دروغ یکی از شیوه های رایج در کشور ماست که مردم ما شاید تا مدتها و شاید
اصلا" نتوانند از گفتن دروغ پرهیز کنند. اما اینکه دروغ در فرهنگ ایرانی
از کجا میاد رو فکر
عکس از گوگل
می کنم همه میدونند و نیازی به توضیح دادن ندارد اما همینقدر بگویم که د .ر.و...غ م..ص..ل..حت..ی...
ایران :
صبح به دلایل مختلف دیر از خواب بیدار شده و طبعا" دیر
به سر کار میرسه. تا زمان ورود به محل کار فکرهائی در سر پرورش میده که
،خوب وقتی رسیدم چه دروغی سر هم کنم که عذر قابل قبولی داشته باشم
عکس از گوگل
...بذار ببینم دفعه پیش گفتم که ماشینم پنجر شده
بود...نه نمیشه ایندفعه ضایع هست..آهان..بچه ام حالش بد بود و دیشب تا صبح
بیمارستان بود...نه دفعه پیش گفتم مادرم مریض بود تو
بیمارستان..ا..ا..آهان بالاخره فهمیدم تو راه که میومدم تصادف بدی شده بود
و همه خیابان های منتهی به محل کار بسته بود.... نه ممکنه بعضی از همکارها
قبل از من و یا همزمان برسند رسوا میشم..ا...ا... آهان تاکسی که سوار
بودم یکهو زد به یک موتوری !!کجا؟دم چهارراه دم خونه که مطمئنم هیچکدوم از
همکارها از اونجا عبور نمیکنند.آخیش دیگه رسیدم و قدم به قدم داستان رو
مرور تا یکم جالبتر هم به نظر برسه و ... مرور نهائی و ورود به ساختمان
عکس از گوگل
سلام خوبی بالاخره رسیدم..اوه ..
چی شده چرا دیر اومدی رئیس باهات کار داشت !!!!!
نمیدونی موتوریه له و لورده شد زیر چرخهای تاکسی که سوارش بودم
آخی....!!!؟؟؟؟مرد بنده خدا؟؟؟؟
نه بابا رسوندنش بیمارستان بشین تا قشنگ برات تعریف
کنم.. ببین مثل هر روز سوار تاکسی شدم میدونی که من همیشه زود تاکسی سوار
میشم که دیر نرسم.............................................. و خلاصه
داستانی سر هم میکنه که خودشم بعد یک آفرین از ته دل به خودش میگه که
فلانی خیلی کارت درسته!!!!
شما چند بار دروغ گفتین؟؟بله شما از این مدل دروغ چند
بار در زندگی به زبان آوردین؟؟چقدر از سلولهای خاکستری مغز تان را به خاطر
ایجاد داستان برای توجیه دروغ مصرف کردید؟
کانادا:
اکثر کارمندان صبح روز دوشنبه یکم دیر میرسند سر کار
که خوب دلیلش هم مشخصه بعد از دو روز تعطیلی روز بعد از یکشنبه برای همه
سخت هست که زود بیدار شوند.
عکس از گوگل
سر راه و داخل مسیر منزل تا کار مثل همیشه هدفون داخل
گوش و موزیکی از iTune گوش مبارک را نوازش میده و اگر در اتوبوس باشند که
روزنامه ای در دست مشغول مطالعه همیشگی و شاید هم یک کتاب جدید که باید
بزودی تمام بشود.یک قهوه استارباکس هم در دست هر چند یکبار جرعه ای نوش
جان میکند.هیچگونه فکری جز شنیدن موسیقی و یا مطالعه کتاب و یا روزنامه در
فکر شخص نمیگذرد.
به محل کار میرسه و با آرامش کافی اگر کسی ازش بپرسه براحتی میگه هیچی خواب موندم و طرف بر میگرده میگه I know!! Today is Monday
در پایان هم هیچ سلول خاکستری در مغز شخص بیخود و بی جهت مصرف نشده است.
اجازه بدین غیر از سلول خاکستری به نکته مهمتری که اون
هم استرس هست اشاره کنم. چگونه استرس وجود یک انسان را فرا میگیرد؟ فکر
کردن اینکه حتی میخواهی دروغ بگی استرس را ایجاد و ساخت داستان در ذهن و
بر زبان جاری کردن این استرس را ۱۰۰ برابر خواهد کرد.ولی از همه بدتر یک
عمر باید هی استرس اینو داشته باشی که یک وقت دروغی که گفتی رسوات نکنه و
خوب این هم ادامه دنباله دار استرس هست و دکتر و دارو و اعصاب ناراحت و
بداخلاقی و .....
عکس از گوگل
به نظر شما کدام یک بهتر است؟؟ یک عمر استرس و یا عمری بدون استرس؟؟
دروغ ممکنه در همه جای دنیا وجود داشته حتی در کانادا.
به عنوان مثال در مورد نحوه کار کردن که بعضا" مهاجرین با کار کردن در
اماکنی که حقوق را به صورت نقدی (پول نقد)پرداخت میکنند از پرداخت مالیات
فرار میکنند که مسلما" کارفرما هم بدین صورت از پرداخت مالیات فرار خواهد
کرد اما تا چه زمانی میتوانند پنهانی به کار کردن ادامه دهند بدون مزایای بیمه و بازنشستگی و ....
عکس از گوگل
افراد دیگری در کانادا برای گرفتن ولفر و کمک های
دولتی با پنهان کردن پول های خود در منزل و یا واریز به حساب نزدیکان خود
در کانادا که مدت هاست در اینجا اقامت دارند به دولت دروغ خواهند گفت ولی
پایان کار خوشایند نخواهد بود. شخصی را دیدم که بعد از مدت ۴ سال دولت
کانادا با ارسال نامه ای طلب بازگشت پولی که قبلا" به او کمک کرده بود ،
شده بود. شخص دیگری با واریز همه پول خود به حساب خواهر خود بعد از گذشت
دو سال و استفاده از کمک های دولتی برای تحصیل و زندگی مجبور به پرداخت
همه کمکهای دولتی به صورت یکجا شده بود. همسایه طبقه بالای من پولهای خود
را در منزل نگهداری کرده بود که بعد از دزدی همه سرمایه خود را از دست داد.
عکس از گوگل
دولت کانادا در تمامی مراحل مهاجرت و بعد از آن ، حساب را بر صداقت افراد
خواهد گذاشت و چنانچه بعد از گذشت چند سال متوجه مشکلی شود بلافاصله و طبق
قوانین کانادا میتواند به عقب رجوع کند و ادعا کند. شاید به همین خاطر هست
که مردم اینجا فکر و زحمت دروغ ساختن رو هم به خود نمیدهند و از راههای قانونی
که خود دولت کانادا برای تخفیف در موارد مالیاتی و دیگر موارد قرار داده
استفاده میکنند. به عنوان مثال اگر شخصی صدقه بدهد و فیش و مدارک آن را به
همراه داشته باشد میتوانند در پرونده مالیاتی سالیانه تخفیف بگیرد که خوب
بعضا" افراد سرمایه دار با صدقه دادن مقدار یک میلیون دلار چندین میلیون
دلار را برای خود و خانواده خود ذخیره خواهند کرد.
عکس از گوگل
اما مسئله دروغ به همینجا ختم نمیشه و زن و شوهر هم در
فرهنگ ما به یکدیگر ،بارها و بارها دروغ میگویند. بر سر چه مسائلی و در چه
شرایطی دروغ م .. ص..ل..حت...ی جاری میشود؟
شاید با دوستان دوران مجردی قرار گذاشتن و کلی حالی به
هولی. بعد از برنامه تفریحی داخل ماشین و در مسیر برگشت به منزل کلی فکر و
خیال که: رسیدم قیافه ام رو چه شکلی به همسرم نشون بدم و چه داستانی رو سر
هم کنم که سرکار بودم و خیلی گرفتار بودم... و اما رسیدن و قیافه ای
ساختگی و داستانی ساختگی و برخوردهای همسر مهربان که مرتب با نوازش و
ماساژ سعی بر رفع خستگی همسر خود دارد.
بعد از چندین و چند بار عمل تکراری و رسوا شدن ،خوب
همسر گرامی هم در اقدامی تلافی جویانه قراری با دوستان مجردی برقرار و
دروغ را در مقابل دروغ مقابله به مثل خواهد کرد.
عکس از گوگل
و پایان هم قهر و جدائی و ........
اما کانادا :
عکس از گوگل
امروز با دوستام قرار دارم برم زمین گلف و یک حالی به
هولی انجام دهیم...... طرف مقابل .. به نظر برنامه خوبی میاد ولی من قرار
دارم با دوستام بریم رستوران کره ای غذای دریایی بخوریم و بعد هم بریم
سینما...... خوب پس شب میبینمت باشه عزیزم تا شب خداحافظ اگر هم خواب بودم
که صبح میبینمت...بوس و بغل...البته کسی هم سوال نمیکنه که با کی میخوای
بری بیرون طرف مرد هست و یا زن و غیره.....در موارد بسیار زیادی هم
قرارهای تفریحی به صورت دو نفره و با دوستان متفاوت از هر دو طرف انجام
میشود که خوب این هم نیازی به دروغ و داستان و .. اینها ندارد چون در تمام
لحظات با هم هستند. نمیگم این طرز فرهنگ را می پسندم ولی دروغ نمی گویند
اگر هم بگویند بزودی از همدیگر جدا میشوند و هر کسی پی کار خودش میره.
عکس از گوگل
به امید روزی که دروغ را کنار بگذاریم تا بتوانیم از
سلولهای خاکستری مغزمان در راههای دیگری استفاده لازم را ببریم.به امید
روزی که هیچ استرسی برای نگه داشتن رمزها و رموز و دروغ های زندگی خود در
مقابل دیگران نداشته باشیم.
به امید روزی که وقتی پا به خاک کانادا میگذاریم و بعد
از چند ماهی به ایران بر میگردیم دروغ تحویل دیگران ندهیم و جایگاه خود را
با پایه های دروغین بالاتر نبریم.
به امید روزی که واقعیت ها را ببینیم و واقعیت بگوییم.
نمیشه بزارین یک داستانی براتون بگم یک بنده خدائی هست
تو ادمونتون که تو این دنیای کوچیکی که همه بهش اعتقاد دارند یکهو دیدمش و
یادآوری گذشته ای نه چندان دور را با همیدگر کردیم بعد از دو و سه باری که
دیدمش و از زندگی روزمره با هم صحبت کردیم به من متذکر شده اگر دوستان
داخل ایران سوال کردند چیزی نگو در این موارد و ..... بعد از این قصه دیگه
به شرایط کاری من که عوض شده بود ندیدمش تا اینکه یکی از دوستان مشترک رو
در اسکای پی ملاقات کردم و حرف ینده خدا پیش اومد که بابا اون دیگه
اینجوره و اونجوره و ... شاخ بود که از سر من کوتاه و بلند میشد که ای دل
غافل ما کجائیم که دوستان خارج نشین تا جا داره دروغ تحویل ایران
میدهند.به من گفت که سالی ۱ بار که میره ایران کلی از موقعیت بالای خودش
در سر کار و وضع زندگی و حال کردن های بیرون تحویل گوش های مبارک دوستان و
حضرات داخل کشور میکند.
به نظر شما اشکال کار در کجاست؟؟؟ چرا باید فخر بفروشیم و زندگی سراسر رمز برای خود بسازیم. چرا از واقعیت های اینجا حرف نزنیم؟؟
به امید آن روزی که دیگر هیچ مهاجری دروغ نگوید. هیچ دروغی بین زن و شوهر و پدر و مادر و فرزند جاری نشود.
به امید آنروز