فارسی یکی از زبانهای هندواروپایی در شاخهٔ زبانهای ایرانی جنوب غربی است که در کشورهای ایران، افغانستان[۳]، تاجیکستان[۴] و ازبکستان[۵] به آن سخن میگویند. فارسی زبان رسمی کشورهای ایران و تاجیکستان و یکی از دو زبان رسمی افغانستان (در کنار زبان پشتو) است.
فارسی را پارسی نیز میگویند. زبان فارسی در افغانستان به طور رسمی دری و در تاجیکستان تاجیکی خوانده شدهاست.[۶]
در ایران زبان نخست بیش از ۴۰ میلیون تن فارسی است (بین ۵۸٪ تا ۷۹٪).[۷][۸] فارسی زبان نخست ۲۰ میلیون تن در افغانستان، ۵ میلیون تن در تاجیکستان[۹]، و در ازبکستان حدود ۷ میلیون است.[۱۰][۱۱] زبان فارسی گویشورانی نیز در هند و پاکستان دارد (نگاه: زبان فارسی در شبهقاره هندوستان).
با توجه به رسمی بودن زبان فارسی در ایران، افغانستان و تاجیکستان و تسلط
گویشوران سایر زبانها بدان به عنوان زبان دوم روی همرفته میتوان شمار
فارسیگویان جهان را حدود ۱۱۰ میلیون تن برآورد کرد.[۱۲]
گرچه فارسی اکنون زبان رسمی پاکستان نیست، پیش از استعمار انگلیس و در زمان امپراتوری گورکانی (به فرمان اکبرشاه)، زبان رسمی و فرهنگی شبهقاره هند بودهاست. زبان رسمی کنونی پاکستان (اردو)، که «اسلامیشده»ی زبان هندی است، بسیار تحت تأثیر فارسی بودهاست و واژههای فارسی بسیاری دارد. به طوری که تمامی کلمات سرود ملی پاکستان به جز یک حرف اضافه از کلمات مشترک با زبان فارسی تشکیل شدهاست.[۱۳]
زبان پارسی از سرزمین پارس در حدود استان امروزی پارس در جنوب ایران سرچشمه گرفتهاست و در زمان ساسانیان
در دیگر سرزمینهای ایرانی گسترش زیادی یافت بهطوریکه در جریان شاهنشاهی
ساسانیان، زبان فارسی میانه و گویشهای آن در خراسان بزرگ جایگزین
زبانهای پارتی و بلخی شد و بخشهای بزرگی از خوارزمیزبانان و سغدیزبانان نیز فارسیزبان شدند.[۱۴] گویشی از فارسی میانه که بعدها فارسی دری نام گرفت پس از اسلام به عنوان گویش استاندارد نوشتاری در خراسان شکل گرفت و این بار با گسترش به سوی غرب به ناحیه پارس و دیگر نقاط ایران بازگشت.
محتویات
- ۱ پیشینه نام
- ۲ جایگاه زبان فارسی
- ۳ پیشینهٔ زبان فارسی
- ۳.۱ زبان پارسی باستان
- ۳.۲ پارسی میانه
- ۳.۳ فارسی نو
- ۴ فارسی نوین
- ۵ خط فارسی
- ۶ واژههای بیگانه در فارسی
- ۷ زبان علمی فارسی
- ۸ گویشها و لهجهها
- ۹ توصیف زبانشناختی زبان فارسی
- ۱۰ واجشناسی و آواشناسی
- ۱۱ جستارهای وابسته
- ۱۲ منابع
- ۱۳ پیوند به بیرون
|
پیشینه نام
نمودار رابطهٔ زبان فارسی و زبانهای هندواروپایی
[۱۵]
زبان پارسی نو در طول تاریخ و در پهنههای مختلف جغرافیایی نامهای
متفاوتی داشته و دارد. این زبان بصورت رسمی در ایران به نام پارسی، در افغانستان دری، در تاجیکستان به نام تاجیکی و در ازبکستان به نام فارسی مشهور است. اگرچه مردم فارسی زبان افغانستان همچنان زبان خود را پارسی مینامند.[۱۶] زبان فارسی در بحرین نیز نام عجمی دارد. در ترکیه عثمانی
که زبان پارسی دارای جایگاهی ادبی بود نام پارسی برای آن کاربرد داشت. در
هند به زبان پارسی, فارسی می گویند. فارسی زبانان در گذشته واژگان دری و
پارسی را نیز برای این زبان بکار میبردند و فارسی که معرب پارسی است. در
کشور ایران نام این زبان در سراسر کشور پارسی است.[۱۷] در زبان عربی کلاسیک بویژه قرنهای نخست دوره اسلامی به زبان پارسی لسان العجم یا زبان عجم و به ایرانیان عجمی و بندرت عجمو میگفتند. بطور نمونه در تفسیر الضحاک آمدهاست منظور قرآن از عجمی سلمان فارسی است. [۶]
جایگاه زبان فارسی
رنگ سبز مناطق رسمیت زبان فارسی و رنگ نارنجی سرزمینهایی که فارسیزبانان مهاجر در آن اسکان دارند.
زبان پارسی با اینکه یکی از ارکان اصلی هویت ایرانی است و به عنوان
زبان ملی و رسمی ایران شناخته شدهاست، ولی هویتی بسیار فراتر از فلات
ایران دارد.[۱۸] و به همین دلیل عصر ارتباطات و دهکده جهانی آنرا آسیبپذیر نمیکند.[۱۹] فارسی از حدود سال ۱۰۰۰ میلادی تا ۱۸۰۰، زبان میانجی بخش بزرگی از غرب و جنوب آسیا بود.[۲۰]
به عنوان نمونه پیش از استعمار هند توسط انگلیس، در زمان حکومت گورکانیان
در هند، که ادامه دهنده امپراتوری تیموریان در هند بودند، فارسی زبان رسمی
این امپراتوری وسیع بود.[۲۱] یا نقل میکنند که وقتی که شاه اسماعیل صفوی در ابتدای یکی از جنگهای خود قطعه شعری به زبان ترکی آذربایجانی برای پادشاه عثمانی فرستاد، پادشاه عثمانی شعری فارسی را در جواب او، برای شاه اسماعیل پس فرستاد.[۲۲]
زبان فارسی جدا از اینکه زبان اصلی و یا زبان دوم مردم سرزمین ایران با
قومیتهای مختلف بودهاست، نفوذ بسیاری در کشورهای مجاور خود همچون هند وعثمانی داشتهاست. و در دوره امپراتوری گورکانیان زبان فارسی در هندوستان
زبان رسمی اداری و نظامی بودهاست و در کنار نفوذ زبان فارسی، نفوذ فرهنگ
ایرانی هم در فرهنگهای دیگر دیده میشود و به طور مثال در امپراتوری
گورکانیان در کنار دین اسلام، فرهنگ ایرانی جزو سرلوحههای فرهنگیشان
بودهاست[۲۳][۲۴].
این نفوذ فرهنگی تا به آن حد است که ریچارد نلسون فرای، استاد بازنشسته
دانشگاه هاروارد معتقد است که «... عربها دیگر نقش ایران و زبان فارسی را
در شکلگیری فرهنگ اسلامی درک نمیکنند. شاید آنان آرزو دارند که گذشته را
فراموش کنند، ولی با این کار آنها ریشههای معنوی، اخلاقی و فرهنگی خودشان
را حذف میکنند.»[۲۵][۲۶].
در سال ۱۸۷۲ در نشست ادیبان و زبانشناسان اروپایی در برلین، زبانهای یونانی، فارسی، لاتین و سانسکریت به عنوان زبانهای کلاسیک جهان
برگزیده شدند. بر پایهٔ تعریف، زبانی کلاسیک به شمار میآید که یکم،
باستانی باشد، دوم، ادبیات غنی داشته باشد و سوم در آخرین هزاره عمر خود
تغییرات اندکی کرده باشد.[۲۷]
زبان فارسی پس از عربی زبان دوم اسلام است و امروزه هم گروندگان به اسلام در چین و دیگر نقاط آسیا فارسی را به عنوان زبان دوم متون اسلامی پس از عربی میآموزند.[۲۸] برای گروندگان به بهاییت در سطح جهان، زبان فارسی زبان اول دینی آنها است.
از زبان فارسی واژههای زیادی در دیگر زبانها به وام گرفته شدهاست. شمار وامواژههای فارسی در زبان انگلیسی ۸۱۱ واژهاست.[۲۹] فارسی از نظر شمار و تنوع ضربالمثلها در میان سه زبان اول جهان است.[۳۰]
دامنه واژگان و تنوع واژهها در فارسی همچنین بسیار بزرگ و پرمایهاست و
یکی از غنیترین زبانهای جهان از نظر واژهها و دایره لغات بهشمار
میآید. در کمتر زبانی فرهنگ لغاتی چون دهخدا (در ۱۸ جلد) و یا فرهنگ معین (در ۶ جلد) دیده میشود.[۳۱]
امروزه بهجز صدها کانال رادیویی و تلویزیونی داخلی کشورهای فارسیزبان، بسیاری از رسانههای بزرگ جهان همچون بیبیسی، صدای آمریکا، یورونیوز، صدای آلمان (دویچهوله)، رادیو فرانسه، نشنال جیوگرفیک، صدای روسیه، رادیو اسرائیل و رادیو بینالمللی چین[۳۲]، العربیه و غیره به زبان فارسی برنامه دارند.[۳۳]
و دهها کانال ماهوارهای و اینترنتی به پخش برنامه به زبان فارسی
مشغولاند، و فارسی از زبانهای قابل انتخاب در گوگل، جیمیل و بسیاری از
دیگر ابزارهای ارتباطی است. فارسی همچنین جزو چند زبانی است که در بسیاری
از دانشگاههای اصلی جهان به عنوان رشته تحصیلی در مقطع کارشناسی و بالاتر
ارائه میشود و بسیاری از دانشگاهها نشریاتی به فارسی یا در مورد زبان
فارسی دارند.
پیشینهٔ زبان فارسی
زبان فارسی از شاخهٔ هندواروپایی زیرشاخهٔ هندوایرانی و دستهٔ زبانهای ایرانی است. پیشینهٔ کهن زبان فارسی به ایران باستان
باز میگردد. روند تاریخی زبان فارسی را به سه دوره باستان، میانی و نو
بخش میکنند. زبان فارسی امروزی ریشه در فارسی میانه دارد و فارسی میانه
ریشه در فارسی باستان.[۳۴][۳۵][۳۶][۳۷] و فارسی تنها زبان ایرانی است که هر سه دوره تاریخی آن ثبت شده و از آنها نوشتارهایی بهجا ماندهاست.
خط پهلوی که پارسی میانه با آن نوشته میشد. صفحه نخست از کتاب
یادگار بزرگمهر.
واژه ایرانشهر، نام رایج برای ایران در زمان ساسانیان، به خط پهلوی کتابی.
زبان فارسی به عنوان یکی از گویشهای قوم و تیره پارس که به جنوب غربی فلات ایران کوچیده بود آغاز شد و با چیره شدن خاندان هخامنش
که از این تیره بودند بر سرزمینهای گستردهای در فلات ایران و پیرامون،
فارسی نیز (در شکل آنزمان خود یعنی پارسی باستان) زبان چیره و زبان اداری
این منطقه پهناور شد. پارسی باستان مانند تمامی زبانهای هندواروپایی
آغازین زبانی بود با دستور زبان پیچیده، و دارای حالتهای صرفی
گوناگون. بسیاری از مردم غیرایرانیزبان منطقه وسیع شاهنشاهی هخامنشی نیز
به آموختن فارسی روی آوردند و از این تماسها و گسترشها به عنوان یکی از
دلایل روند سادهتر شدن دستور زبان پیچیده پارسی باستان یاد میکنند.[۲۸]
در اواخر دوره هخامنشی پارسی باستان با سادهسازیهای پیوسته به شکل اولیهای از پارسی میانه تبدیل شدهبود. پارسی در زمان شاهنشاهی اشکانیان تاثیرات گوناگونی از زبان پارتی
گرفت اما با چیرگی ساسانیان خود تبدیل به زبان برتر و زبان رسمی و اداری
ایران شد و در منطقه وسیعی گسترش یافت. فارسی میانه در مناطقی چون آسیای
میانه رفتهرفته زبان رایج بازرگانان و بعدا زبان دیگر اقشار مردم شد.[۲۸]
در سدهٔ سوم پس از میلاد نوشتههای نخستین پادشاهان ساسانی به سه زبان
ضبط شدهاند: پارتی، فارسی میانه و یونانی. پارتی زبان فروانروایان اشکانی
بود که قلمرو حکومت خود را بهتدریج از شمال خراسان بر همه ایران گسترش
دادند. فارسی میانه زبان فرمانروایان ایرانی ساسانی بود که از ایالت فارس
برخاستند، بر پادشاه اشکانی چیره شدند و بر جای او در تیسفون نشستند. در این دوران پارتی در شمال و فارسی میانه در جنوب ایران زبان گفتاری بود.[۳۸]
در چهار سدهٔ فرمانروایی ساسانیان دگرگونیهای اساسی در وضع زبان در
ایران پدید آمد. پارتی دیگر بهعنوان زبان رسمی برجای نماند و از سدهٔ
چهارم به بعد همهٔ کتیبهها به زبان فارسی نوشته شدند.[۳۸]
آرتور کریستنسن،
ایرانشناس نامدار دانمارکی، معتقد است که رواج زبان فارسی در مناطق شمال
خاوری فلات ایران ناشی از ایجاد مراکز نظامی در خراسان، به منظور دفاع از
قلمرو شاهنشاهی در برابر هجوم ساکنان آسیای میانه بود.[۳۸]
با تسخیر سرزمین باختر (بلخ) بهدست ساسانیان در سال ۵۵۸ میلادی، فارسی در بلخ به عنوان زبان رسمی جایگزین زبان بلخی
شد و به علت اینکه دستور زبان فارسی به مراتب از بلخی سادهتر بود مردم
این ناحیه به آسانی فارسی را پذیرفتند و این آغازی شد بر گسترش فارسی در
آسیای میانه.[۲۸]
در نیمه شمالی ایران و بهویژه خراسان، زبان فارسی از زبان پارتی تأثیر
زیادی گرفت و باعث شد تا در این ناحیه گویش تازهای از فارسی (گویش شمالی
آن زمان) بهوجود بیاید که با گویش جنوبی (در پارس و خوزستان و...)
تفاوتهایی پیدا کرد؛ با انتقال مقر شاهنشاهی ساسانیان به تیسفون
و مناطق شمالی، گویش شمالی که در تیسفون رواج بیشتری یافته بود برای تمایز
با گویش اصلی منطقه فارس یعنی همان گویش جنوبی، به عنوان فارسی دری (پارسی
درباری) نامیدهشد.[۳۸][۲۸]
بنابر این، در این زمان به گویش دستنخوردهتر استان فارس، پارسی، و به
گویش شمالیتر که عناصر زیادی از پارتی را در خود جذب کردهبود پارسی دری
گفته شد. برای نمونه در حالی که در فارسی (جنوبی) واژه «گَپ» رایج بود در گویش شمالی برای همین معنی کلمه «بزرگ» بهکار رفت.[۲۸]
در سده هفتم میلادی زبان فارسی زبان گفتاری نیمه جنوبی ایران، از خوزستان تا سیستان
بود. در نیمه شمالی ایران فارسی زبان شهرها و زبان رسمی بود ولی پارتی
هنوز در روستاها زبان گفتاری ساکنان بود. در بلخ نیز فارسی زبان رسمی
نوشتاری و در حال گسترش به عنوان زبان گفتاری در جامعه بود. فارسی در این
دوره در سغد و خوارزم تبدیل به زبان میانجی و بازرگانی شدهبود.[۲۸]
بر اثر این روندها، زبان پارتی در همان دوره پیش از اسلام از خراسان
بزرگ رخت بربست و جای خود را به فارسی (میانه) داد و عربها پس از حمله به
ایران زبان فارسی دری را به عنوان زبان تماس با مردم محل برگزیدند و
سربازان حملات اسلامی به شرق همین زبان فارسی دری را با خود در مناطق
دوردستتری در آسیای میانه گسترش دادند.[۲۸]
نظر بهار در مورد ریشه دری را نیز بنگرید.
ن • ب • و
زبانهای ایرانی |
|
شاخه |
زبانهای ایرانی غربی
|
|
شمال غربی |
باستان: مادی میانه: زبان پارتی (پهلوی اشکانی)
نو: آذری · گیلکی · مازندرانی · تالشی · تاتی · سمنانی · زازا-گورانی ( دیملی · گورانی · اورامی) · کردی (کرمانجی · سورانی · کرمانشاهی) · زبانهای ایران مرکزی · بلوچی ∗ · سیوندی
|
|
جنوب غربی∗ |
باستان: پارسی باستان میانه: پارسی میانه (پهلوی)
نو: فارسی · لری · بختیاری · بشاکردی · کمزاری · تاتی اران
|
|
شاخه |
زبانهای ایرانی شرقی
|
|
شمال شرقی |
باستان: اوستایی∗ · سکایی میانه: سغدی · خوارزمی · سکایی میانه · بلخی
نو: پشتو · پامیری · آسی · یغنابی · مُنجی · یدغه
|
|
جنوب شرقی |
میانه:
نو: پراچی · اورمُری
|
|
^ بلوچی به خاطر مهاجرت گویشورانش، از نظر جغرافیایی به جنوب شرق فلات ایران منتقل شدهاست. ^ شاخه جنوب غربی را شاخه فارسیتبار نیز میگویند.
^ بیشتر زبانشناسان، اوستایی را در مرز شاخههای غربی و شرقی دستهبندی میکنند.
|
|
زبان پارسی باستان
پارسی باستان زبان مادری و زبان میهن اصلی خانواده و دودمان هخامنشی بودهاست. نخستین یافتههای نوشتاری از این زبان، سنگنبشته بیستون است که پیشینهٔ آن به سدهٔ ششم پیش از میلاد برمیگردد.[۳۹] دبیرهٔ فارسی باستان، میخی بودهاست که به نظر میرسد در زمان هخامنشی دبیرهٔ رایج در میان هیچ گروهی از مردم نبودهاست و تنها دبیرهای ادبی برای نوشتن سنگنوشتهها بودهاست.[۴۰] درهمین زمان لهجههای دیگر ایرانی باستان نیز وجود داشته که پا به پای چهار زبان مهم دوران باستان مراحل تکاملی را میپیمودهاست، مانند زبانهای زبان بلخی، سغدی، پارتی و خوارزمی.
باستان که از آغاز تا فروپاشی شاهنشاهی هخامنشی، تقریباً از سدهٔ بیستم تا حدود چهارم و سوم پیش از میلاد را دربرمیگیرد. از زبانهای ایرانی باستان چهار گویش آن شناخته شدهاست: مادی، سکایی، اوستایی و فارسی باستان. از زبان مادی و سکایی که یکی در غرب ایران و منطقه فرمانروایی ماد و دیگری در شمال، از مرزهای چین تا دریای سیاه، از جمله بین اقوام پارت و ساکنان سغد، رایج بوده، تنها واژهها و عبارتهایی در نوشتههای دیگران برجای ماندهاست. اما از زبانهای اوِستایی و فارسی باستان مدارک بسیار در دست است. زرتشت کتاب خود را به زبان اوِستایی نوشتهاست.
خط باستان، خط میخی بودهاست و به نظر میرسد در زمان هخامنشی، خطی رایج در بین هیچ گروهی از مردم نبودهاست و تنها خطی ادبی برای نوشتن سنگنوشتهها بودهاست که برای نگاشتن این سنگنوشتهها استفاده میشدهاست.[۴۱] زبان فارسی باستان از نظر دستوری پیچیدهتر از نسلهای بعدی فارسی بودهاست.[۴۲]
نمونهای از خط پارسی باستان: نام پَیشیاوادا، شهرکی که «محل بایگانیها و متون مقدس» هخامنشی بود، به زبان پارسی باستان (حروف از چپ به راست خوانده میشود):
پارسی میانه
واژه پاپک (شکل پارسی میانه
بابک) به خط پهلوی.
در ردهبندی زبانشناسی، به زبانی که از سده سوم پیش از میلاد تا سده هفتم پس از میلاد در ایرانزمین، کاربرد داشتهاست، میانه میگویند. زبان پهلوی به گویش مرکزی میانه که در دوران اشکانیان و ساسانیان رواج داشت، گفته میشود. دستور زبان پهلوی سادهتر از باستان اما پیچیدهتر از فارسی نو بودهاست.[۴۳][۴۴]
کلمهٔ پهلوی به معنی منتسب به پهلو است که خود صورتی از واژهٔ پارت است، و
به عبارتی زبان پارتیان بوده. زبان پهلوی یا پارسی میانه (فارسی دری) شکلی
از زبان فارسی است که واسطهٔ مستقیم میان پارسی باستان و فارسی امروزی است،[۴۵] که بعدها فارسی نو که فارسی امروزی میباشد از این زبان به وجود آمده.[۴۶]
زبان فارسی امروز و پارسی میانه
چه از نظر واژگانی و چه از نظر دستوری همانندی زیادی دارند. در واقع تحولی
که از فارسی باستان تا فارسی میانه اتفاق افتادهاست بسیار عظیمتر از
تحولیاست که از فارسی میانه تا فارسی نو رخ دادهاست.
فارسی نو
پس از پیروزی اعراب در ایران، فارسی گفتاری همچنان به سوی خاور پیش رفت
و به وسیلهٔ سپاهیان و بازرگانان به فرارود و افغانستان کنونی رسید. برای
فاتحان عرب، فارسی، بسیار بیشتر از عربی، زبان تبلغ و نشر اسلام در میان
مردم این نواحی بود. از همینرو سرانجام فارسی جانشین زبانهای محلّی از
جمله سغدی و دیگر گویشها شد. و در همین مناطق، در مرزهای خاوری ایران،
بود که فارسی زبان ادبی این جوامع گردید.[۳۸]
فارسی میانهٔ ادبی زمان ساسانیان در این زمان هنوز کاملا از میان نرفته بود و زرتشتیان
به آن سخن میگفتند و مینوشتند اما تقریباً در همین اوان زبان تازهٔ
ادبی دیگری، بر پایهٔ گویشی از فارسی دری در خاور ایران جان گرفت که
همان زبان امروزی فارسی نوشتاری است.[۳۸]
استفاده از خط عربی برای نوشتن فارسی در خراسان آغاز شد و علت آن این
بود که در فارس و نواحی غربی ایران هنوز گروههای بزرگی از زرتشتیان و
موبدانشان زندگی میکردند که به پارسی میانه (پهلوی) مینوشتند و خط پهلوی
هنوز رقیبی برای خط و نگارشهای جدید بهشمار میآمد و از ساخت روشهای
جدید نگارشی برای فارسی جلوگیری میکرد.[۲۸]
بنابراین، فارسی گویش محلی جنوبیترین ناحیه ایران بود که بهعنوان یک
زبان گفتاری به تدریج از جنوب به شمال و خاور ایران گسترش یافت و آنگاه در
منتهیالیه شمال خاوری ایران به زبان ادبی آن ناحیه تبدیل گردید و از
آنجا به باختر و جنوب ایران رفت و سرانجام در بخشی بزرگ از آسیا ریشه
دواند.[۳۸]
از آنجا که فارسی میانه (با خط پهلوی) مدتی به موازات فارسی نو به
زندگی و پویایی خود در نوشتار ادامه داد، کسانی که به زبان ادبی نوین یعنی
به فارسی امروزی مینوشتند، در آغاز تأکید میکردند که زبان آنها نه زبان
فارسی ادبی پیشین بلکه فارسی از نوع دیگری است که فارسی دری نام دارد و
به حروف عربی
نوشته میشود. از آن پس، هنگامی که پهلوی ادبی عملا به فراموشی سپرده شد،
مگر در میان زرتشتیان، به کار بردن صفت «دری» دیگر ضرورتی نداشت و از
اینرو زبان جدید تنها فارسی یا پارسی نامیده شد.[۳۸]
اندکی پس از نیمهٔ سدهٔ نهم میلادی، در سیستان نخستین ابیات شعر جدید فارسی سروده شد. اما در فرارود و خراسان، و در دوران سامانیان، بود که نخستین آثار برجسته شعر فارسی به قلم شاعرانی چون شهید بلخی، رودکی، ابوشکور، دقیقی و فردوسی
-که خود از سدهٔ دهم به بعد الهامبخش بسیاری از شاعران دیگر در جهان
ایرانی و همچنین در هند، آسیای میانه و کشورهای ترکیزبان در آسیای کوچک
بود- نوشته شد.[۳۸]
در این میان، فردوسی با سرودن شاهنامه در سدهٔ چهارم تاثیر مهمی بر
بازیافت بسیاری از واژههای گمشدهٔ زبان فارسی داشت و خود این تاثیر را
در شاهنامه اعلام کردهاست. اگر کوششهای خودجوش فردوسی نبود، هویت فارسی
امروز بسیار بیش از این به خطر میافتاد.
روند فارسیزبان شدن شهرهای اصلی در آسیای میانه در اواخر دوران سامانیان کامل شد و در زمان سامانیان و سپس قراخانیان، فارسی بهجای عربی به عنوان زبان رسمی نوشتاری رسمیت یافت.[۲۸]
فارسی نوین
عدهای بر این باورند که ادبیات فارسی از دوره مشروطیت به بعد باادبیات
فارسی دوره قاجار و صفویه و ماقبل آن متفاوت است و بویژه با تاسیس
فرهنگستان و شروع نهضت ترجمه در ایران یک دوره نوین در زبان فارسی بوجود
آمدهاست که گرایش عملی تری به برگشت و به پاکی و خالصسازی زبان فارسی از
عبارت و اصطلاحات پیچیده عربی دارد.[۴۷]
طی سدههای اخیر، زبان فارسی در نیمه شرقی قلمروی خود با تنگنا و
دشواری روبهرو شد ولی در نیمه غربی قلمرو خود (ایران) رو به شکوفایی
نهاد. انگلیسها با استعمار هند،
برای زدودن فارسی از آن سرزمین و جایگزینی آن با زبان انگلیسی برنامهریزی
کرده و این برنامهها را اجرا کردند. درپی تسخیر مناطق گستردهای از
سرزمینهای فارسیزبان از سوی روسها در آسیای میانه نیز، سه کانون بزرگ
زبان فارسی و تمدن ایرانی در منطقه یعنی سمرقند، بخارا و مرو رو به زوال نهادند و تحت روند شدید فارسیزدایی و ایرانیزدایی روسها قرار داده شدند.[۴۸] با این حال زبان فارسی همچنان در تاجیکستان زبان اکثریت و زبان رسمی است و در ازبکستان ساکنان شهرهای بخارا و سمرقند همچنان فارسیزبانند و فارسی در دره فرغانه و مناطق شرق تاشکند رواج دارد.[۲۸]
در افغانستان نیز سیاستهای شاهان پشتونتبار با گرایش فارسیزدایی باعث تنزل بلخ و هرات و کابل به عنوان مراکز تمدن فارسی در افغانستان در اواخر سده بیستم شد اما فارسی همچنان زبان میانجی
اصلی در آن کشور است. این روندها در حالی بود که در ایران، زبان فارسی راه
پیشرفت و توانمندی را پیمود و مرکز ثقل تولیدات فرهنگی، اعم از کتاب،
ترجمه، فیلم و موسیقی به زبان فارسی بیشتر در ایران قرار گرفت.[۴۹]
خط فارسی
جایگاه حروف فارسی بر روی صفحه کلید رایانه
- همچنین ببینید: شورای بازنگری در شیوه نگارش و خط فارسی
نوشتار اصلی: خط فارسی
خط فارسی کنونی، فارسیشدهٔ خط عربی است و خط عربی تغییر یافته خط کوفی و بصری است که چهار حرف «پ»، «ژ»، «گ» و «چ» را افزون بر آن دارد. در پی تغییر خط در تاجیکستان، در این کشور زبان فارسی به خط سیریلیک نوشته میشود و تلاشهایی برای بازگشت به خط فارسی وجود دارد.[۵۰]
خط فارسی هم اکنون در دو کشور ایران و افغانستان به خوبی رواج دارد و خط
رسمی کشور میباشد. تاریخ آغاز نوشتار به این خط دقیق مشخص نیست با این
وجود گاهی برخی پژوهشگران نظیر ریچارد فرای، رودکی سمرقندی را از ابداعگران خط نوین فارسی دانستهاند.[۵۱]
خط امروزی فارسی در نظر برخی کارشناسان مانند دکتر باطنی
دارای معایبی است و برای نوشتن فارسی مناسب نمیباشد. از مهمترین
ایرادهایی که به این خط گرفتهاند میتوان به عدم ثبت آواها در نوشتار و
امکان غلطخوانی، وجود حروف متفاوت با مخرجی یکسان، دشواری آموزش و
فراگیری خط فارسی بدلیل نبود آوانویسی و اشکال مختلف یک حرف در کلمه،
فراوانی نقظهها و اعمال سلیقه در نوشتار را میتوان ذکر نمود.[۵۲] مسئله تغییر خط فارسی در آغاز دوره حکومت پهلوی اول مطرح شد و اگرچه کسانی مانند دکتر باطنی و صادق هدایت از این مسئله استقبال کردهبودند اما بهرحال این موضوع رخ نداد. همچنان نیز چنین علاقههایی وجود دارد.[۵۳]
نمونهای از خط نستعلیق (که از خطوط هنری و زیبای خط فارسی میباشد) و قوانین نسبتهای اندازهای حروف آن بوسیله نقطههای خود خط نستعلیق
واژههای بیگانه در فارسی
نوشتار اصلی: اثرگذاری زبان فارسی و زبان عربی بر یکدیگر
در آغاز رویارویی زبان فارسی و عربی، در میان فارسیزبانان دو گرایش
وجود داشت. گروهی فارسیگرا بودند و گروهی عربیگرا. فارسیگرایان که ابن
سینا و جوزجانی و ناصرخسرو و افضلالدین کاشانی از برجستگان آنان بودند،
بر این باور بودند که باید برای واژههای عربی و یونانی که در عرصه دانش و
فلسفه مطرح است برابرهای فارسی برگزید. در مقابل اینان عربیگرایان قرار
داشتند که معتقد به وامگیری از زبان عربی بودند. در آن زمان این گرایش
غلبه یافت و فارسی به مدت چند سده به وامگیری گسترده از زبان عربی
پرداخت. این گرایش موجب شد که وامگیری به عادت فارسیزبانان تبدیل شود.
این عادت هنوز هم پابرجاست، اما زبان عربی جای خود را به زبانهای انگلیسی
و (تا چندی پیش از آن فرانسه) سپردهاست.[۵۴]
بیشترین واژههای بیگانه در فارسی واژههای عربی، واژههای ساختگی با
بهکارگیری بن فعل عربی، واژههای اروپایی و تا اندازه کمی واژههای ترکی
هستند. بهجز واژههای عربی که دلیل روان شدن بسیاری از آنها در فارسی
آمدن اسلام به ایران بود، واژههای دیگر زبانها به دلیل برهم کنشهای
فرهنگی و داد و ستدهای بازرگانی به فارسی آمدهاند.
تحقیقات و بررسیها نشان میدهد که بهطور کل، درصد واژههای عربی که
در آثار شاعران اولیه زبان فارسی بهکار رفته در حدود ۱۰ درصد از واژگان
آنها است[۵۵]، برای نمونه سرودههای رودکی حاوی حدود هشت تا نه درصد واژه عربی است.[۵۶] درصد واژههای عربی در شاهنامه فردوسی حدود دو درصد محاسبه شدهاست.[۵۷]
در سدهٔ چهارم هجری (سده دهم میلادی) درصد وامواژههای عربی در فارسی
نوشتاری به ۳۰ درصد رسید و این میزان در سدهٔ ششم هجری (دوازدهم میلادی)
به حدود پنجاه درصد هم رسید.[۵۸]
درصد وامواژههای عربی در فارسی، امروزه بسته به حوزه و گونهٔ متن
تفاوتهایی دارد. میانگین درصد کاربرد واژههای عربی در فارسی امروزی
گفتاری و نوشتاری را حدود ۱۴ درصد برآورد کردهاند.[۵۹] این درصد در نوشتههای سیاسی و ادبی میان ۲۴ تا ۴۰ درصد قرار دارد.[۶۰]
هماکنون واژهها و ترکیبات فراوانی در زبان فارسی بهکار میرود که ریشه عربی
دارد و عربیتبار است، ولی عربزبانان، امروز آنها را بهکار نمیبرند و
در زبان عربی، همان واژهها، ترکیبات و اصطلاحات به شیوه دیگری بیان
میشود. مانند صادرات و واردات (در عربی: تصریرات و مستوردات) و هیئت قوه
مققنه (در عربی: وفد السلطة التشریعیة) و مسابقات (مباریات).[۶۱]
زبان علمی فارسی
متن فارسی کتاب صورالکواکب در دانش اخترشناسی، سده ششم میلادی.
برخی از نخستین کتابهایی که در اواخر سده چهارم هجری به زبان فارسی
دری نوشته شدند، کتابهای علمی بودند و در سده پنجم کتابهای علمی بسیاری
به زبان فارسی نوشته شده بود. ابن سینا و بیرونی کتابهایی به زبان فارسی نوشتند که در آنها واژههای علمی فارسی بسیاری ساخته شدهاست. از آن جمله میتوان به دانشنامه علائی نگاشته ابن سینا اشاره کرد.
در دوره معاصر، در بسیاری از کشورهای جهان، زبان ملی، لزوماً زبان علمی
کشور نیست و به خاطر محدودیتهای موجود یا انتخاب تاریخی، زبانهای ملی در
حوزه ادبیات و رسانهها استفاده میشود و برای ورود به حوزه دانش از
زبانهایی که پختگی علمی بیشتری دارند، همچون زبانهای انگلیسی، فرانسوی،
آلمانی و روسی استفاده میشود. در ایران از همان آغاز ورود علم جدید به کشور، فارسیزبانان، زبان فارسی را به عنوان زبان علمی برگزیدند و کوشیدند این زبان را برای بیان مفاهیم علمیتوانمند کنند.[۶۲]
در آغاز راه، زمانی که برخی از نخستین آموزگاران مدرسه دارالفنون
دست به کار نگارش کتابهای علمی فارسی شدند، هر جا به اصطلاح علمی یا فن
تازهای که در دانشهای قدیم سابقه نداشت، برمی خوردند، آن را به عربی
برمی گرداندند و یا اصل فرانسوی را به کار میبردند.[۶۳]
اما در سالهای آغازین سده بیستم میلادی کوششهای بسیاری برای وضع اصطلاحهای نو و واژههای علمی فارسی آغاز شد.[۶۴] افراد و گروههای جداگانهای دست به کار واژهگزینی شدند و جداگانه معادلهای بسیاری برای واژههای علمی وضع کردند. در سال ۱۳۱۱ در دارالمعلمین عالی انجمنی برای واژهگزینی علمی به سرپرستی دکتر عیسی صدیق و زیر نظر دکتر حسین گل گلاب و دکتر محمود حسابی بنا نهاده شد که معادلهایی برای ۳ هزار اصطلاح علمی وضع کرد و بیشتر این معادلها از پذیرش همگانی برخوردار شد.[۶۵]
در جریان نوسازی ایران در دوران رضا شاه پهلوی فرهنگستان ایران در سال ۱۳۱۴
برای هماهنگ کردن کار واژهسازی تشکیل شد که مهمترین دستاورد آن ساخت
واژههایی جایگزین برای واژههای بیگانه بود که امروزه بسیاری از آنها در
گفتار و نوشتار ایرانیان بهکار میروند. مانند واژههای دانشگاه که معادل واژهٔ university و شهرداری که معادل واژهٔ بلدیه میباشند[۶۶].
در این فرهنگستان دانشمندان آشنا به دانشهای قدیم و جدید مانند سعید نفیسی، بدیعالزمان فروزانفر، عبدالعظیم قریب، محمدعلی فروغی، محمدتقی بهار، رشید یاسمی، عباس اقبال آشتیانی، ابراهیم پورداود، محمود حسابی، غلامحسین رهنما و حسین گل گلاب همزمان عضویت داشتند. دستاوردهای این همنشینی تاثیری ماندگار بر روند تحول زبان فارسی گذاشت.[۶۷]
در آغاز کار فرهنگستان اول، برخی از اهل قلم مخالفتهایی با واژهسازی
کردند و حتی واژههای نوساخته را به ریشخند گرفتند اما فرهنگستان زبان
فارسی به کار خود ادامه داده و واژههایی ساخت که اینک در جامعه
فارسیزبان ایران تداول کامل دارند، برای نمونه: بازداشت، کودکستان،
شهرداری، دادگاه، دادستان، نمایشگاه، خزه، گردهافشانی، فرودگاه و هزاران
واژه دیگر.[۶۸]
بسیاری از واژههایی که در فرهنگستان ایران ساخته شد آن چنان در زبان
فارسی پذیرفته و رایج شدهاند که امروزه کمتر فارسیزبانی توجه دارد که
واژههایی مانند گزارش، شناسنامه، بخشنامه، شهرستان، بازتاب، روی هم رفته،
جلبک، دادسرا، بهداری و دارایی از بربرنهادههای فرهنگستان بودهاند.
بربرنهادههای فرهنگستان زبان و ادب فارسی پیش از انقلاب به وسیله بخشنامه به سازمانها و ادارههای دولتی اعلام میشد و کاربرد آنها الزامی بود.
پذیرش و رواج برخی از این نوواژهها در زبان گفتار یا در متنهای علمی
راه را برای واژهسازی با ساختن ترکیبهای تازهتر با آنها یا ساختن
شکلهای قیاسی همانند آنها هموار کرد. چنان که ساختن «جشنواره» برای
«فستیوال» راه را برای ساختن «ماهواره» هموار کرد و یا ساخت «پیشوند» و
«پسوند» راه را برای ساخت «شهروند» هموار کرد.[۶۹]
دستاورد واقعی فرهنگستان اول زنده کردن بخشی از تواناییهای زبان فارسی
بود که همواره در زبان شعر زنده بودهاست، اما در زبان علمی و زبان اداری،
به دلیل غلبه دوزبانگی
دانشوران و دیوانیان با زبان عربی، از میان رفته بود. به سبب کوششهای
فرهنگستان و مترجمان اکنون دستگاه صرفی زبان فارسی بسیار فعالتر از گذشته
شدهاست، ترکیبسازی از نو در حوزه نثر زنده شده و بسیاری از وندها
که پیش از این با آنها به مثابه عناصر جامد و تزیینی رفتار میشد معنای
مستقل خود را باز یافتهاند و در واژههای جدید به کار میروند. بدین
ترتیب استفاده از توانمندیهای دستگاه واژههای زبان فارسی که از
دستاوردهای فرهنگستان زبان بود باعث بارآوری و زایایی بیشتر فارسی و باز
شدن دست مترجمان علمی شد.[۷۰]
از آن سالها تاکنون کتابها و مقالههای علمی منتشر شده به زبان فارسی
رشدی فزاینده داشتهاست و شمار افزونتری از دانشمندان و پژوهشگران
دستاندرکار نگارش و ترجمه
آثار علمی و گزینش برابرهای مناسب فارسی برای اصطلاحهای علمی بودهاند.
مطالب علمی و فنی در رشتههای گوناگون به زبان فارسی نوشته شدهاند و به
تدریج زبان فارسی برای بیان آنها پرورده شدهاست. واژهها و اصطلاحهای
بسیاری در معناهای دقیق و مشخص پذیرش همگانی یافته و یکدست شدهاست و بدین
ترتیب متنهای علمی فارسی روشنتر و گویاتر شدهاست.[۷۱]
در سال ۱۳۹۰ خورشیدی حدود پنجاه گروه تخصصی واژهگزینی در فرهنگستان
زبان و ادب فارسی فعالیت داشتند و از زمان انقلاب ۵۷ تا این سال بیش از ۳۵
هزار برابر فارسی برای واژههای بیگانه به تصویب رسید که در هشت دفتر
انتشار یافتهاست.[۷۲]
گویشها و لهجهها
[نمایش]
ن • ب • و
گویش ها و لهجههای زبان فارسی |
|
خانوادهٔ زبانها: ایرانی > شاخه: جنوب غربی > زیرشاخه: فارسی
|
|
فارسی ایران |
گویشها
|
بوشهری • بیرجندی • بهبهانی • سیستانی • دزفولی • شوشتری • دشتی • لارستانی • ملایری • بندری
|
|
لهجهها
|
آبادانی • اراکی • اصفهانی • بروجردی • باصری • تهرانی • مشهدی • خراسانی • خوزستانی • جهودی • جنوبی • شیرازی • شهرکردی • قزوینی • قمی • کرمانشاهی • کرمانی • یزدی • کازرونی • دامغانی • شاهرودی • کاشانی • محلاتی • همدانی • نیشابوری • گلپایگانی • گاپلهای
|
|
|
فارسی افغانستان |
گویشها
|
هزارگی • دروازی
|
|
لهجهها
|
آیماق • پنجشیری • فارسی بلخی • کابلی • هراتی
|
|
|
فارسی تاجیکستان |
گویشها
|
تاجیکی
|
|
لهجهها
|
خجندی • زرافشانی • دروازی • کولابی
|
|
|
فارسی ازبکستان |
|
|
فارسی بحرین |
|
|
فارسی پاکستان |
|
|
رده:زبان فارسی
|
|
توصیف زبانشناختی زبان فارسی
مهمترین ابزارهایی که زبانها برای واژهسازی در اختیار دارند اشتقاق
و ترکیب است. برخی زبانها از این هر دو روش سود میجویند و برخی تنها یکی
از آنها را به کار میبرند. فارسی از جمله زبانهایی است که از هر دو روش
سود میجوید. منظور از اشتقاق استفاده از پسوندها و پیشوندها در ساختن
کلمات جدید است. فارسی از دید ترکیبی زبانی توانا است و بیش از پنجاه پسوند
در اختیار دارد که برخی از آنها را در واژههای زیر میبینیم: آهنگر،
شامگاه، کوشش، آتشدان، تاکستان، نمناک، دانا، دانشمند، دربان، ماهواره،
شنزار، کوهسار، دانشکده، فروشنده، هنری، هنرور، ساختمان، پروردگار، زرین،
و غیره.[۷۳]
فارسی زبانی ضمیرافتان است یعنی انداختن ضمیر و به کار نبردن آن لطمهای به معنای جمله نمیزند.[۷۴] نمونه: (من) نامه نوشتم.
ترتیب متعارف واژههای فارسی در یک فراکرد به صورت فاعل - مفعول - فعل است. گرچه وَرز (فعل) در زبان فارسی در پایان جمله میآید ولی این زبان در دیگر قسمتها هستهْآغازی
است. برای نمونه در عبارات «برادر من» «خودروی تو» و «زنی که دوست دارم»
هسته جملات یعنی واژههای برادر، خودرو و زن در آغاز آمدهاند.
اگر گروه حرف اضافه در جمله باشد، معمولاً میان فاعل و مفعول مستقیم میآید. نمونه: فرزاد به مینو آب داد.
پس توصیف کامل ترتیب سازهها در زبان فارسی چنین است:
- (فاعل)(گروه حرف اضافه)(مفعول)فعل
هنگامی که مفعول مستقیم، شناس (معرفه) باشد این مفعول یا ورزیدهنمای «را» و پیش از گروه فزونواژه میآید. نمونه: فرزاد آب را به مینو داد.[۷۵]
فعل
زبان پارسی |
گونههای منطقهای و اجتماعی:
- فارسی
- فارسی دری افغانستان
- فارسی جهودی (en)
- گویش بخارایی
دستور زبان:
- دستور زبان فارسی
- دستور زبان تاجیکی (en)
ویژگیهای زبان:
نوشتار:
- الفبای فارسی
- خط تاجیکی
- لاتیننویسی فارسی
|
در زبان فارسی فعل از لحاظ ساختمان به ۵ گونهاست.
- فعل ساده: فعلی است که مصدر آن بیش از یک کلمه نباشد.
- فعل پیشوندی: فعلی است که از یک پیشوند و یک فعل ساده ساخته شده باشد.
- فعل مرکب: فعلی است که از یک صفت یا اسم با یک فعل ساده شاخته شده و یک معنی کامل را برساند.
- عبارت فعلی: فعلی است که به صورت دستهای از کلمه هاست و معمولا حرف اضافه نیز دارد.
- فعل لازم یک شخصه:
فعلی که مفعول پذیر نیست و بیشتر بصورت اول شخص بکار میرود و بجای شناسه
یکی از ضمایر متصل ّم، ّت، ّش، ِمان، ِتان، ِشان، شخص فعل را نشان میدهد
که به آخر اسم قبل از فعل اضافه میشود. (نیز ببینید: مصدر)
فعل ساده
حدود دوهزار فعل سادهٔ فارسی که در ادبیات فارسی بکار رفته، در کتاب «فهرسهت فعلهای فارسی» توسط محمد بشیر حسین گردآوری شدهاست.[۷۶]
نوشتار اصلی: فعل ساده#فعل ساده در پارسی
واجشناسی و آواشناسی
نوشتار اصلی: واجشناسی و آواشناسی فارسی
آواها در لهجه تهرانی زبان فارسی.
همخوانهای فارسی
|
لبی |
لثهای |
پسلثهای |
کامی |
نرمکامی |
ملازی |
چاکنایی |
خیشومی |
m |
n |
|
|
(ŋ) |
|
|
بندشی |
p b |
t d |
|
|
k ɡ |
(q ɢ) |
ʔ |
بستیسایشی |
|
|
tʃ dʒ |
|
|
|
|
سایشی |
f v |
s z |
ʃ ʒ |
|
x ɣ |
|
h |
زنشی |
|
ɾ |
|
|
|
|
|
لرزشی |
|
(r) |
|
|
|
|
|
ناسوده |
|
l |
|
j |
|
|
|
(هرجا که دو نماد کنار هم آمده نماد سمت راست نشانگر همخوان واکبَر است. واجگونهها در پرانتز آمدهاند..)
در زبان فارسی ۲۹ واج وجود دارد که به دو دسته مصوت (۶ واج) و صامت (۲۳ واج) تقسیم میشوند.[۷۷]
- مصوتها: /-َ/، /-ِ/، /-ُ و و/، /آ/، /ای/، /و و او/
- صامتها: /ء و ع/، /ب/، /پ/، /ت و ط/، /ث، س و ص/، /ج/، /چ/، /ح و ه/،
/خ/، /د/، /ذ، ز، ض و ظ/، /ر/، /ژ/، /ش/، /غ و ق/، /ف/، /ک/، /گ/، /ل/،
/م/، /ن/، /و/، /ی/.[۷۸]
در زبان فارسی هر واژه یا تکواژ
با صامت آغاز میشود و هیچ واژهای با مصوت آغاز نمیشود. کلماتی چون آب،
ابر، اردک، او، ایران، و اثبات همگی با صدای همزه (ء) آغاز میشوند.[۷۹]
جستارهای وابسته
- واجشناسی فارسی
- تغییر خط در تاجیکستان
- زبان فارسی در افغانستان
- نام زبان فارسی در زبانهای دیگر
- ادبیات فارسی
- خط در ایران
- زبان دری
- زبان اردو
- زبان فارسی در هندوستان
- برهمکنش زبانهای فارسی و عربی
- فهرست واژگان عربی با ریشه فارسی
- بگوئیم - نگوئیم -
منابع
- راهنمای زبانهای ایرانی، جلد اول زبانهای ایرانی باستان و
ایرانی میانه، رودریگر اشمیت، ترجمه آرمان بختیاری و همکاران، انتشارات
ققنوس، چاپ اول زمستان ۱۳۸۲
- Microsoft Encarta Encyclopedia ۲۰۰۲. ۱۹۹۳-۲۰۰۱ Microsoft Corporation.
- Encyclopædia Britannica ۲۰۰۶ Ultimate Reference Suite DVD Version: ۲۰۰۶٫۰۱٫۰۰٫۰۰۰۰۰۰۰۰۰, Persian Language
- راهنمای زبانهای ایرانی، جلد دوم زبانهای ایرانی نو، رودریگر اشمیت، ترجمه آرمان بختیاری و همکاران، انتشارات ققنوس، چاپ اول ۱۳۸۳
- Lazard, The Rise of The New Persian Language, CHI IV, Cambridge ۱۹۷۵, ۵۹۲-۶۳۲ an_d ۶۹۲-۶۹۶
- Lazard, Pahavi, parsi, dari: Les langues de lIran dapres
Ibn al-Muqaffa, in Iran an_d Islam, in memory of the late Vladimir
Minorski, Edinburgh ۱۹۷۱, ۳۶۱-۳۹۱.
پانویس
- ↑ # ^ Windfuhr, Gernot. The Iranian Languages. Routledge. 2009. p. 418.
- ↑ 2006 CIA Factbook: Iran 38.210 M (58%), Afghanistan 16.369 M (50%), Tajikistan 5.770 M (80%), Uzbekistan 1.2 M (4.4%)
- ↑ CIA - The World Factbook
- ↑ CIA - The World Factbook
- ↑ CIA - The World Factbook
- ↑ زبان
فارسی در افغانستان توسط تاجیکها و دیگر اقوام فارسی زبان و پشتو زبانها
«فارسی»/«پارسی» خوانده میشود و «دری» واژهای است که توسط حکومت کاربرد
دارد. (دانشنامه ایرانیکا، "v. Languages«،»AFGHANISTAN"، زبان: انگلیسی،
بازیابی در ۱۶ فوریهٔ ۲۰۱۰)
- ↑ CIA factbook
- ↑ Iranica.de
- ↑ ۸۰٪ از جمعیت ۷ میلیونی این کشور: منبع
- ↑ Carlson, "Uzbekistan: Ethnic Composition an_d Discriminations", Harvard University, August 2003}}
- ↑ The Tajiks of Uzbekistan, Central Asian Survey (1996), 15(2), 213-216
- ↑ # ^ Windfuhr, Gernot. The Iranian Languages. Routledge. 2009. p. 418.
- ↑ تاثیر زبان فارسی بر زبان و ادبیات شبه قاره هند[۱] حوزه هنری. دکترعجم
- ↑ Lazard, Gilbert: DARĪ. in: Encyclopaedia Iranica, Vol. VII, Fasc. 1, pp. 34-35
- ↑ مقدمه فرهنگ معین
- ↑ «فـــارسی = تــاجیـــکی = دری» (فارسی). نشریه خاوران.
- ↑ «درباره شورای گسترش زبان ادبیات فارسی» (فارسی). شورای گسترش زبان ادبیات فارسی.
- ↑ اهمیت فارسی در عصر دهکده جهانی [۲] روزنامه همشهری ۲۲ آبان ۱۳۸۵
- ↑ Sam Sasan Shoamanesh: What of Persian an_d the Lingua Franca of the New Century? in: Huffington Post. 7/7/2011. بازدید: دسامبر ۲۰۱۱.
- ↑ English as she was spoke. in: The Economist Newspaper Limited, Dec 16, 2010, London 2010.
- ↑ «Mughal Empire-wikipedia».
- ↑ «Ismail I-wikipedia».
- ↑ Indo-Persian Literature Conference: SOAS: North Indian Literary Culture (1450-1650)
- ↑ Mughal Contribution to Indian Literature | Writinghood
- ↑ R.N. Frye, The Golden Age of Persia, London: Butler & Tanner Ltd. , ۱۹۸۹, p.۲۳۶.
- ↑ «و آنچه ما داریم- نگاهی تحلیلی به ویژگیهای مثبت فرهنگ ایرانی و نقش آن در تبلور مدرنیته بومی».
- ↑ روزنامه همشهری. ۲۶/۶/۱۳۸۷
- ↑ ۲۸٫۰۰ ۲۸٫۰۱ ۲۸٫۰۲ ۲۸٫۰۳ ۲۸٫۰۴ ۲۸٫۰۵ ۲۸٫۰۶ ۲۸٫۰۷ ۲۸٫۰۸ ۲۸٫۰۹ ۲۸٫۱۰ History of the Persian Language in the East (Central Asia). by Richard N. Frye. بازدید: دسامبر ۲۰۱۱.
- ↑ Kaye, Alan S. 2004. "Persian loanwords in English". English Today. 0 (4): 20-24.
- ↑ رحماندوست،
مصطفی، فوت کوزهگری: مثلهای فارسی و داستانهای آن، تهران: انتشارات
مدرسه، چاپ دوم: ۱۳۸۷، پیشگفتار. شابک: ۹۷۸۹۶۴۳۸۵۸۱۲۴
- ↑ دانشگاه تکزاس: زبان فارسی نو، بازدید: دسامبر ۲۰۱۱.
- ↑ China Radio International
- ↑ Why Study Persian?» Modern Languages & Comparative Literature | Boston University
- ↑ Lazard,
Gilbert 1975, “The Rise of the New Persian Language” in Frye, R. N. ,
The Cambridge History of Iran, Vol. 4, pp. 595-632, Cambridge:
Cambridge University Press.
- ↑ Ulrich
Ammon, Norbert Dittmar, Klaus J. Mattheier, Peter Trudgill,
"Sociolinguistics Hsk 3/3 Series Volume 3 of Sociolinguistics: An
International Han_dbook of the Science of Language an_d Society", Walter
de Gruyter, 2006. 2nd edition. pg 1912.
- ↑ Bo
Utas, "Semitic on Iranian", in "Linguistic convergence an_d areal
diffusion: case studies from Iranian, Semitic an_d Turkic" editors (Éva
Ágnes Csató, Bo Isaksson, Carina Jahani),Routledge, 2005. pg 71
- ↑ Skjærvø, Prods Oktor (2006). Encyclopedia Iranica,"Iran, vi. Iranian languages an_d scripts".
- ↑ ۳۸٫۰ ۳۸٫۱ ۳۸٫۲ ۳۸٫۳ ۳۸٫۴ ۳۸٫۵ ۳۸٫۶ ۳۸٫۷ ۳۸٫۸ ژیلبر لازار: ریشههای زبان فارسی ادبی. در: مجله «ایراننامه»، پاییز ۱۳۷۲ - شماره ۴۴. (از صفحه ۵۶۹ تا ۵۸۴).
- ↑ راهنمای
زبانهای ایرانی، جلد اول زبانهای ایرانی باستان و ایرانی میانه، رودریگر
اشمیت، ترجمه آرمان بختیاری و همکاران، انتشارات ققنوس، چاپ اول زمستان
۱۳۸۲
- ↑ راهنمای
زبانهای ایرانی، جلد اول زبانهای ایرانی باستان و ایرانی میانه، رودریگر
اشمیت، ترجمه آرمان بختیاری و همکاران، انتشارات ققنوس، چاپ اول زمستان
۱۳۸۲ صفحه ۱۱۰
- ↑ راهنمای
زبانهای ایرانی، جلد اول زبانهای ایرانی باستان و ایرانی میانه، رودریگر
اشمیت، ترجمه آرمان بختیاری و همکاران، انتشارات ققنوس، چاپ اول زمستان
۱۳۸۲ صفحه ۱۱۰
- ↑ Microsoft
Encarta Encyclopedia ۲۰۰۲. ۱۹۹۳-۲۰۰۱ Microsoft Corporation.
Encyclopædia Britannica ۲۰۰۶ Ultimate Reference Suite DVD Version:
۲۰۰۶٫۰۱٫۰۰٫۰۰۰۰۰۰۰۰۰, Persian Language
- ↑ Microsoft
Encarta Encyclopedia ۲۰۰۲. ۱۹۹۳-۲۰۰۱ Microsoft Corporation.
Encyclopædia Britannica ۲۰۰۶ Ultimate Reference Suite DVD Version:
۲۰۰۶٫۰۱٫۰۰٫۰۰۰۰۰۰۰۰۰, Persian Language
- ↑ راهنمای زبانهای ایرانی، جلد دوم زبانهای ایرانی نو، رودریگر اشمیت، ترجمه آرمان بختیاری و همکاران، انتشارات ققنوس، چاپ اول ۱۳۸۳
- ↑ Pahlavi language." The Columbia Encyclopedia, Sixth Edition. ۲۰۰۸. Encyclopedia.com. ۲۱ Dec. ۲۰۰۹
- ↑ http://fa.wikipedia.org/wiki/پارسیمیانه
- ↑ تاثیر زبان فارسی بر زبان و ادبیات شبه قاره هند [۳] آفتاب
- ↑ خالبیک، فخرالدین: مثلث پارسی: آیا اتحاد سه کشور فارسی زبان ممکن است؟ در: بیبیسی فارسی. بازدید: دسامبر ۲۰۱۱.
- ↑ خالبیک، فخرالدین: مثلث پارسی: آیا اتحاد سه کشور فارسی زبان ممکن است؟ در: بیبیسی فارسی. بازدید: دسامبر ۲۰۱۱.
- ↑ وضعیت زبان و خط فارسی در تاجیکستان در گفتگو با محمدجان شکوری
- ↑ تاریخ ایران از اسلام تا سلاجقه، نشرامیرکبیرص۱۲۷.
- ↑ «دکتر محمدرضا باطنی:معایب خط فارسی» (فارسی). انجمن زبان فارسی.
- ↑ «تغییر خط فارسی وسوسه باطلی است» (فارسی). همشهری آنلاین.
- ↑ طباطبایی، سید علاءالدین: ضرورت و موانع واژهسازی. در: مجله «نشر دانش» سال هجدهم، بهار ۱۳۸۰ - شماره ۱. (از ۲۸صفحه تا ۳۳).
- ↑ L. P. Elwell-Sutton: ARABIC LANGUAGE iii. Arabic influences in Persian literature. In: Encyclopaedia Iranica, Vol. II, Fasc. 3, pp. 233-237. December 15, 1986
- ↑ همان.
- ↑ همان.
- ↑ G.
Lazard, “Les emprunts arabes dans la prose persane du Xe au XIIe
siècle: aperçu statistique,” Revue de l’Ēcole nationale des langues
orientales 2, 1965, p.61. نگا.
- ↑ John R. Perry, "Lexical Areas an_d Semantic Fields of Arabic" in Éva Ágnes Csató, Eva Agnes Csato, Bo Isaksson, Carina Jahani, Linguistic convergence an_d areal diffusion: case studies from Iranian, Semitic an_d Turkic,Routledge, 2005.
- ↑ John R. Perry, "Lexical Areas an_d Semantic Fields of Arabic" in Éva Ágnes Csató, Eva Agnes Csato, Bo Isaksson, Carina Jahani, Linguistic convergence an_d areal diffusion: case studies from Iranian, Semitic an_d Turkic,Routledge, 2005.
- ↑ علوی
مقدم، سید محمد: زبان و ادبیات فارسی: «وجود چند واژه بیگانه به زبان
فارسی گزندی وارد نمیسازد». در: مجله «حافظ»، نیمه دوم مرداد ۱۳۸۵ -
شماره ۳۳. (از صفحه ۴۶ تا ۴۹).
- ↑ معصومی همدانی، حسین: واژهگزینی و استقلال زبان فارسی. مجله «نشر دانش»، سال بیستم، بهار ۱۳۸۲ - شماره ۱. (از صفحه ۲ تا ۷).
- ↑ رضا صادقی مهر، تجربههای زبان فارسی در علم، مجموعه مقالات سمینار زبان فارسی، زبان علم، چاپ اول، مرکز نشر دانشگاهی، ۱۳۷۲.
- ↑ جعفر مهرداد، تطور زبان فارسی در آموزش فیزیک، فصلنامه رشد آموزش فیزیک، شماره، ۳۰ و ۳۱، پاییز و زمستان ۷۱.
- ↑ رضا صادقی مهر، تجربههای زبان فارسی در علم، مجموعه مقالات سمینار زبان فارسی، زبان علم، چاپ اول، مرکز نشر دانشگاهی، ۱۳۷۲.
- ↑ Persian Academy
- ↑ حسن کیانوش، واژههای برابر فرهنگستان ایران، انتشارات سروش، ۱۳۸۱.
- ↑ طباطبایی، سید علاءالدین: ضرورت و موانع واژهسازی. در: مجله «نشر دانش» سال هجدهم، بهار ۱۳۸۰ - شماره ۱. (از ۲۸صفحه تا ۳۳).
- ↑ داریوش آشوری، بازاندیشی زبان فارسی، چاپ سوم، نشر مرکز، ۱۳۸۲.
- ↑ معصومی همدانی، حسین: واژهگزینی و استقلال زبان فارسی. مجله «نشر دانش»، سال بیستم، بهار ۱۳۸۲ - شماره ۱. (از صفحه ۲ تا ۷).
- ↑ مجله دانشمند شماره ۵۶۷.
- ↑ فرهنگستان زبان فارسی: هماندیشی انجمنهای علمی و برونسپاری واژهگزینی. ۱۲ آذر ۱۳۹۰.
- ↑ طباطبایی، سید علاءالدین: ضرورت و موانع واژهسازی. در: مجله «نشر دانش» سال هجدهم، بهار ۱۳۸۰ - شماره ۱. (از ۲۸صفحه تا ۳۳).
- ↑ ماهوتیان، شهرزاد: دستور زبان فارسی از دیدگاه ردهشناسی، ترجمه مهدی سمائی، تهران ۱۳۸۲، چاپ دوم.
- ↑ ماهوتیان، شهرزاد: دستور زبان فارسی از دیدگاه ردهشناسی، ترجمه مهدی سمائی، تهران ۱۳۸۲، چاپ دوم.
- ↑ فهرست فعلهای فارسی با معنای آنها گردآوری محمد بشیر حسین: بخش یک و بخش دوم- دانشکنده تهران - [۴] [۵]
- ↑ کمالیپناه (پزش)، غلامرضا: تأملی در واج. در: مجله «رشد آموزش زبان و ادب فارسی»، پاییز ۱۳۸۲ - شماره ۶۷. (از صفحه ۵۸ تا ۶۰).
- ↑ همان.
- ↑ کمالیپناه (پزش)، غلامرضا: تأملی در واج. در: مجله «رشد آموزش زبان و ادب فارسی»، پاییز ۱۳۸۲ - شماره ۶۷. (از صفحه ۵۸ تا ۶۰).