به طور کلی جملات نامفهوم و بی معنی و خارج از موضوع را
دری وری می گویند. این عبارت که در میان عوام بیشتر مصطلح است تا چندی
گمام می رفت ریشۀ تاریخی نباید داشته باشد ولی خوشبختانه ضمن مطالعۀ کتب
ادبی و تاریخی ریشه و علت تسمیۀ آن به دست آمده که ذیلاً شرح داده می شود.
مطالعه و مداقه در تاریخچۀ زبان فارسی نشان می دهد که
نژاد ایرانی در عصر و زمانی که با هندیها می زیست به زبان سنسکریت یا
مشابه به آن سخن می گفت. پس از جدا شدن از هندیها کهنترین زبانی که از
ایرانیان باستان در دست داریم زبان اوستا است که کتاب اوستا به آن نوشته
شده است.
زبان پارسی باستان یا فرس قدیم زبان سکنۀ
سرزمین پارس بود که در زمان هخامنشیان بدان تکلم می کردند و زبان رسمی
پادشاهان این سلسله بوده است.
حملۀ اسکندر و تسلط
یونانیان و مقدونیان بر ایران موجب گردید که زبان پارسی باستان از میان
برود و زبان یونانی تا سیصد سال در ایران اوج پیدا کند.
در
زمان اشکانیان زبان پهلوی اشکانی و در زمان ساسانیان زبان پهلوی ساسانی در
ایران اوج شد و به شهادت تاریخ تا قرن پنجم هجری در مدارس اصفهان اطفال
نوآموز را به زبان پهلوی درس می دادند. اکنون نیز از نیشابور به مغرب و
شمال غربی و جنوب در هر روستای بزرگ و کوچک، زبانهای محلی با لهجه های
مخصوص وجود دارد که همۀ این زبانهای روستایی لهجه های گوناگون زبان پهلوی
است و حتی اهل تحقیق معتقدند که معروفترین اشعار زبان پهلوی گفته های
بندار رازی و باباطاهر عریان است که لهجه های پهلوی ساسانی در آن کاملاً
نمایان است ضمناً این نکته ناگفته نماند که واژۀ پهلوی صفتی نسبی و منسوب
به پهلو می باشد.
پهلو که تلفظ دیگر آن پرتو و پارت
سات نام قوم شاهنشاهان اشکانی است و حتی واژۀ پارس نیز صورت دیگری از همان
نام می باشد. در منطقه خراسان و ماوراءالنهر به زبان محلی خودشان دری که
شاخه ای از زبان پهلوی بوده است سخن می راندند و زبان دری یکی از سه زبانی
بود کهم در دربار ساسانی رواج داشته است.
باید دانست که اشتقاق زبان دری از واژۀ دَر است که به عربی باب گویند یعنی زبانی که در درگاه و دربار پادشاهان بدان سخن می گویند.
زبان
دری از نظر تاریخی ادامۀ زبان پهلوی ساسانی یعنی فارسی میانه است که آن
نیز ادامۀ فارسی باستانی یعنی زبان رایج روزگار هخامنشیان می باشد.
دانشمند
محترم آقای دکتر جواد مشکور راجع به تاریخچۀ زبان که چگونه از بین النهرین
و پایتخت اشکانیان و ساسانیان کوچ کرده سر از خراسان ماوراءالنهر درآورده
است شرحی مفید و مستوفی دارد که نقل آن خالی از فایده نیست:
«زبان
دری یا درباری که زبان لفظ و قلم دربار ساسانیان بود پس از آنکه یزدگرد
پسر شهریار فرجامین پادشاه ساسانی ناچار شد بعد از حملۀ عرب پایتخت خود
تیسفون را ترک گوید و به سوی مشرق برود همۀ درباریانی که شمار ایشان به
چندین هزار تن بالغ می شدند همراه او سفر کردند.
«مورخان
می نویسند هزار نفر از رامشگران و هزار تن از آشپزان آشپزخانه و نخجیریان
همراه او بودند. از این بیان می توان حدس زد که دیگر درباریان که در رکاب
شاه بودند چه گروه کثیری را تشکیل می دادند. یزدگرد با چنین دستگاهی به مرو رسید و مرو مرکز زبان دری شد.
«این زبان در خراسان رواج یافت و جای لهجه ها و زبانهای محلی مانند خوارزمی و سُغدی و هروی را گرفت و حتی از آنها متأثر گردید.
قرون متمادی طول کشید تا این زبان به سایر نقاط ایران سرایت کرده مانند امروز زبان رسمی و مصطلح همۀ ایرانیان گردیده است.
عقیده
بر این است که چون ایرانیان در خلال پانصد سال- از قرن سوم تا هشتم هجری-
زبان دری را به خوبی نمی فهمیدند و غالباً به زبان محلی مکالمه می کردند
لذا هر مطلب نامفهوم را که قابل درک نبود به زبان دری تمثیل می کردند و
واژۀ مهمل وری را به زبان اضافه کرده
می گفتند:«دری وری می گوید» یعنی به زبانی صحبت می کند که مهجور و نامفهوم است.