درود به سرزمینی که ایران است
و پهلوانانی چون رستم و سیاوش و آرش و گیو و گودرز ..... دارد. در زمان
پادشاهان بزرگ و گذشته دور و تابناکش حتی حیوانات هم حقوقی داشتند، و طبق
قانون...
قرن
بیست و یکم است و هنوز فانوس به دست به دنبال انسانیت و کمی رحم و یک
همزیستی مسالمتآمیز میگردیم. و به اشارت جناب مولانا: ز دیو و دد ملولم
و انسانم آرزوست. این آرزو کی باید برآورده شود. زبان میگوید اما کردار
چیز دیگری است.
ماتادر انسانی بی رحم و سلاخی بیاصل
و نصب و گاو کشی ناآگاه و خونخوار است.خوی قتل و تاراج دارد و دست پرورده
فرهنگی بیپایه و اساس است و در لاک گذشته زندگی میکند چون کرم در پیله
خود میزید. گاو را كه میکشد بیشترین سود را برای زمینیان دارد گاو سمبل
کارست شیر میدهد؛ و در مزارع کشاورزی بیهمتاست و زمینهای خشک و بیآب و
علف را میشکافت و آماده کشت میسازد و هنگام مرگ هزاران سفره را برکت
میبخشد از جوهره خود زندگی و سلامتی و نیرو پدید میآورد از پوستش جماعتی
پاپوش میسازند در روزگاران پیشین از سرگین او برای گرمابهها و تنورها و
به طور کلی برای ایجاد گرما بهره میجستند. در مقابلش ماتادری که هیچ کدام
از این ارزشها را ندارد که نبرد ایستاده و وجودش بیرحمانه با شمشیر و
نیزههای تیز ناجوانمردانه در مقابل چشمان بیشرم مردمانی که از ماتادرها
پستترند و بیرحمترند به تماشای قتلی که هیچ آیین و کیشی آن را
برنمیتابد نشستهاند، تکهتکه و دریده میشود.آن نامردمان روزی را به
شادی میگذرانند و شاهد جنایتی هستند که خود باعث و بانی آنند. یك ماتادر
ناجوانمرد و یک استادیوم از او بدتر در مقابل یک حیوان نجیب و بیدفاع و
گاو تنهای تنها .....
آنان
احساس قهرمانی میکنند و با کشتن یک موجود بیگناه قهرمانی پوشالی را برای
خود ارمغان میآورد و مردمی احمق بر او دست میکوبند و او را تشویق
میکنند. و اما این گاو است که قهرمان اصلی این میدانها است چرا که یک
تنه بدون تشویق کننده به جنگ انسانهایی میرود كه دایه کمال دارند و خود
را انسان میداند. که آنان دژخیمانی هستند که از مرگ موجودات خداوند لذت
میبرند. پیروزی و آبرو برای گاو باقی میماند و بیآبرویی نزد خداوند
یکتا و مردم جهان، برای ماتادر ....
آنها با ین عقیده پست و غیر انسانی
گاوی را از پای برمیاندازند و خود بر جای آن تکیه میزنند. که به راستی
سزاوار آن هستند و صد البته آنان که این دلخراشترین صحنه قتل را مشاهده
میکنند و از آزار حیوان لذت میبرند كم از آن نیستند. کسانی که حقوق
حیوانی را برنمیتابند چگونه از حقوق بشر سخن میگویند. نمیدانم چرا با
شیر و ببر و پلنگ بازی نمیکنند و رشادت شان را به آنان نشان نمیدهند.
شاید از نتیجه کار بیخبرند چرا این گاو بازیها را کنار نمیگذارند و این
سنت پست و وامانده از روزگاران وحشیگری را فراموش نمیکنند و هنوز آن را
تکرار میکنند؟ نمیدانند دوران وایكینگها سرآمده است و زندگی شهروندی
آغاز شده و گاو بازی دیگر بس است؟ و این گاو بازی نیست، بلکه گاو مرگیست!
و شاید این گاوها هستند که در آن کشور گاوبازی میکنند. سازمان ملل کجاست
که یک نیم نگاهی به این جریان ندارد ارگانهای دیگر چرا خاموشاند؟ آیا در
کل زمین، وکیلی وجود ندارد که یک جرعه از شیر گاو نوشیده و از حقوق گاو
دفاع کند؟ آیا نمیشود یک قانون گاوی هم بگذارند ؟ آیا در آن سامان، گاو
از سگ و گربه و موش و خرگوش و سوسک و ملخ و دیگر موجودات که حتی در
رختخواب آنها جای خوش کردند کمترند؟
درود به شرف ابر مرد صدهها و هزارهها، حكیم ابوالقاسم فردوسی که در شاهنامه جاویداناش بفرموده : میازار موری که دانه کش است ....... که جان دارد و جان شیرین خوش است
سیاه اندرون باشد و سنگدل ....... که خواهد که موری شود تنگدل
و
درود به سرزمینی که ایران است و پهلوانانی چون رستم و سیاوش و آرش و گیو و
گودرز ..... دارد. در زمان پادشاهان بزرگ و گذشته دور و تابناکش حتی
حیوانات هم حقوقی داشتند، و طبق قانون، دوران بازنشستگی را تجربه
میکردند. در آن روزگاران حتی بر خران و شتران اندازه بار میکردند و
قانون حمایت از حیوانات برقرار بود. در زمان انوشیروان زنجیری از میانه
کاخ پادشاهی تا میدان شهر کشیده شده بود و کسی را ظلمی وارد میشد زنجیر
میتکاند و زنگی در کاخ به صدا درمیآمد بلادرنگ شخص را نزد شاه میبردند
و داد او از بیداد ظالم میستادند و او شادمان میگشت. تا اینکه یک روز
الاغی آن زنجیر میتکاند او را نزد سلطان میبرند و صاحبش را پیش
میخوانند که چرا الاغ را رها کرده است؟ میگوید آخر عمر اوست و رهایش
کردیم تا بمیرد. سلطان دستور میدهد که الاغ را به طویله ببرند و آخر عمر
از او پذیرایی کنند ..... و بدین گونه حمایت از حیوانات در ایران زمین
پدیدار میشود و به دیگر نقاط جهان راه مییابد که گویا هنوز بعد از گذشت
هزاران سال به گوش ماتادرهای گاو کش نرسیده است. حال پس از گذشت قرنها
شاهد چه وحشیگریها هستیم، آن هم در قرن بیست و یکم و در کشورهای اروپایی
که دایه تمدن دارند و پایشان تا زانو توی کفش دیگران است.، بابا گلی به
گوشه جمالتان كه ندارید و تمدنی كه فقط از آن حرف میزنید و میخواهید به
دیگر نقاط جهان صادر كنید. فردوسی سرای ایران امیر صادقی
==
25
فروردین ماه در فرهنگسرای ابن سینا به دعوت جناب رامین فصاحت به منظور
مراسم بزرگداشت از فردوسی مرا دعوت كردند. در این همایش باشكوه ابتدا من
در باب سفرمان سخن گفتم. و پس از من جناب صادقی به همراه شاگردانش شاهنامه
خوانی بسیار جذابی را به اجرا در آوردند.