میكشیده، درست جایی كه چند ماه پیش از آن،
سربازان مسلح نگهبانی میدادهاند: «باوركردنی نبود كه بالاخره اجازه پیدا
كرده بودیم پا به آن منطقه بگذاریم!». اما خیلی از نقاشها هم از این
برنامه استقبال نكردند. یكی از آنها «دیمیتری روبِل»، نقاش روس است. نقاشی مشهور او از روبوسی «اریش هانكر» و همتای او در اتحاد جماهیر شوروی یعنی «برژنف»، تا سالها روی تیشرتها، لیوانها، پوسترها در همه جای اروپا دیده میشد.
اما
روبِل حاضر نیست دوباره همان نقاشی را بكشد و معتقد است این نقاشی دیگر آن
كار قبلی نمیشود. بعضی از نقاشها هم از پول كمی كه قرار است در برابر
این كار به آنها پرداخت شود، ناراضی هستند و میگویند در این برنامه با
آنها مثل نقاشهای تازهكاری برخورد شده كه روزهای تعطیل كنار خیابانها
نقاشی میكنند. اما دغدغه نوآر چیز دیگری است: یك ورزشگاه خیلی بزرگ در
كنار دیوار برلین ساخته شده و قرار است آن ناحیه به منطقهای تبلیغاتی
تبدیل شود؛ آنجا پر شده از آگهیهای بازرگانی كه دیوار را كاملاً تحت
الشعاع قرار دادهاند. نوآر از این كه دستاندركاران تنها به مسئله مالی
توجه دارند، ناراحت است، در حالی كه دیوار برلین خیلی از آدمها را از هم
جدا كرد، خیلی از زندگیها را زیر و رو كرد، خیلی از آدمها را از بین
برد. نوآر میگوید: «ما نیاز داریم به یاد بیاوریم در این منطقه چه
اتفاقهایی افتاده است، اگر نه، این اتفاق باز هم تكرار میشود، این بار
بدتر از بار پیش.»
حالا قرار است حدود 60 هنرمند، در طول تابستان
نقاشیهایشان را روی دیوار برلین بازسازی كنند؛ 1300 متر از دیوار تراشیده
و برای این كار آماده شده و برنامه طوری تنظیم شده كه دیوارِ نقاشی شده،
برای ماه نوامبر، جشن سالگرد فروریختن دیوار، آماده شود.